دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آنتی رئالیسم Anti Realism

No image
آنتی رئالیسم Anti Realism

كلمات كليدي : آنتي رئاليسم، رئاليسم علمي، واژه هاي نظري، واژه هاي مشاهدتي، صدق

نویسنده : کيوان الستي

آنتی‌‌رئالیسم به دو معنای خاص و عام در ادبیات فلسفی به کار رفته است. به طور خاص به دیدگاه مایکل دامت و پیروانش گفته می‌شود و به طور عام به هر دیدگاهی که در مقابل رئالیسم باشد. آنچه به عنوان رئالیسم می‌شناسیم، در واقع شامل سه دیدگاه مجزاست. رئالیسم متافیزیکی، رئالیسم معرفت شناختی و رئالیسم معناشناختی. در معنای عام، هر دیدگاهی که با هر کدام از این سه تز در تقابل باشد، قرائتی از دیدگاه آنتی‌رئالیسم خواهد بود.

آنتی‌رئالیسم در معنای خاص، توسط مایکل دامت مطرح شد. او از برداشتی که شهودگرایان در ریاضیات، از مفهوم صدق دارند، در حوزه‌ فلسفه استفاده کرد. شهود گرایان، مفهوم صدق را نه به عنوان مطابقت با واقع (آن طور که نزد افلاطون‌ گرایان معنی می‌شود)، بلکه به عنوان مفهومی شبیه به اثبات ریاضی می‌شناسند. به عنوان مثال ممکن است حدس گلدباخ (هر عدد زوج برابر مجموع دو عدد اوّل است)، صادق باشد. ولی برای ریاضیدان شهودگرا، این حکم ریاضی تنها زمانی صادق خواهد بود که اثباتی برای آن "ساخته شده باشد[1]". و تا آن زمان، این حکم نه صادق است و نه کاذب. شهود‌گرایان اصل طرد شق ثالث (یعنی اینکه یک عبارت یا باید صادق باشد یا کاذب) را نمی‌پذیرند.

از نظر دامت، رئالیست بودن یا آنتی ‌رئالیست بودن نیز، مانند جدال میان افلاطون ‌گرایی و شهودگرایی در فلسفه ریاضی، به این مربوط است که اصل طرد شق ثالث پذیرفته شود یا خیر. دامت معتقد است که آنتی ‌رئالیست‌ها همانند شهودگرایان این اصل را نمی‌پذیرند. برای رئالیست‌ها هر گزاره فارغ از اینکه بتوانیم یا نتوانیم صدق آن را دریابیم، یا صادق است یا کاذب. اما دامت معتقد است که لزومی ندارد که یک عبارت معنادار، تنها بتواند صادق یا کاذب باشد. این امکان نیز وجود دارد که نه صادق و نه کاذب باشد. اگر علی الاصول روالی وجود داشته باشد که ما به وسیله آن بتوانیم، صادق یا کاذب بودن یک جمله را تضمین کنیم، آن جمله "تصمیم پذیر" نامیده می‌شود. به عنوان مثال جمله "4=2+2" و "حسن دیروز به مدرسه رفت" هر دو تصمیم پذیر هستند. چرا که برای دریافتن مورد اوّل، می‌توان محاسبات ریاضی ابتدایی انجام داد و در مورد دوّم می‌توان شواهد قابل مشاهده ارائه کرد. اما در مواردی که چنین روالی یافت نشود، جمله نه صادق و نه کاذب است[2]. دامت این دیدگاه را "آنتی ‌رئالیسم" می‌نامد.

دیدگاه متافیزیکی

آنتی‌ رئالیسم متافیزیکی، دیدگاهی است در مقابل رئالیسم متافیزیکی. ادعای رئالیسم متافیزیکی این است که جهانی مستقل از ذهن و همچنین انواعی طبیعی با حد و مرزهای مشخص وجود دارند. این دیدگاه پایه‌ای‌ترین پیش‌فرض رئالیسم علمی محسوب می‌شود. ایده ‌آلیست‌های سنتی و پدیدار شناسان از جمله کسانی هستند که این دیدگاه رئالیستی را رد می‌کنند. در ادبیات فلسفی جدید نیز، آراء اخیر پاتنم و تا حدودی دیدگاه دامت (که ذکر آن رفت) را می‌توان در زمره آنتی رئالیسم متافیزیکی دانست.

پاتنم در سال 1976 در عقیده‌ی پیشینش در مورد رئالیسم تجدید نظر کرد. تکیه‌ی پاتنم برای رد رئالیسم متافیزیکی بر برهانی معناشناختی استوار بود. او استدلال کرد که برای یک نظریه‌ی واحد، می‌توان مدلها یا تعبیرات متفاوتی ارائه کرد. رئالیسمی که پیش از این پاتنم از آن حمایت می‌کرد، یک تعبیر خاص از نظریه را از تعبیرات دیگر ممتاز می‌دانست. امّا برای نشان دادن اینکه تعبیری واحد از نظریه، نسبت به تعبیرهای دیگر ممتاز است، باید نظریه‌ی دیگری ارائه کرد که موضوع آن نظریه نیز می‌تواند پذیرای تعبیرات متفاوتی باشد. پاتنم پیش از این، از نظریه علّی ارجاع سول کریپکی حمایت کرده بود. بخشی از استدلال او برای دیدگاه جدیدش نیز از همین نظریه ارجاع ناشی می‌شود. آزمایش فکری مغز در خمره، یکی از استدلالات پاتنم برای این دیدگاه است. تصور کنید که ما مغزهایی باشیم که توسط دانشمندی دیوانه از جمجمه خارج شده و درون خمره‌ای، حاوی مواد مغذی، قرار داده شده است. دانشمند با اتصال اعصاب به سیستمی پیچیده، توّهمی از ادامه زندگی را برای ما به وجود می‌آورد . واضح است که در این صورت همه باورهای معمولی ما درباره‌ی خودمان و جسممان و اشیاء بیرونی کاذب خواهد بود، با این وجود، این باورها به وسیله‌ی دستگاه شناختی، کاملاً قابل توجیه هستند. در چنین موقعیتی حتی اگر من ادعا کنم که مغزی در خمره هستم، ادعای من ادعای کاذبی خواهد بود، چرا که "خمره" و "مغز" به خمره‌ی واقعی و مغز واقعی که در خمره قرار دارد ارجاع نخواهد داد، بلکه به مغز توّهمی وخمره توّهمی ارجاع می‌دهد. نتیجه اینکه ما نمی‌توانیم خودمان را از محتوای باورهایی که از اشیاء داریم جدا کنیم. مفهوم صدق، مستقل از باورهای کلی ما بی معنی خواهد بود.

می‌توان پذیرفت که کسی به طور درونی با پیش‌فرض گرفتن یک نظریه‌ی خاص "واقع گرا" باشد. امّا گفتن این که جملات علمی به طور کلّی، مطابق با واقعیاتی مستقل از ادراک کننده بوده و به واسطه‌ی مطابقتی که با عالم واقع دارد، صادق می‌باشد، طبق استدلالات پاتنم ادعای سازگاری نیست. پاتنم دیدگاه جدیدش را "رئالیسم درونی" نامید[3]. از نظر پاتنم متأخر، رئالیسم دیدگاهی در مورد وجود داشتن یا نداشتن هویات خاص نیست، بلکه دیدگاهی کلّی است در مورد طبیعت صدق. از این رو پاتنم دیدگاهش در مورد صدق را نیز تغییر می‌دهد. دیدگاهی که رئالیستهای متافیزیکی از صدق دارند (یعنی دیدگاه مطابقت با واقع) این مشکل را دارد که می‌توان شرایطی را تصور کرد (مثل شرایط مغز در خمره)، که مطابق آن همه باورهای توجیه شده‌ی ما کاذب باشند. از این رو پاتنم به جای مفهوم صدق به عنوان مطابقت با واقع، از مفهوم پراگماتیکی صدق حمایت می‌کند. نتیجه مهم چنین تغییری در مفهوم صدق، مصالحه‌ای است که میان ارزش[4] و امر واقع[5] به وجود می‌آید.

دیدگاه معناشناختی

در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم، بحثهای فلسفی بر روی واژه‌های زبان ‌شناختی متمرکز بود. اینکه آیا گزاره‌های حاوی واژه های نظری می‌تواند معنادار باشد یا نه؟ یا این که آیا واژه‌های نظری به چیزی واقع در عالم خارج دلالت می‌کنند یا نه؟ در سالهای اخیر این نگرش کنار گذاشته شد و بحث‌ها بیشتر به سمت موضوعات معرفت‌شناختی معطوف گردید. به عنوان مثال اینکه آیا نظریات علمی، قادرند از صادق بودن جملاتی پرده بردارند که از واقعیت‌هایی که قابل مشاهده نیستند، صحبت می‌کنند؟

آنتی‌ رئالیسم معناشناختی در مقابل رئالیسم معناشناختی قرار دارد. رئالیسم معناشناختی، دیدگاهی است که بیان می‌کند جملات در نظریات علمی، ظرفیت این را دارند که صادق یا کاذب باشند و جمله‌هایی که احکامی را در مورد هویات مشاهده ‌ناپذیر بیان می‌کنند، بی‌معنا نیستند. به عبارت دیگر ادعاهای علمی به ادعاهایی در مورد رفتار مشاهدتی‌ها قابل تقلیل نیست و همچنین ادعاهای علمی ابزاری نیستند که صرفا ارتباط میان مشاهدتی‌ها را نشان دهند.

در مقابل این دیدگاه، ابزارگرایان حذف‌گرا و تجربه ‌گرایان تقلیلی قرار دارند. ابزارگرایی بارکلی را نیز می‌توان در این حوزه مشاهده کرد. او به جز ادعایش در مورد عدم وجود جوهر مادی، انتقاداتی نیز به فلسفه‌ی علم نیوتون وارد می‌دانست. او معتقد بود که واژه‌هایی مثل "نیرو" تنها ابزار‌های ریاضی برای محاسبه هستند. از دیگر ابزارگرایان حذف‌گرا می‌توان از ارنست ماخ نام برد. ماخ معتقد است که دانشمندان نباید در جستجوی نشان دادن چیزی فراتر از آنچه در فرایندهای تجربی قابل دستیابی است باشند، چرا که فراتر از تجربیات چیزی برای نشان دادن وجود ندارد. از نظر ماخ هدف علم تنها طبقه ‌بندی پدیدارها است. واژه‌های نظری در نظریات علمی نقش‌هایی ایفا می‌کنند، امّا نقش آنها تعهدی برای دانشمند ایجاد نمی کند که به وجود داشتن آنها حکم کند. در دیدگاه نام‌گرایانه[6] ماخ، تنها امور واقع جزئی وجود دارند که او آنها را "عناصر" می‌نامد. قوانین طبیعت ابزارهایی برای دستگاه‌مند کردن چنین اموری است[7].

بر خلاف ماخ گروه دیگری از تجربه‌گرایان مثل ویلیام کریگ اعتقاد داشتند که واژه‌های نظری در علم نقشی ندارند و می‌توان آنها را از نظریات حذف کرد. کریگ صورت‌بندی منطقی ارائه کرد و بر طبق آن ادعا کرد که می‌توان به ازای هر نظریه، نظریه‌ای هم ارز، با اصول‌موضوع‌های نامحدود، ساخت که تنها شامل جملات مشاهدتی باشد و همه نتایج مشاهدتی نظریه قبلی را نیز داشته باشد[8].

