دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ویلیام جیمز William James

No image
ویلیام جیمز William James

كلمات كليدي : جيمز، پراگماتيسم، روانشناسي، صدق و حقيقتف تجربه ناب

نویسنده : علي حسين خاني

ویلیام جیمز در خانواده‌ای به دنیا آمد که به لحاظ روابط، صمیمی و در بحث، مبتنی بر عقلانیت و منطق بود. جمیز تحت تاثیر تربیت‌ها و حالات مذهبی پدرش، هنری جیمز(که وی متاثر از سوئدنبرگ عارف بزرگ سوئدی بود) قرار داشت. این روابط خانوادگی تأثیر بسیاری بر ویژگی‌های شخصیتی جمیز داشته است. تحصیلات رسمی جیمز نامنظم بود و در کشورهای مختلفی، همچون نیویورک، پاریس، ژنو، بن و جاهای دیگر گذشت. وی با حرفه هنری آغاز کرد و سپس به شیمی روی آورد، و بعد از آن به زیست شناسی و نهایتا ً به پزشکی و روان شناسی پرداخت و در دورانی نیز دچار نوعی از افسردگی شدید بود. اما سرانجام خصوصیات شخصی اش او را از علم به فلسفه کشاند و بعدها استاد فلسفه هاروارد شد. تحصیلات جیمز در علوم مختلف، نقش مهمی را در مواضع فکری او، هم در روانشناسی و هم در فلسفه داشت. جیمز در وهله اول روانشناس بود، اما به دو مناسبت در فلسفه نیز اهمیت دارد: یکی از جهت نظریه تجربه گرایی رادیکال و دوم از جهت آن که یکی از سه تن طراحان نظریه موسوم به پراگماتیسم بود. برتراند راسل در توصیف جیمز می‌نویسد: علایق فلسفی ویلیام جیمز دو جنبه داشت: یکی علمی و دیگری دینی. در جنبه علمی تحصیلات پزشکی به او تمایلی به سمت ماتریالیسم داده بود، ولی احساسات دینی اش جلوی این تمایل را می‌گرفت. به عقیده راسل جیمز در اواخر عمر، چنان که شایسته بود به نام فیلسوف تراز اول آمریکا شناخته می شد[1]. جیمز در کتاب «انواع تجربه مذهبی» (1902)، روانشناسی و فلسفه را برای توضیح زندگی مذهبی به هم آمیخت و از ایده‌های پراگماتیستی یا عمل گرایانه، برای ایجاد وحدتی میان علم و دین سود برد. او معتقد بود که محک کل حقیقت، تجربه است و تجربه مذهبی هر فرد نیز پدیده‌ای است که باید به عنوان یک واقعیت پذیرفته شود[2]. چنین عقایدی او را به سوی نوعی از «کثرت گرایی»[3] در حوزه شخصی و اخلاقی، و نه صرفا ً متافیزیکی، کشاند. جیمز، در حوزه متافیزیک نیز با ضرورت های عقل گرایانه و نیز با «جهان کامل یا کلیشه‌ای» ایده آلیست‌های مطلق‌گرا، مخالفت می‌کرد.

به طور کلی، آنچه که برای جیمز اهمیت دارد، پدیده های انسانی، شخصی و فردی است. «اصول روانشناسی» (1890) جیمز، اثری کلاسیک است که بین روانشناسی فلسفی قرن نوزدهم و روانشناسی علمی قرن بیستم پل می زند. مهمترین خصلت این کتاب، پیش بینی سمت و سویی است که روانشناسی قرن بیستم باید بپیماید. جیمز در این کتاب بر جنبه غیر عقلانی انسان تکیه می کند و انسان را به هیچ وجه مخلوقی صرفا عقلانی به حساب نمی‌آورد و تاکید می‌کند که باورهای ما تحت تاثیر عوامل هیجانی هستند. جیمز، در راستای تحقیقات خود درباره روانشناسی، اولین آزمایشگاه روانشناسی در دانشگاه هاروارد (اولین آزمایشگاه روانشناسی در آمریکا) را راه اندازی کرد. کتاب مهم دیگر جیمز، «پراگماتیسم» (1907) است. وی در آنجا، نظریه ای درباره حقیقت یا صدق مطرح می کند که به نوعی با ملاحظات روانشناختی درهم آمیخته است و همین موضوع نیز وجه تمایز کار جیمز و علت مباحثی بود که پیرامون این کتاب شکل گرفت[4]. درواقع، آثاری که جیمز را به عنوان یک فیلسوف معرفی می‌کنند، اغلب در دهه آخر عمر وی نگاشته شده اند. در حدود سال 1871، وی در محافلی شرکت می‌کرد که به سرپرستی پیرس، به مباحث مختلف فلسفی می‌پرداختند و در دهه‌های 1870 و 1880 معدود مقالاتی فلسفی نگاشت که بذر مواضع بعدی او نیز در همین مقالات کاشته شد. در واقع، کار حرفه‌ای جیمز در حوزه فلسفه، از سال 1897 آغاز می شود.

جیمز، مؤثرترین فرد در بسط نگاه پیرس درباره پراگماتیسم بود. از نظر پیرس، پراگماتیسم، یک نظریه معنا است که با رویه کار دانشمندان آزمایشگاهی، از یک سنخ است. در نظر پیرس، معنای هر بیان، به وسیله مجموعه نتایج آن معین می‌شود؛ اما حقیقت یا صدق آن، عبارت است از مطابقت مدعای مطرح شده با اجماعی که از گرد هم آمدن بیشمار پژوهشگران صاحب صلاحیت حاصل می شود، البته به این شرط که پژوهش‌های آنان، به قدر کافی ادامه یافته باشد. اما تعاریف جیمز، چه از صدق و چه از معنا، جنبه ای بسیار ذهنی تر و شخصی تر دارد. جیمز نیز مانند پیرس معنای یک بیان را به نتایج آن مرتبط می سازد، اما این نتایج بیشتر شخصی بودند تا اجتماعی، و خصوصی بودند تا عمومی. معنای اظهار یک شخص، باید در نتایج عملی آن و در تجربه عملی آینده وی جستجو شود. به عبارتی، معنا را باید در سیلان پیوسته جریان آگاهی هر شخص جستجو کرد.

به نظر جیمز، پرسش اصلی در مورد صادق بودن یک باور یا ایده این است که «از صادق بودن آن، چه تفاوت مشخصی در زندگی بالفعل شخص ایجاد می شود؟»[5]. جیمز معتقد است که ایده‌های صادق، آن ایده‌هایی هستند که بتوان آنها را ارزش‌گذاری، تحقیق و تأیید کرد. به نظر جیمز، صدق، در یک ایده رخ می دهد، یا به عبارتی، آن ایده تبدیل می‌شود به ایده‌ای صادق، یا به وسیله رویدادها، صادق می‌گردد. تحقیق در این باره نیز یک روند است [6]. بنابراین، یک اظهار را نمی‌توان در لحظه بیان آن صادق خواند؛ بلکه تنها پس از این که نتایج خاص آن در تجربه آینده شخص رخ داد می‌توان آن را صادق و حقیقی نامید. بنابراین، صدق یا حقیقت یک فرآیند کشف است[7]. در واقع، یکی از مهمترین عناصری که جیمز در فلسفه خود وارد می کند، همین نگاه به آینده است. وی در سخنرانی 1906 خود به نام «پراگماتیسم، نام جدیدی برای راه‌های قدیمی اندیشیدن» تأکید می‌کند که پراگماتیسم، از نگاه به گذشته، تأکید خود را جابجا می کند و به نگاه به آینده تغییر می دهد. وی تصریح می کند که پرسش واقعا ً حیاتی برای تمام ما این است که این جهان، در آینده چه چیزی خواهد بود و به چه شکلی در خواهد آمد[8].

یکی از وجوه اختلاف میان جیمز و پیرس در مواردی بود که اظهار، باور یا ایده مورد نظر، نتایجی اجتماعی و یا مستقیما ً تحقیق پذیر نداشته باشد. دراین صورت، جیمز معتقد بود که به جای بررسی نتایج آن باورها و اظهارات، باید نتایج «اعتقاد» به آنها را بررسی کرد. اگر اعتقاد به آنها، در تجربه زندگی کسانی که به آنها معتقدند، تغییری ایجاد کند، جیمز این اظهارات را دارای «ارزش صدق» می دانست. وی در رساله «اراده معطوف به باور کردن»[9]، به همین موضوع اشاره می کند. به نظر جیمز، در مواردی که ما دلیل عقلی معتبر یا شواهد تجربی کافی برای انتخاب میان قضایای متعارض نداریم، می توانیم به آن بدیل یا جانشینی باور داشته باشیم که اعتقاد به آن، در دراز مدت و تا جایی که می توانیم نتایج آن را پیش بینی کنیم، رضایت بخش ترین نتایج ممکن را به بار آورد. بنابراین، در نظریه جیمز، صدق (یا حقیقت) با سودمندی، کاملا ً به یکدیگر آمیخته شده اند و به همین دلیل نیز جیمز به چیزی به نام صدق یا حقیقت مطلق، اعتقادی نداشت[10] در این اثر جیمز نشان می‌دهد که هم با نظامهای عقل‌گرای مابعدالطبیعه و هم با پوزیتیویسم مخالف است. وی با برشمردن خصوصیات این دو دیدگاه می‌کوشد دیدگاه خود را به گونه‌ای بیان کند که مشتمل بر مزایای هر دو دیدگاه و فاقد کاستی‌های آنها باشد[11]. به عقیده جیمز از آنجا که باورهای ما رابطه‌ای بسیار تنگاتنگ با عمل دارند، باید در باورهای خود دست به خطر بزنیم و در مواردی که ادله عقلی و شواهد تجربی کافی موجود نیست، فرضیه‌ای را که با نیازهای طبیعت ارادی ما سازگار است بپذیریم و در صورتی که آن فرضیه نتیجه بخش باشد، از حقیقت داشتن آن آگاه شویم. به عقیده جیمز اراده قوی تر از عقل است و در موارد خاصی(که با دل بستگی‌های وجودی شخص هماهنگ باشد) با وجود این که می‌بیند شواهد برای یک گزاره ناکافی است، اراده وارد میدان می‌شود و این نقصان شواهد را جبران می-کند. البته جیمز با توجه به مبانی پراگماتیستی خود نمی‌گوید که اراده موجب می شود که باوری مطابق با واقع شود، بلکه تنها از به وجود آمدن باور و این که این باور می تواند یک سری آثار و فواید هماهنگ با خواسته‌های انسان به همراه آورد صحبت می‌کند. علاوه بر این جیمز تاکید می‌کند که به صرف اراده کردن نمی توان هر باوری را ایجاد کرد.

جیمز خود را یک تجربه‌گرای رادیکال می‌نامید. وی در «جستارهایی در تجربه گرایی بنیادین» (این کتاب در 1912 یعنی دو سال پس از فوت جیمز منتشر شد) بیان می‌کند که یک تجربه گرای اصیل، نه هیچ عنصری را که مستقیما ً به آزمون در نیامده در ساختمان فکری خود می‌پذیرد و نه هیچ عنصری را که مستقیما ً آزمایش شده از آنها خارج می‌کند[12]. در نگاه جیمز، تجربه گرایی، موضعی است که مطمئن‌ترین نتایج خود را درباب موضوعات مربوط به امور واقع، به عنوان فرضیه‌هایی در نظر می‌گیرد که ممکن است در طی تجربه آینده تغییر کند[13]. به نظر جیمز، ما صرفا ً «تجربه‌ای ناب» را می‌آزماییم؛ بشریت، جهان را از میان توده ای پلاستیکی و بی‌شکل از «تجربه ناب» می‌آفریند که بر هر چیزی تقدم دارد. در واقع، جیمز، روابط میان تجربه و واقعیت را برعکس می‌کند. او طبیعت را به تجربه وابسته می‌سازد، نه تجربه را به طبیعت. بنابراین، اگر تجربه پیش از طبیعت می‌آید، پس مفاهیم و معانی، رونوشتی از واقعیت بیرونی نیستند. مفاهیم و معانی موارد مقدماتی کنش‌ها هستند؛ آنها کمک می‌کنند که کنش هایمان، به بهترین شکل صورت پذیرد. به نظر جیمز، ما اختلاف میان تصورات و باورهای درست و نادرست را به وسیله آزمودن تطابق آنها با واقعیتی معین تعیین نمی‌کنیم، بلکه چنین کاری با در نظر گرفتن چگونگی تأثیر آنها بر زندگی ما و توجه به نتایجی که از عمل به آنها به بار می‌آید صورت می‌پذیرد. اگر مفهوم یا تصوری به ما کمک کند که در جریان تجربه پیش برویم، و در این راستا، نیازهای ما را برآورده سازد، مفهوم یا باوری درست خواهد بود[14]. دیدگاه تجربه گرایانه رادیکال جیمز در پیش گفتار کتاب اراده معطوف به باور نیز مورد تاکید قرار گرفته است.

مقاله

نویسنده علي حسين خاني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS