كلمات كليدي : قرآن، طمع، حرص، زياده طلبي، بخل
نویسنده : حسين دانش
"طمع" در لغت تمایل نفس به چیزى از روى آرزوى شدید و آزمندى است.[1] و در اصطلاح قرآنی توقع داشتن و حریص بودن در اموال و زندگی مردم است.[2]
طمع در آیات قرآن
پرهیز از طمع:
«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ » (88/حجر)
«(بنا بر این) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى) که به گروههایى از آنها (کفار) دادیم میفکن، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را براى مؤمنین فرود آر »
آیه مذکور دستور مهمی به پیامبر (ص) مىدهد، میفرماید هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى که به گروههایى از کفار دادهایم میفکن این نعمتهاى مادى نه پایدارند، نه خالى از درد سر، حتى در بهترین حالاتش نگاهدارى آن سخت مشکل است، بنا بر این چیزى نیست که چشم تو را به سوى خود جلب کند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوى (قرآن) که خدا به تو داده است، قابل اهمیت باشد، سپس اضافه مىکند، هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمتهاى مادى که در دست آنهاست، غمگین مباش، در حقیقت دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمتهاى مادى است، و دستور دوم درباره غم نخوردن در برابر محرومیت از آن است.[3]
عوامل طمع شیطان به فریب انسان
« اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً » (64/اسراء)
«هر کدام از آنها را مىتوانى با صداى خودت تحریک کن، و لشکر سواره و پیادهات را بر آنها گسیل دار، و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى، و آنها را با وعدهها سرگرم کن ولى شیطان جز فریب و دروغ وعدهاى نمىدهد.»
جالب اینکه قرآن در آیه فوق به چهار بخش مهم و اصولى از این وسائل، اشاره مىکند و به انسانها مىگوید که از چهار طرف مراقب خویش باشند:
الف. برنامههاى تبلیغاتى:
جمله «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ » که بعضى از مفسران آن را تنها به معنى نغمههاى هوسانگیز موسیقى و خوانندگى تفسیر کردهاند معنى وسیعى دارد که هر گونه تبلیغات گمراه کننده را که در آن از وسائل صوتى و سمعى استفاده مىشود شامل مىگردد. به این ترتیب نخستین برنامه شیطان، استفاده از این وسائل است. این مساله مخصوصا در دنیاى امروز که دنیاى فرستندههاى رادیویى و دنیاى تبلیغات گسترده سمعى و بصرى است، از هر زمانى روشنتر و آشکارتر است، چرا که شیاطین و احزاب آنها در شرق و غرب جهان بر این وسیله مؤثر تکیه دارند، و بخش عظیمى از سرمایههاى خود را در این راه مصرف مىکنند، تا بندگان خدا را استعمار کنند و از راه حق که راه آزادى و استقلال و ایمان و تقوى است منحرف سازند و به صورت بردگانى بى اراده و ناتوان درآورند.
ب. استفاده از نیروى نظامى:
این منحصر به عصر و زمان ما نیست که شیاطین براى یافتن منطقههاى نفوذ به قدرت نظامى متوسل مىشوند، همیشه بازوى نظامى یکى از بازوهاى مهم و خطرناک همه جباران و ستمگران جهان بوده است.
ج. برنامههاى اقتصادى و ظاهرا انسانى:
یکى دیگر از وسائل مؤثر نفوذ شیطان از طریق شرکت در اموال و نفوس است، باز در اینجا مىبینیم بعضى از مفسران شرکت در اموال را منحصرا به معنى "ربا"، و شرکت در اولاد را فقط به معنى فرزندان نامشروع دانستهاند در حالى که این دو کلمه معنى بسیار وسیعترى دارد که همه اموال حرام و فرزندان نامشروع و غیر آن را شامل مىشود.
مثلا در عصر و زمان خود مىبینیم که شیاطین جهانخوار، مرتبا پیشنهاد سرمایهگذارى و تاسیس شرکتها و ایجاد انواع کارخانهها و مراکز تولیدى در کشورهاى ضعیف مىکنند، و زیر پوشش این شرکتها انواع فعالیتهاى خطرناک و مضر را انجام مىدهند، جاسوسهاى خود را به نام کارشناس فنى یا مشاور اقتصادى و مهندس و تکنیسین به این کشورها اعزام مىدارند، و با لطائف الحیل آخرین رمق آنها را میمکند و از رشد و نمو و استقلال اقتصادى آنها جلوگیرى مىکنند.
د. برنامههاى مخرب روانى:
استفاده از وعدههاى مغرور کننده و انواع فریبها و نیرنگها یکى دیگر از برنامههاى شیطانها است، آنها روانشناسان و روانکاوان ماهرى را براى اغفال و فریب مردم سادهدل و حتى هوشیار تربیت کردهاند، گاهى به نام اینکه دروازه تمدن بزرگ در چند قدمى آنها است، و یا اینکه در آینده نزدیکى در ردیف اولین کشورهاى متمدن و پیشرو قرار خواهند گرفت، و یا اینکه نسل آنها نسل نمونه و بىنظیرى است که مىتواند در پرتو برنامههاى آنان به اوج عظمت برسد و امثال این خیالات و پندارها، آنها را سرگرم مىسازند که همه در جمله "و عدهم" خلاصه مىشود!
و گاهى به عکس از طریق تحقیر و تضعیف روحیه و اینکه آنها هرگز توانایى مبارزه با قدرتهاى عظیم جهانى را ندارند و میان تمدنشان با تمدن کشورهاى پیشرفته صدها سال فاصله است آنان را از هر گونه تلاش و کوششى باز مىدارند.[4]
حرص و طمع از اوصاف یهود
« وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ » (96/بقره)
«آنها را حریصترین مردم حتى حریصتر از مشرکان بر زندگى (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند در حالى که این عمر طولانى او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بینا است »
از تاریخ زندگى یهود- علاوه بر آیات مختلف قرآن مجید- چنین بر مىآید که آنها خود را یک نژاد برتر مىدانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیتند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و آتش جهنم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! این خود خواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود مىگوید منعکس است.
در آیه 18 سوره مائده مىخوانیم:
« نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه »
«ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم.»
و در آیه 111 سوره بقره مىخوانیم:
« وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى »
«آنها گفتند کسى در بهشت داخل نمىشود مگر اینکه یهودى یا نصرانى باشد.»
و در آیه 80 سوره بقره مىخوانیم:
« وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً »
«آتش دوزخ جز چند روزى به ما اصابت نخواهد کرد.»
این پندارهاى موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مىکرد، و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خود برتربینى.
آیه مورد بحث از حرص شدید آنها به مادیات چنین سخن مىگوید:"تو آنها را حریصترین مردم بر زندگى مىبینى" حتى حریصتر از مشرکان در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبى، آنها حتى از مشرکان که طبعا مىبایست در جمعآورى اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکى نداشته باشند حریصترند. آن چنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند. براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! آرى هر یک تمناى عمر هزار ساله دارد" ولى این عمر طولانى او را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست، اشتباه مىکنند "خداوند نسبت به اعمال آنها بصیر و بینا است" (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ).[5]
آثار شوم حرص و طمع در زندگى فردى و اجتماعى بشر
1. حرص انسان را به رنج و زحمت ابدى گرفتار مىسازد؛
2. حریص هرگز سیر نمىشود و به همین دلیل اگر مالک تمام دنیا گردد باز فقیر است؛
3. حریص همچون فقیران زندگى مىکند و همچون فقیران مىمیرد، ولى همچون اغنیا در قیامت محاسبه مىشود؛
4. حرص انسان را به هلاکت مىافکند، زیرا شخص حریص به خاطر دلباختگى به دنیا خطراتى را که در اطراف او وجود دارد نمىبیند و با عجله و شتاب به پیش مىتازد؛
5. حرص آبروى انسان را مىریزد و ارزش او را در نظرها پایین مىآورد، چرا که شخص حریص براى رسیدن به مقصود خود حتّى ملاحظات اجتماعى را کنار مىگذارد و همچون اسیرى که زنجیر به گردن او افکنده باشند به این سو و آن سو کشیده مىشود؛
6. طمع، انسان را آلوده به انواع گناهان مانند: دروغ، خیانت، ظلم و غصب حقوق دیگران مىکند، چرا که اگر بخواهد حلال و حرام خدا را رعایت کند به مقصودش نمىرسد؛
7. حرص، انسان را از خدا دور مىسازد، در نظر بندگان خدا کوچک مىکند، آرامش را از او سلب مىنماید و زندگى توأم با ناراحتى و شکنجه براى او به بار مىآورد؛
8. حریص اموالى را مىاندوزد که زحمت و مسؤولیّتش از آن اوست و سود و استفادهاش از آن دیگران؛
9. طمع نتیجه سوء ظنّ به خداست و محصولش تشدید این سوء ظنّ مىباشد.[6]
همین معنى به صورت دیگرى در فرمان مالک اشتر در نهج البلاغه آمده است آنجا که امام(ع) مالک اشتر را از مشورت با بخیلان و افراد ترسو و حریصان برحذر
مىدارد، سپس مىافزاید:
« اِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزٌ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ »
«بخل و ترس و حرص، غرایز مختلفى هستند که یک ریشه دارند و آن سوء ظنّ به خداست!»[7]
کسى که حسن ظنّ به پروردگار و قدرت او نسبت به انجام وعدههایى که درباره تأمین رزق و روزى بندگان تلاشگر داده، داشته باشد هرگز براى جمع آورى اموال حرص نمىزند.
نتیجه نهایى
از مجموع آیات فوق و تفسیرى که بر آنها ذکر شد چنین نتیجه مىگیریم که مسئله حرص و طمع و دنیاپرستى و دلباختگى و دلدادگى نسبت به مواهب مادّى از دیدگاه قرآن بسیار خطرناک و نکوهیده و مایه انواع شرّ و فساد است.