دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

توماس ساموئل کوهن Thomas Samuel Kuhn

No image
توماس ساموئل کوهن Thomas Samuel Kuhn

كلمات كليدي : توماس كوهن، تاريخ علم، جامعه شناسي علم، نسبي گرايي، واقع گرايي

نویسنده : سيد محمد تقي موحد ابطحي

توماس کوهن در 18 ژولای 1922 در سین سیناتی اهایو به دنیا آمد. کارهای انیشتین و پلانک او را به فیزیک علاقمند کرد. لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خود را با رتبه ممتاز در رشته فیزیک از دانشگاه هاروارد به ترتیب در سالهای 1943، 1946 و 1949 اخذ کرد. در سال 1948 تا 1956 به پیشنهاد رئیس دانشگاه، جیمز کاننت، تاریخ علم را در دانشگاه هاروارد تدریس کرد. پس از ترک هاروارد تدریس در دو دانشکده فلسفه و تاریخ دانشگاه کالیفرنیای برکلی را عهده دار شد. کوهن هر چند مقالاتی در مجلات معتبر فیزیکی و ریاضی منتشر کرده بود، اما سمتوسوی کار خود را تغییر داد و شروع به نوشتن مقاله در مجله «تاریخ علم» کرد. در 1957 اولین کتابش را تحت تاثیر الکساندر کوایره با نام «انقلاب کپرنیکی»[1] منتشر کرد. کوهن در 1961 به درجه استادی تاریخ علم دست یافت. در 1962 و در برکلی مشهورترین کتابش را با عنوان ساختار انقلابهای علمی منتشر کرد. در 1964 به دانشگاه پرینستون رفت و کتاب خاستگاههای فیزیک کوآنتوم که مصاحبههایی با دانشمندان فیزیک کوآنتوم بود را نوشت. بیشتر وقت کوهن در این سالها به دفاع از آراء طرح شده در کتاب ساختار انقلابهای علمی گذشت که بخشی از آن در 1969 در قالب پی نوشت کتاب ساختار انقلابهای علمی منتشر شد. کوهن در 1979 به موسسه تکنولوژی ماساچوست(MIT) رفت و تا 1991 که بازنشست شد، در آنجا ماند. در 1994 متن گفتگوی خود را با نیلز بور، فیزیکدان دانمارکی و برنده جایزه نوبل سال 1922 که روز قبل از فوت بور انجام شده بود، منتشر ساخت. کوهن در 17 ژوئن ، 1996 در سن 73 سالگی بر اثر سرطان ریه درگذشت[2].

واقعه‌ای که مسیر کوهن را از فیزیک به فلسفه، تاریخ و جامعه شناسی علم تغییر داد به آخرین سال تحصیل کوهن در مقطع دکتری فیزیک باز می گردد. در این سال جیمز بی کاننت از او می خواهد که در فراهم آوردن مجموعه کتابهایی درباره تاریخ علم به او کمک کند. روش کاننت مطالعه موردی ظهور و سقوط نظریه های علمی بود. کوهن یکی از این مطالعات را که به بررسی مکانیک از زمان ارسطو تا گالیله می پرداخت، بر عهده گرفت. از آنجا که کوهن در فیزیک نیوتنی آموزش دیده بود، تبیین نوسان آونگ در مکانیک ارسطویی به نظرش بی معنی می آمد. از این رو این سوال برای کوهن مطرح شد که چگونه ارسطو درباره حرکت آونگ چنین مطالب مهملی گفته است؟ تلاشهای کوهن برای فهم فیریک ارسطویی هر بار با ناکامی روبرو می شد تا اینکه در تابستان 1947 و در اثر مطالعه فلسفه یونانی متوجه شد هر چند نوشته های ارسطو درباره حرکت از منظر فیزیک نیوتنی مهمل و نادرست به نظر می رسد، اما در فلسفه یونانی درست و معنادار است[3]. کوهن برای تدقیق بیشتر این بحث به مطالعه نظریه گشتالت در روانشناسی روی آورد و کوشید تا در آثار خود درک جدید خود را از علم بیان کند.

کوهن در انقلاب کپرنیکی ایده کوایره را دنبال کرد و نشان داد که تطبیق روشهای ارسطویی توصیف فرایندهای فیزیکی با نجوم گالیلهای، با شکست روبهرو است و همچنین توصیف سنتی علم جدید بهعنوان پیروزی خرد بر خرافهپرستی بسیار ساده انگارانه است. او در این کتاب تصریح میکند که توصیف فیلسوفان از ماهیت علم باید دگرگون شود و انقلاب جدیدی صورت گیرد. البته در همان سالها، نویسندگانی چون مایکل پولانی، ایمره لاکاتوش و استفان تولمین، تصویر کارناپ، پوپر و دیگر تجربه گرایان منطقی از علم را به چالش کشیده بودند. این تصویر از علم، قائل به یک زبان مشاهدهای بی طرف بود که داوری بین نظریههای علمی رقیب را برعهده داشت. اما کوهن نشان داد که مشاهده و آزمایش با پیشزمینههای ذهنی و نظریههایی که مشاهدهگر و آزمایشکننده به درستی آنها باور دارد انجام میگیرد و به تعبیر دیگر زبان مشاهدتی به هیچ وجه از نظریه مستقل نیست[4] .

در میان آثار کوهن کتاب «ساختار انقلابهای علمی» از تأثیر گذارترین و جنجال برانگیزترین آثار فلسفه علمی است. در فصل اول این کتاب کوهن دو شیوه تاریخنگاری علم را از هم متمایز می سازد: تاریخ نگاری سنتی و رایج که هدف آن درک عمیقعلم کنونی با نشان دادن نحوه تکامل و انباشت معلومات علمی در طول تاریخ است. کوهن چنین تصویری از تاریخ تحولات علمی را بسیار دور از آنچه واقعاً در تاریخ علم صورت گرفته می دانست و آن را به بروشورهای زیبایی تشبیه می کرد که برای جذب توریستها چاپ میشود، بروشورهایی که در آن اثری از فقر و فلاکتهای واقعی موجود در جامعه نیست و تنها گردشگاههای زیبا، موزهها و هتلهای مجلل به چشم می خورد. شیوه ای دیگر از تاریخنگاری که کوهن نمونه آن را در آثار الکساندر کوایره مشاهده کرده بر آن است تا مفاهیم، مسائل و روش های یک علم را در بستر تاریخی، اجتماعی و فکری خودش بررسی کند. کوهن بر این باور است که چنین تاریخنگاری ای می تواند تصویر کنونی ما از علم، که تحت تاثیر تجربه گرایان منطقی شکل گرفته است را دگرگون کند[5].

کوهن در ادامه کتاب می کوشد نظریه ای درباره علم طرح نماید که با واقعیات تاریخی توافق داشته باشد. خلاصه دیدگاه کوهن درباره رشد علم چنین است: فعالیتهای پراکنده ای که قبل از تشکیل یک علم صورت می گیرد، پس از اینکه پارادایمی مورد پذیرش جامعه علمی قرار گرفت، منتظم و هدفدار می شود. پارادایم غالب به اشکال مختلف مفاهیم، مسائل، مفروضات کلی و قوانین و فنون کاربرد آنها را برای جامعه علمی مشخص می کند. پژوهشگرانی که درون این پارادایم به علم عادی اشتغال دارند، به حل مسائل بر اساس مفروضات مفهومی و روشی و در نتیجه توسعه پارادایم می پردازند. در طول این فعالیت، دانشمندان مشکلاتی را در زمینه عدم تطابق مشاهدات و نظریه های خود تجربه می کنند. اگر این قبیل مشکلات افزایش یافته و نتوان آنها را با مفروضات نظری، روشی و مفهومی رایج حل کرد، وضعیتی بحرانی به وجود می آید. این بحران هنگامی مرتفع خواهد شد که پارادایم جدیدی ظهور کند و مورد حمایت دانشمندان قرار گیرد و پارادایم مسئله انگیز طرد شود. این تحول گسسته یک انقلاب علمی را تشکیل می دهد.[6]

فیلسوفان علم کوهن را به واسطه تصویری که از سیر تحولات علمی ارائه داد، به خصوص به خاطر این دیدگاه که برتری یک نظریهبر نظریه دیگر باید با توجه به معیارهای جامعه مربوطه مورد قضاوت قرار گیرد، به نسبی گرایی، ضدیت با واقع گرایی و نفی عقلانیت متهم کردند. آنها بر این عقیده بودند که اگر توصیف کوهن درست باشد، هر گونه نظریه پردازی در حوزه فلسفه علم غیر ممکن بوده و باید فلسفه علم را به جامعه شناسی و تاریخ علم تحویل کرد. کوهن در واکنش به این اظهار نظرها، منتقدان را به بدفهمی متهم کرد و در مقالات متعدد، از جمله در پی نوشت کتاب ساختار انقلابهای علمی(1969) کوشید تا به این انتقادها پاسخ گوید[7]. کوهن در این پی نوشت بیان می دارد که هیچ قصدی برای از بین بردن تمایز علم و غیر علم نداشته، بلکه تنها خواسته است از فعالیت علمی اسطوره زدایی کند. وی همچنین در پاسخ به اتهام نسبیگرا بودن می کوشد ملاکهایی را برای برتری نظریههای علمی متأخر نسبت به نظریههای علمی متقدم بیان دارد و خود را مخالف نسبیگرایی و معتقد به پیشرفت علمی نشان دهد. کوهن صحت تجربی نظریه در حوزه فعالیتش، سازگاری با دیگر نظریههای پذیرفته شده، توانایی گسترده در تبیین واقعیتها، سادگی و زایندگی نظریه را به عنوان ملاکهای داوری مشترک بین پارادایمها معرفی کرد.

کتاب ساختار انقلابهای علمی چنان تأثیر عظیمی داشت که برگشت کوهن از عقاید اولیهاش، چندان مورد توجه قرار نگرفت. مهمترین تغییر موضع کوهن، تغییر او از توصیف انقلابهای علمی با استفاده از نظریه گشتالت، به توصیف آنها توسط یک چارچوب زبان شناختی و معنایی در کارهای متأخر کوهن بود. عدهای از جامعهشناسان و فیلسوفان علم بر قسمتهایی از فلسفه کوهن که دلالت های نسبیگرایانه و شکگرایانه داشت تأکید کردند و عدهای دیگر برای اجتناب از باور به عدم عقلانیت حاکم بر فعالیتهای علمی، بر بازبینیهایی کوهن بر آراء خود تأکید کرده و کوشیده اند واقع گرا بودن کوهن را نشان دهند[8].

به هر روی جدالهای فلسفی که کوهن درباره ماهیت، تاریخ، روش و زبان علم دامن زد وی را به کانون رشد فلسفه توصیفی علم و فلسفه تحلیلی پساپوزیتیویستی تبدیل کرد.

مقاله

نویسنده سيد محمد تقي موحد ابطحي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS