24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : عقل، عقل الملكة، عقل بالقوه، عقل هيولائي، بديهيات اوليه
نویسنده : حسن رضايي
عقل بالملکة، عبارتست از مرتبه تعقل تصورات و تصدیقات بدیهی.[1] مرحلهای از نفس است که از عقل هیولائی و بالقوه گذشته و از قابلیت و استعداد محض بیرون آمده است و با دریافت معقولات بدیهی در طول زمان و در اثر زیاد شدن تجاربش و وارد شدن محسوسات زیاد در ذهنش، آماده است که معقولات نظری را از راه فکر تحصیل کند.[2]
در این مرحله، دو گونه معقولات در نفس آدمی پدید میآید. یکی اولیات و دیگری مشهورات. وقتی این دو گونه معقولات حاصل شد او را عقل بالملکة میخوانند که دیگر میتواند چیزهای دیگر را کسب کند و بفهمد.[3]
دسته اول از این معقولات شامل بدیهات اولیه تصوری و تصدیقی میشود. بدیهی اولی تصوری مثل مفهوم هستی و نیستی و بدیهی اولی تصدیقی مثل تصدیق به اینکه محال است یک شیء در آن واحد، هم باشد و هم نباشد.[4]
تسمیه این جنبه از نفس به عقل بالملکة یا بدین خاطر است که عقل بالملکه نسبت به مرتبه عقل هیولائی، ملکه میباشد و عقل هیولائی، قوه این مرتبه است. پس رابطه عقل بالملکه و هیولائی رابطه ملکه و عدم ملکه است.[5]
یا بدین خاطر است که معقولات بدیهی برای نفس آماده گشته و استعداد انتقال از آنها به معقولات نظری در نفس ملکه شده است: مانند افرادی که حرفه و صنعتی در ایشان ملکه شده است و کارها را راحت و بیمشقت انجام میدهند.[6]
تقسیم عقل به عقل نظری و عملی از ابتکارات ارسطو میباشد و اسکندر افریدوسی به نقل کندی، عقل نظری را به چهار قسم هیولائی، بالملکه، بالفعل و مستفاد تقسیم نموده است.[7] برخی نیز معتقدند که ارسطو عقل را به سه بخش هیولائی، بالفعل و فعال تقسیم کرده و فارابی عقل مستفار را به آن اضافه نموده است.
پس از آن، فلاسفه متأخر چون دیدند مقسم این تقسیم، عقل انسان است و عقل فعال از مجردات است و در سلسله عقول طولی قرار دارد و عقل دهم نزد مشائیون است، عقل فعال را خارج نموده و عقل بالملکه را در این تقسیم داخل نمودهاند.[8]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان