كلمات كليدي : قرآن، شمس، قمر، آفرينش، آيت، نظم، نور، روشنايي، شب و روز، سجده، تسخير، سوگند، قيامت
نویسنده : اباذر بشيرزاده , محمد شمس اللهي
"شَمس" در لغت به قرص و روشنایی منتشر از آن گفته میشود؛[1] و در اصطلاح اسم عَلَم برای سیارهی مخصوصی است که در فارسی به "خورشید" تعبیر میشود و "قَمَر" سیارهی آسمانی است که از خورشید نور گرفته و شبهنگام به زمین میتابد و تا حدودی سطح زمین را روشن میکند.[2] اگر "ماه" را "قمر" گفتهاند به خاطر بیاض(سفیدی) آن است، که بعد از سه شب آخر، تا آخر ماه در آسمان در حال رؤیت است.[3] "شمس" در قرآن کریم 33 مرتبه تکرار شده،[4] و "قمر" 27 بار، که مراد از آن قمر زمین است، نه اقمار کرات دیگر.[5]
آیت و مخلوق بودن شمس و قمر
خدای متعال در بیان خالقیت خویش به خلقت و عظمت ماه و خورشید پرداخته و میفرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیلَ وَالنَّهارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمرَ...»[6]
«او کسى است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید...»
در قرآن قبل از آیهی مذکور پنج برهان بر یگانگی خدای سبحان اقامه شده و این ششمین برهان است که اشاره به خلقت شب، روز، آفتاب و مهتاب شده تا به مشرکان ساختگى بودن بتها را بفهماند و عاجز بودنشان را در آفرینش خلایقی همچون ماه و خورشید بیان بکند؛[7] چون ماه و خورشید ظهور و وضوحشان شدیدتر از آنست که دلالت آن دو بر مبدأ علیم، حکیم و قادر درک نشود.[8]
از سویی دیگر به آیت بودن مخلوقات خدا اشاره شده که از جملهی آن ماه و خورشید است:
«وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَر...»[9]
«و از نشانههاى او، شب و روز و خورشید و ماه است...»
در این آیه به نشانهاى از توحید فعل و نظام یکنواخت عالمگیر جهان اشاره شده که از جملهی آن نظام شب و روز است که در اثر طلوع و غروب خورشید صورت مىگیرد، و روشنایی و تاریکی آن فضای جهان را فرا میگیرد و در اثر این نظام خاص نیاز موجودات زمین همه در اثر تابش نور و تیرهگى شب تأمین مىشود؛ و از سویی نظام جهان و موجودات عالم که بر آن طلوع و غروب استوار است، شاهد وحدت مدبر جهان است؛ لذا آیهی شریفه به اینکه خورشید و ماه جزو عوامل طبیعی است، یادآورى نموده و با توجه دادن به آفریدگار آن دو و سایر کرات، بشریت را از پرستش مخلوق نهی نموده است.[10]
خورشید و ماه از آیات بارز خدای سبحان هستند که هر یک در مقرّ خود با هدایت ناظم و مربّى عالم، انجام وظیفه میدهند و ذرهاى از مدار خود تجاوز نمىکنند؛ لذا خورشید و ماه با تمام عظمت و حشمتى که دارند، مطیع فرمان اویند و وجود و بقائشان وابسته به ارادهی حق تعالى است؛ پس سزاوار نیست که بندگان به آنها سجده و اظهار ذلّت نمایند.[11]
حساب زمان با ماه و خورشید
قرآن کریم در مواضع مختلف بیان میدارد که حساب و نظم امور در جهان هستی، توسط ماه و خورشید انجام میگیرد:
«الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبان»[12]
«خورشید و ماه با حساب منظّمى مىگردند.»
آیهی شریفه در بیان حرکت ماه و خورشید و کرهی زمین نیست، بلکه بیان آیه اینست که حساب روز، شب، ماه و سال از ابتدای خلقت عالم تا انقراض آن با ماه و خورشید نگه داشته مىشود و این نعمت بسیار بزرگی است که هیچ محاسبهای بدون وجود خورشید و ماه معلوم نمىشد.[13]
علت اینکه خورشید بر ماه مقدم شده، چون خورشید علاوه بر حساب ماه، سال و... حساب فصول را نیز تعیین میکند.[14]
همچنین در بیانی دیگر خداوند به منازل مختلف ماه و عدد سالها اشاره نموده و میفرماید:
«وَالْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ...»[15]
«ماه را نور قرار داد و براى آن منزلگاههایى مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید...»
ماه شب اول هلال باریکى است که در شبهای بعدی تا نیمهی ماه بزرگتر شده و به صورت قرص کامل درمیآید و از نیمهی ماه به بعد، تدریجا نقصان یافته تا اینکه یک یا دو روز آخر ماه در تاریکى محاق فرو مىرود؛ سپس دوباره به شکل هلال ظاهر مىگردد که این دگرگونى بیهوده نیست؛ بلکه یک تقویم بسیار دقیق و طبیعى است که مردم حساب تاریخ امور زندگى خود را نگهدارند.[16]
قرآن کریم در بیان چرخش و نظم خورشید و ماه، و روز و شب در عالم میفرماید:
«لَاالشَّمْسُ ینْبَغِی لَها أَنْتُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَااللَّیلُ سابِقُ النَّهار...»[17]
«نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مىگیرد...»
مراد از این تعبیر این است که بفهماند تدبیر الهى چنین نیست که روزى جارى شود و روزى از ایام متوقف گردد؛ بلکه تدبیرى است دائمى و خللناپذیر که مدت معینى ندارد تا بعد از تمام شدن آن مدت به وسیلهی تدبیرى دیگر نقض گردد.[18]
نظم عبادات با ماه و خورشید
زمان آغاز و پایان بسیاری از اعمال عبادی با طلوع و غروب ماه و خورشید مشخص میشود؛ به عنوان نمونه قرآن اوقات نماز را چنین بیان میکند:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْر...»[19]
«نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکى شب [=نیمه شب] برپا دار؛ و همچنین قرآن فجر [=نماز صبح] را...»
آیه شریفه شامل نمازهاى پنجگانه مىشود. نمازهاى زوال خورشید، نماز ظهر و نماز عصر و نمازهاى تاریکى شب، نماز مغرب و نماز عشاء است و مقصود از "قرآن فجر" نماز صبح است؛[20] و اینکه نماز صبح را "قرآن فجر" بیان نموده، چون مشتمل بر قرائت قرآن است، و روایات همه در نماز صبح بودن این تعبیر متفقند.[21]
همچنین خدای تبارک رسول خدا را امر میکند که پیش از طلوع و غروب خورشید به تسبیح حقتعالی بپردازد:
«...وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ وَ مِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ...»[22]
«...و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و در بخشى از شب او را تسبیح کن...»
مقصود از تسبیح در آیهی شریفه نماز است؛ اما نماز را تسبیح نامیده، زیرا نماز اولاً مشتمل بر تسبیح و تحمید است که مراد از پیش از طلوع و غروب خورشید نماز صبح، ظهر و عصر است و منظور از تسبیح در شب، نماز مغرب و عشاء است؛[23] ثانیاً نماز بهترین موضع برای تسبیح پروردگار است و اوقات مخصوصی بر آن تعیین شده که در آیات قرآن با تعبیرات گونانون اوقات نمازها از جمله نماز یومیه بیان شده است.[24]
ضیاء و نور بودن ماه و خورشید
خداوند در قرآن کریم خورشید را به ضیاء و ماه را به نور بودن توصیف کرده است:
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً...»[25]
«او کسى است که خورشید را روشنایى، و ماه را نور قرار داد...»
نور خورشید به ذات آن است و حرارت شدیدی دارد؛ اما قمر دارای طبیعت سردی است که از خود نوری ندارد، بلکه نور خود را از خورشید میگیرد؛[26] و از سویی "ضیاء" در جایى گفته میشود که تاریکی را برطرف نماید، همچنانکه روشنى خورشید ظلمت شب را میبرد؛ ولى نور لازم نیست که پیش از آن تاریکی بوده باشد.[27]
نیز در تعبیری دیگر خورشید را سراج و ماه را نور معرفی کرده که اشاره به همان مطلب است؛ یعنی اشعهی خورشید اصیل و ذاتى است، ولى نور کرهی ماه در اثر کسب از نور و ضیاء خورشید مىباشد:[28]
«وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»[29]
«و ماه را در میان آسمانها مایهی روشنایى، و خورشید را چراغ فروزانى قرار داده است.»
نکتهی قابل توجه اینست که این آیات در حقیقت برای اثبات ربوبیت خداوند و توجه دادن به تدبیر الهی در امور بندگان است که انسان با مشاهدهی این نعمتهای عظیم، متوجه خالق حقیقی شده، در نتیجه عبودیت او منحصر به خدای سبحان میگردد.[30]
ماه و خورشید در خدمت انسان
خداوند در قرآن مجید بالاترین ارزش و عظمت را به انسان قائل شده، بطوریکه تمام کائنات را مسخّر او بیان نموده است.[31] خدای متعال آفتاب، ماه، ستارگان و... را آفریده، درحالىکه همه به امر او جارى و طبق مشیت او جریان دارند؛[32] و در برابر ذات اقدس احدیت سجده میکنند؛[33] و از سویی کل عالم هستی از جمله خورشید و ماه، برای خدمترسانی به انسان معرفی شده است:[34]
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَین...»[35]
«و خورشید و ماه را -که با برنامهی منظّمى در کارند- به تسخیر شما درآورد...»
یعنی ماه و خورشید نیز برای انسانها و در راستای منافع آنها قرار داده شده و تدبیر خداوند در مسخر کردن این دو برای بندگانش بر هر عاقلی که بیاندیشد، آشکار است؛ مگر اینکه کسی از روی عناد این تدبیر ربوبی را انکار کند.[36]
پرستش ماه و خورشید
برخی انسانهای ضعیف که افق دیدشان در سطح پایین است و در مادیات منجمد شدهاند، خورشید و ماه را پرستش مىنمودند؛ چون منبع همهی برکات مادى منظومهی خورشید است از جمله نور، گرما، نزول باران، رویش گیاهان، رنگهاى زیباى گلها و... که همه از برکت پرتو وجود خورشید است؛ و ماه که روشنى بخش شبهاى تار و چراغ پرفروغ و زیباى رهروان بیابانها و صحراهاست؛ همچنین برکات فراوانی که به وسیلهی جزر و مد این دو کوکب آسمانی پدید میآید، موجب سجده نمودن برخی انسانهای مادی در برابر این اسباب میشود که قرآن با نهی و توبیخ شدید از خورشید و ماه پرستی، این نوع انسانها را متوجه خالق هستی و مسببالاسباب نموده و میفرماید:[37]
«...لاتَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُن إِنْ کُنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُون»[38]
«...براى خورشید و ماه سجده نکنید، براى خدایى که آفرینندهی آنهاست سجده کنید، اگر مىخواهید او را بپرستید!»
تبیین ایجاد شدن شمس و قمر در صدر آیه، خود دلیل روشنی بر وجود خدای قادر است؛ لذا قرآن از سجده بر خورشید و ماه، به شدت نهی کرده و امر نموده که سجده تنها بر خدای خالق قادر حکیم باشد؛ چون سجده که نهایت خضوع و تعظیم است، فقط بر اشرف موجودات سزاوار است. اما قید "اگر قصد عبادت خدا را دارید" به این است که برخی از اقوام به پرستش خورشید و ماه و غیره میپرداختند و قصدشان از این عمل رسیدن به خداوند بود که این اشیاء را واسطه بین خالق و مخلوق میدانستند.[39]
بنابراین نهی مؤکد بر مسجود قرار دادن مخلوقات در برابر خداوند است؛ چون سجده، منحصر به خدای سبحان بوده و سجده بر غیر خدا یعنی برابری مخلوقات با خداوند قادر و پروردگار عالمیان که همان گمراهی آشکار است؛[40] همچنین جملهی "الذی خلقهنّ" که وصف "الله" است، اشاره به سبب منع از سجده بر غیر خدا و تعیین کنندهی وسعت و دایرهی ممنوع بوده که هم شمس و قمر و هم غیر این دو را شامل میشود و با اشاره به مخلوق بودن همهی اشیاء از عبادت اینها نهی میکند.[41]
قرآن در جریان خبر آوردن هدهد از سرزمین "سبا" برای حضرت سلیمان(ع)، وضعیت اعتقادی بلقیس ملکهی سبا و قومش را اینگونه بیان میکند:
«وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّه وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُم...»[42]
«او و قومش را دیدم که براى غیر خدا -خورشید- سجده مىکنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده...»
یعنی علت سجده و پرستش قوم سبا بر خورشید، نقش اساسی شیطان بود که اعمال بدشان را زینت داده بود و تسلط شیطان در اعمالشان به حدی بود که آفتابپرستی را افتخار خود میدانستند و در حکومت خویش چنان در بتپرستی فرورفته بودند که هدایتشان به راه حق و توحیدی برای هدهد مأمور حضرت سلیمان قابل تصور نبود.[43]
همچنین قرآن مجید داستان محاجهی زیبای حضرت ابراهیم -علیهالسلام- را با ستارهپرستان، ماهپرستان و خورشیدپرستان اینگونه به تصویر کشیده است:
ما ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و همین امر موجب پى بردن وی به گمراهى عمویش آزر و قوم خود شد که به احتجاج با آنان پرداخت؛ یعنی بعد از رؤیت ملکوت اشیاء بلافاصله الوهیت اصنام را ابطال نموده و در همین حال ملکوت، شب، پردهی ظلمت خود را بر او افکند و چشم حضرت به ستارهاى افتاد و گفت: «این خدای من است؛ اما هنگامى که غروب کرد، گفت: غروبکنندگان را دوست ندارم!»[44]
سپس به بیان بطلان ربوبیت قمر پرداخت و گفت:
«...قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْیهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ»[45]
«...گفت: این خداى من است! امّا هنگامى که (آن هم) غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود.»
حضرت کنایهای که در جملهی "اگر پروردگارم هدایتم نکند..."، به کار برد، به خوبى مىفهماند که کلام ایشان به ماه که فرمود: «هذا رَبِّی»، نیز ضلالت است، و اگر بخواهد بر آن ضلالت ایستادگى کند، قطعاً یکى از همان گمراهانى خواهد بود که قائل به ربوبیت قمر بودند.[46]
حضرت ابراهیم در مرتبهی سوم در محاجهی خود با خورشیدپرستان، بیزاری خود را از مشرکان آشکار ساخت:
«فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ»[47]
«و هنگامى که خورشید را دید که (سینهی افق را) مىشکافت، گفت: این خداى من است! این (که از همه) بزرگتر است! امّا هنگامى که غروب کرد، گفت: اى قوم! من از شریکهایى که شما (براى خدا) مىسازید، بیزارم!»
اشارهی حضرت ابراهیم با لفظ مذکر "هذا" برای مؤنث مجازی به این است که حضرت خودش را به جای انسانی تصور میکرد که شناختی بر این اجرام آسمانی ندارد، و نسبت به آثار، خصوصیات و پیدایش آن جاهل است.[48]
نهایت اینکه مشرکان خداى کوچک و بزرگ داشتند و حضرت طلوع و غروب آنها را مشاهده میکرد و هرگز اعتقاد به ربوبیت آنها نداشته؛ زیرا اگر خود معتقد بدان بود، پس از افول، فساد این عقیده را درک میکرد که واژهی "تشرکون" بیانگر این مطلب است.[49]
قسم خداوند به ماه و خورشید
خداوند در قرآن کریم به بسیاری از مخلوقات قسم یاد کرده که ماه و خورشید نیز از جملهی آنهاست:
«وَالشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»[50]
«به خورشید و گسترش نور آن سوگند؛ و به ماه هنگامى که بعد از آن درآید»
خداوند به مخلوقات خود قسم یاد میکند تا پرفایده بودن آن را تذکر دهد و چون وجود هستی انسان، حیوانات، نباتات و... به طلوع خورشید و غروب آنست به آن نیز قسم یاد کرده است.[51]
نظامى که در خورشید و ماه و شب و روز جریان دارد، و منتهى میشود به پیدایش نفسى که فجور و تقوایش به او الهام شده، خود دلیل بر رستگارى کسى است که نفس را تزکیه کند و خسران کسى که آن را آلوده سازد؛ لذا قرآن این سوگندها را برای رستگارى نفوس الهى و خسران نفوس آلوده یاد کرده است.[52]
قیامت و خورشید و ماه
قرآن کریم در بیان ویژگیها و حالات روز قیامت به جمع شدن ماه و خورشید اشاره دارد:
«یسْئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَة فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ وَ خَسَفَ الْقَمَرُ وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَر»[53]
«[انسان] میپرسد: قیامت کى خواهد بود؟ (بگو:) در آن هنگام که چشمها از شدّت وحشت به گردش درآید، و ماه بىنور گردد، و خورشید و ماه یکجا جمع شوند»
مراد از جمع خورشید و ماه، یکی شدن آنهاست که از نشانههای قیامت است.[54]
در جای دیگر قرآن کریم از درهم پیچیده شدن خورشید به هنگام قیامت خبر میدهد:
«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ »[55]
«در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود.»
تکویر درهم پیچیدن به صورت دایره و افتادن و غشّ کردن است که مقصود از هنگام تکویر خورشید، وقت مرگ و ظهور آثار آخرت، یا وقت قیامت کبرى است.[56]
آنگاه که خورشید همانند پارچهای که پیچیده گردد، در هم میپیچد، ستارگان رنگ میبازند، ماه میگیرد، اوضاع و اجزاء عالم درهم میریزد، آن وقت ماه و خورشید نیز هر یک از مقر خود پراکنده گردیده و در یک دیگر جمع میگردند و قیامت برپا میشود.[57]