دیدگاه پوزیتیویست‌های منطقی، همانند دوره‌ی ابتدایی فلسفه‌ی کارنپ، را نیز می‌توان از این گونه آنتی‌رئالیسم دانست. برخلاف دیدگاه ماخ، کارنپ حذف‌گرا نبود. برای کارنپ متقدم، واژه‌های نظری تا جایی معنادار هستند که قابل تقلیل به عباراتی باشند که تنها از واژه‌های مشاهدتی تشکیل شده. این که دمای یک شیء 10 درجه است به این معنی است که اگر دما سنجی کنار آن گذاشته شود، دماسنج درجه 10 را نشان می‌دهد. کار کارنپ در این دوره مشابه کار تجربه‌گرایان عملیات‌گرا همانند پرسی بریجمن است.

دیدگاه معرفت‌شناختی

دیدگاه معرفت ‌شناختی آنتی رئالیسم دیدگاهی است که در مقابل رئالیسم معرفت ‌شناختی قرار دارد. رئالیسم معرفت ‌شناختی مدعی است که نظریات علمی بالغ، موفق و تایید شده تقریباً صادق هستند و هویاتی که به وسیله آن مطرح شده شبیه به هویاتی است که در جهان وجود دارد.

گروهی از آنتی ‌رئالیست‌های معرفت ‌شناختی، رئالیسم معنا شناختی را می‌پذیرند، به این معنی که می‌پذیرند که هم واژه‌های مشاهدتی و هم واژه‌های نظری قادرند به هویاتی در جهان ارجاع دهند. فایگل گفته است که برنامه تجربه‌ گرایی تا مدتها اسیر تفکر تحقیق‌ پذیری بود. تحقیق‌ پذیری دو دیدگاه متفاوت را با هم جلو می‌برد، یکی تقلیل معرفتی عبارات، یا به عبارت دیگر نسبت دادن معنای مشاهدتی برای صدق عبارت، و دیگری چگونگی ارجاع به هویات نظری. این دو چیز یعنی:

1- اینکه چه چیزی شاهد ما برای صدق یک جمله است و

2- اینکه چه چیزی است که عبارتی را صادق می‌کند،

نزد پوزیتیویست‌ها یکسان تلقی می‌شد امّا اگر شرط صدق و مبنای مشاهدتی جدا تلقی شوند آنگاه هم عبارات مشاهدتی و هم عبارات نظری صادق هستند اگر و تنها اگر شرایط صدق آنها مهیا شوند.

یکی از معروف‌ترین تجربه‌گرایان معاصر باس ون فراسن است. او به این گونه از آنتی‌رئالیسم معتقد است. ون‌فراسن، همه‌ی عبارات علمی، حتی آنهایی که فراتر از تحقیق و شاهدهای تجربی هستند، را معنادار می‌داند. امّا معتقد است که صدق چنین عباراتی مربوط به علم نمی‌شود. علم برای کفایت تجربی تلاش می‌کند. نظریات دارای کفایت تجربی قادر هستند، پیش‌بینی‌های درست ارائه کنند. این پیش‌بینی‌ها نتیجه‌ی صدق نظریه نیست بلکه به گفته ون‌فراسن آنها چنان هستند "که گویی"[9] صادق می‌باشند. مفهوم کلاسیک صدق (مطابقت با واقع) برای ون‌فراسن قابل قبول است، امّا نه به عنوان چیزی که هدف علم باشد[10]

با وجود این که همه ادعاهای علمی دارای ارزش صدق هستند، علم می‌تواند در مورد صدق جملات مربوط به هویات نظری لاادری باشد. این رویکرد به عنوان "آنتی‌ رئالیسم علمی" و یا آن طور که خود ون‌فراسن می‌گوید با عنوان "تجربه‌گرایی برساختی"[11] شناخته می‌شود و همانطور که مشخص است این دیدگاه از رئالیسم متافیزیکی و رئالیسم معنا شناختی مستقل است[12].

مقاله

نویسنده کيوان الستي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS