دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابوالحسن بنی صدر

No image
ابوالحسن بنی صدر

كلمات كليدي : ابوالحسن بني صدر، امام خميني(ره)، حزب جمهوري اسلامي، رياست جمهوري، نخست وزير، علوم سياسي

نویسنده : سيد ابوالحسن توفيقيان

سیدابوالحسن بنی‌صدر فرزند مرحوم آیت‌الله سیدنصرالله بنی‌صدر در دوم فروردین 1312 در قریه‌ی باغچه واقع در 16 فرسنگی همدان متولد شد.[1] ایشان پس از گذراندن دوره‌های ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه الهیات تهران شد و در آنجا به مطالعه‌ی علوم معقول و منقول مشغول شد. پس از چهار سال تحقیق در مؤسسه‌ی تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و سپس در دانشگاه حقوق به تحصیل رشته اقتصاد پرداخت. وی در همین دوران بازداشت شدند. پس از قیام 15 خرداد 1342 به فرانسه رفت و در سال1357به ایران بازگشت. ایشانپس از استعفای دولت موقت در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شرکت و به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور برگزیده شد و در بیمارستان قلب تهران حکم ریاست جمهوری را از دست امام‌خمینی‌(ره) دریافت کرد. در اواخر بهمن ماه به سمت فرماندهی کل قوا برگزیده شد. در29 مرداد1359 محمد‌علی رجایی را به‌عنوان نخست‌وزیر خود به مجلس معرفی نمود.

اما در ادامه به‌خاطر وجود ویژگی‌هایی در شخصیت رفتاری ایشان همچون علاقه به‌کسب قدرت باعث شد[2] که به‌مخالفت با نیروهای انقلابی بپردازد و براین اساس، مسائلی را پیش بیاورد که موجب شددر 20 خرداد امام‌خمینی(ره) ایشان را از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار کند. سرانجامدر31 خرداد طرح عدم کفایت سیاسی وی به‌تصویب مجلس رسید و در اول تیر ماه1360 با فرمان امام‌(ره) به‌دلیل عدم کفایت سیاسی از مقام ریاست‌جمهوری اسلامی ایران عزل گردید و شورای ریاست جمهوری عهده‌دار وظایف ریاست جمهوری شد.

فعالیت‌های سیاسی بنی‌صدر قبل از ریاست جمهوری

ابوالحسن بنی‌صدر که پس از گذراندن بخشی از تحصیلات خود، عازم اروپا شده بود، با گسترده شدن مبارزات بر ضد حکومت پهلوی، در سال 1342 به عضویت جبهه‌ی ملی در اروپا درآمد. او در عین‌حال به‌تدریج روابط خود را با گروه‌های اسلام‌گرا نیز گسترش داد و از جمله به تشکیلات دانشجویان مسلمان خارج از کشور و انجمن‌های اسلامی پیوست.[3] ایشان که با پیروزی انقلاب اسلامی وارد ایران شده بود در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و مناظره‌های متعددی شرکت کرد به‌گونه‌ای که طی مدت کوتاهی توانست خود را به‌عنوان چهره‌ای اسلام‌گرا و در عین‌حال روشنفکر و انقلابی معرفی کند. وی بعدا به عضویت شورای انقلاب درآمد[4] و به‌دنبال استعفای دولت موقت پس از تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا، به‌سمت سرپرست وزارت‌خارجه و همچنین وزارت امور اقتصادی و دارایی برگزیده شد. پس از آن نیز در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور ایران برگزیده شد. ایشان به‌لحاظ مبانی فکری، از همان دوران قبل از انقلاب، به‌مواردی اشاره می‌کرد که برخی از بزرگان نظام نسبت به‌آن اعلام خطر کرده بودند.[5] به‌عنوان نمونه ایشان درباره‌ی رهبری روحانیت، می‌گوید که «رهبری سنتی، یعنی رهبری روحانیت کارساز نیست و حداکثرکاری که می‌تواند بکند تخریب یک نظام است و در مرحله‌ی سازندگی کاری از آن ساخته نیست. روحانیت قالب فکری ثابتی دارد و نمی‌تواند مسائلی را که به‌مقتضای زمان پدید می‌آید حل کند. خلاصه رهبری نهضت باید از روحانیت به‌گروه روشنفکران انتقال یابد.»[6]

زمینه‌های پیروزی بنی‌صدر در انتخاباتریاست‌‌جمهوری

اولین دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری درحالی برگزار می‌شد که امام‌خمینی(ره) عدم تمایل خود را به حضور روحانیون در راس کارهای اجرایی اعلام کرده بود. این به‌معنای آن بود که حزب جمهوری اسلامی به‌عنوان رقیب اصلی بنی‌صدر نمی‌توانست افراد اصلی خود را برای نامزدی معرفی کنند. به‌همین جهت جلال‌الدین فارسی را به‌عنوان کاندیدای خود معرفی کردند.جلال‌الدین فارسی در میان بدنه‌ی اجتماع، از شهرت بنی‌صدر برخودرار نبود ولی به‌جهت حمایت تشکیلاتی حزب جمهوری اسلامی ظرفیت آن‌را داشت که به‌عنوان رقیب اصلی بنی‌صدر محسوب گردد. اما از آنجا که ایشان به دلیل افغانی‌الاصل بودن برای ورود به عرصه‌ی انتخابات مشکل قانونی داشت، اندکی پیش از انتخابات از گردونه‌ی رقابت کنار گذاشته شد. در این موقع شرایط برای بنی‌صدر فراهم‌تر شد. در آخرین روزهای مانده به انتخابات، حزب جمهوری اسلامی دکترحسن حبیبی را به‌عنوان کاندیدای مورد حمایت خود مطرح کردند که البته این امر هم در نهایت نتوانست نتیجه‌ی مطلوبی برای آنها داشته باشد. لذا بنی‌صدر توانست با حدود یازده میلیون رای به‌عنوان رئیس جمهور برگزیده شود.[7]

دوران ریاست‌جمهوری بنی‌صدر

دوران ریاست‌جمهوری بنی‌صدر از مهمترین برهه‌های زمانی است که تاریخ انقلاب اسلامی با آن مواجه بود. این دوران به‌خاطر مسائل متعددی از قبیل «استعفای دولت موقت»، «مسئله‌ی گروگان‌گیری»، «ناامنی‌های منطقه‌ای خصوصا در منطقه‌ی کردستان»، «بروز تشنج و درگیری در فضای دانشگاه و متعاقب آن انقلاب فرهنگی»، «تشنج میان نخبگان سیاسی و فضای سیاسی کشور»، «شروع جنگ تحمیلی» از اهمیتیویژه برای نظریه‌پردازان و تحلیل‌گران سیاسی برخوردار است.به‌عنوان نمونه میلانی دراین‌بارهمی‌نویسد:«دوران ریاست جمهوری بنی‌صدر، با یکی از پرآشوب‌ترین دوره‌های تاریخ اخیر ایران مقارن گردید. ایران به‌صورت همزمان در چهار بحران عمیق فرو غلتید: گذار از یک شاهنشاهی مستبد به یک حکومت دینی اسلامی، رقابت‌های شدید میان نخبگان، جنگ با عراق و بحران گروگان‌گیری»[8]در مجموع بنی‌صدر درحالی به سمت کرسی ریاست‌جمهوری می‌رفت که با این مسائل روبرو بود و باید راه‌حلی مناسب برای برخورد با آنان اتخاذ می‌کرد. اما ایشان پس از آن‌که به‌ریاست‌جمهوری رسیدند،همواره بر وجود اختلاف میان مسئولین تاکید داشته و مدام بر مواضعی تفرقه‌افکنانه‌تاکید می‌ورزید. مواضعی نظیر این‌که «گروهی کارشکن وجود دارند که درپی اخلال در کارها هستند.»[9]و یا این‌که «دستگاه‌های تبلیغاتی به ایجاد تخریب و تحریک دست می‌زنند و این امر موجب فرار استعدادها می‌شود.»[10]این‌گونه موضع‌گیری‌هاباعث شد که بدنه‌ی اجتماع، خصوصا پیروان امام از ایشان ناراضی شوند و نهایتا مشروعیت مردمی‌شان از دست برود. در اینجا به چگونگی عملکرد ایشان در برخورد با مسائل مهم مملکتی خواهیم پرداخت.

1. مسأله‌ی گروگان‌گیری:

یکی از مسائل مهم دوره‌ی ریاست‌جمهوری بنی‌صدر مسئله‌ی گروگان‌های آمریکایی در ایران بود. بنی‌صدر برخلاف نظر امام و نیروهای پیرو امام، بارها مخالفت خود را با این حرکت دانشجویان اعلام کرده بود و همواره از آن به‌عنوان حرکتی افراطی یاد می‌کرد.[11] از سوی دیگر رسانه‌های غربی نیز پس از روی کار آمدن بنی‌صدر، اظهار امیدواری ‌کردند که با وجود او گروگان‌های آمریکایی زودتر آزاد شوند.به‌همین جهت بنی‌صدر پس از آن‌که زمام امور را در دست گرفت، بر تسلیم شدن گروگان‌ها به دولت تأکید کرد که امام در برابر این خواسته بنی‌صدر، یادآور شد که تکلیف گروگان‌ها باید در مجلس روشن شود، ضمن آن‌که این بحران، زیانی را متوجه نظام نمی‌سازد.[12]

2. اولین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی:

یکی از رویدادهای مهم در زمان ریاست‌جمهوری بنی‌صدر، برگزاری انتخاباتمجلس بود. برگزاری این انتخابات در اسفند 1358 نقطه‌ی مهم دیگری برای تلاقی و تقابل احزاب و گروه‌های موجود در کشور بود.[13]در این دوره انتخابات که احزاب و گروه‌های سیاسی متعدد از راست‌گراترین تا چپ‌گراترین آنها (حزب توده، اتحاد چپ، فدائیان خلق، مجاهدین خلق، نهضت اسلامی، حزب جمهوری اسلامی) خود را برای شرکت در انتخابات و حضور در مجلس کاندید کرده بودند،[14] سرانجام حزب جمهوری اسلامی بیشترین کرسی‌ها را به‌دست آورد و گروه‌های طرفدار بنی‌صدر شکست خوردند. بنابراین پیروزی حزب جمهوری اسلامی و اولین شکست بنی‌صدر درحالی صورت می‌گرفت که بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور به هیچ‌وجه با رهبران این حزب میانه خوبی نداشت و لذا همین مسأله باعث گردید تا او در بیشتر مواقع از نظرات مجلس تمکین نکند.

3. درگیری‌های قومی در کشور، خصوصا در منطقه‌ی کردستان:

از دیگر مسائل این دوره از تاریخ انقلاب، تحرکات نیروهای ضد انقلاب در منطقه‌ی کردستان بود. در این منطقه‌ی جغرافیایی با تحرکات گروه‌های کومله و حزب دموکرات کردستان ایران و رزگاری (رستگاری)، به رهبری افرادی چون عبدالرحمن قاسملو، عزالدین حسینی و صنار مامدی مواجه بودیم. این گروه‌ها با هدف ایجاد ناامنی و ناکارآمد نشان دادن دولت مرکزی، در تلاش بودند تا با بهانه خودمختاری، در جهت تضعیف انقلاب اسلامی گام بردارند.[15] البته درگیری‌ها و حوادث مشابهی هرچند گذرا و مقطعی در دیگر نقاط ایران از جمله منطقه‌ی گنبد، برخی از بخش‌های خوزستان، بندر انزلی و برخی از مناطق استان فارس به رهبری خسرو قشقایی رخ می‌داد که بنی‌صدر اساسا به‌جای تأکید بر حل این مسائل، در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های متعدد بیشتر به مباحث حاشیه‌ای و اختلاف‌برانگیز می‌پرداخت که موجب گسترش اختلافات میان مسئولین می‌شد.

4. انتخاب نخست‌وزیر و کابینه:

شاید یکی از مهم‌ترین مسائلی که بنی‌صدر در دوران ریاست‌جمهوری خود با آن مواجه بود انتخاب نخست‌وزیر بود. این مسئله با توجه به توزیع قدرت اجرایی بین رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، در قانون‌اساسی مصوب سال 1358 به یکی از مهم‌ترین چالش‌ها تبدیل گردید. بر اساس قانون‌اساسی، رئیس‌جمهوری از قدرت اجرایی کمتری نسبت به نخست‌وزیر برخوردار بود و اکثریت مسئولیت‌ها بر عهده‌ی نخست‌وزیری بود که با معرفی رئیس‌جمهور و تایید مجلس انتخاب می‌شد.به همین جهت اوضاع برای بنی‌صدر خیلی دشوار شده بود. چرا که ایشان در این انتخاب می‌بایست نظر مساعد مجلس که اکثریت آن‌را گروه‌ها و احزاب مخالف وی تشکیل می‌دادند نیز جلب می‌کرد.

به‌همین جهت او در ابتدا برای این‌که بتواند مجلس را در برابر عمل انجام شده قرار دهد، سیداحمد خمینی فرزند امام را انتخاب کرد که امام بلافاصله با این مسأله مخالفت کرد و اعلام کرد که قصد ندارد اعضای خانواده‌شان در امور حکومتی دخالت داشته باشند. بنی‌صدر پس از این دائما با پیشنهادهای مختلف برای احراز پست نخست‌وزیری به‌بهانه‌ی عدم‌هماهنگی افراد پیشنهاد شده با وی، مخالفت می‌کرد. تا این‌که بالاخره با مجلس توافق شد تا هیأتی به نمایندگی از رئیس‌جمهور و مجلس، اشخاصی را معرفی کنند که مورد نظر طرفین باشد.

امام‌خمینی نیز در این‌موقع که از یک‌طرف منازعات سیاسی به اوج خود رسیده بود و از طرف دیگر شعارهای ملی‌گرایانه‌ای داده می‌شد که ایشان را نگران کرده بود، با تاکید بر این‌که مکتب و مذهب هدف اصلی است، از رئیس‌جمهور خواست تا نخست‌وزیری مکتبی انتخاب کند که: «احکام اسلام را پیاده کند نه کسی که در صدد این باشد که ملیت را احیا بکند، زیرا آنها که می‌گویندما ملیت را می‌خواهیم احیا بکنیم مقابل اسلام ایستاده‌اند. افراد ملی به درد ما نمی‌خورند. اسلام با ملیت مخالف است.»[16]

در نهایت بنی‌صدر پس از مخالفت با افراد مختلف نظیر سید مصطفی میرسلیم برای پست نخست‌وزیری، با پیشنهاد نخست وزیری محمدعلی رجایی وزیر آموزش و پرورش وقت، علی‌رغم میل باطنی، موافقت نمود. تا جایی که او بارها در جلسات خصوصی و بعضا عمومی رجایی را نخست‌وزیری تحمیلی به خود می‌دانست.

5. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران:

جنگ تحمیلی نیز از دیگر نقاط عطفی است که بنی‌صدر در آن از خود کارنامه‌ای روشن به‌جای گذاشت. با آغاز جنگ، بنی‌صدر که قبلا از سوی امام به‌عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح نیز منصوب شده بود، وضعیت فوق‌العاده جنگی را اعلام کردند.[17] ولی حمله‌های عراق به‌ مرزهای ایران و بمباران‌های مکرر منطقه‌های مرزی در عمل بدون پاسخ ماند و این خود عراق را در حمله کردن بیشتر به خاک ایران جری‌تر می‌کرد.[18] ایشان در طول جنگ مخالفت خود را با گروه‌ها و نهادهای انقلابی، در نقاط مختلفی نشان ‌دادند. از جملهمخالفت با حضور پررنگ نیروهای سپاهی در عملیات های جنگی. به‌همین دلیل سلاح و امکانات نظامی لازم را در اختیار آنها قرار نمی‌داد.

شروع جنگ درحالی بود که تصور می‌رفت که به‌جهت اوضاع حساس جنگی، منازعات داخلی تحت‌الشعاع قرار گیرد و اختلاف‌ها فروکش کند ولی درعمل چنین نبود و درگیری‌ها ادامه یافت. لذا امام دست به گلایه برداشتند و تهدید کردند که: «نگذارید احساس وظیفه بشود. اگر احساس وظیفه بشود من به هر کس هر چه دادم پس می‌گیرم.»[19] این کنایه‌ای بود به بنی‌صدر که فرماندهی کل قوا به ایشان داده شده بود. بدین جهت امام در 20 خرداد ایشان را از مقام فرماندهی کل قوا عزل کرد. و سرانجام در 31 خرداد در حالی‌که بنی‌صدر در مجلس به دیکتاتوری، مخالفت با اسلام و انقلاب، غربزدگی و طرفداری از آمریکا متهم شده بود با 170 رای موافق و یک رای مخالف عدم کفایت وی تصویب شد.[20] بدین ترتیب طرفداران امام و انقلاب که از آنان در ادبیات سیاسی به مکتبی‌ها و سنت‌گرایان یاد می شد بر اوضاع مسلط شدند. [21]او به امید آن‌که مردم به پشتیبانی‌اش بر می‌خیزند مدتی را مخفیانه در تهران گذراند ولی پس از آن‌که مشخص شد مردم چنین واکنشی نشان نخواهند داد بلکه به حمایت از مواضع امام حضوری فعال‌تر در صحنه خواهند داشت، در 6 مرداد به همراه مسعود رجوی در شمایل زنانه از ایران خارج شد.[22]

جمع‌بندی

درحالی نظام جمهوری اسلامی ایران وارد دهه‌ی چهارم از عمر خود می‌شود که در طول این سه دهه‌ی گذشته تجارب گرانقدر، فراوان و سنگینی را در حوزه‌های مختلف داشته است. یکی از همین تجربه‌ها، نحوه‌ی معامله با افرادی بود که از طریق سیستم قانونی به بدنه‌ی دولت و نظام سیاسی رخنه کرده و تا بالاترین مقام‌های اجرایی راه پیدا کردند. نمونه‌ی بارز این مورد ابوالحسن بنی‌صدر بود که به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور ایران برگزیده شد.ایشان به‌محض رسیدن به پست ریاست‌جمهوری به مخالفت با نیروهای انقلابی درحوزه‌های مختلف پرداختند و به‌این اختلافات به‌گونه‌ای شدت می‌بخشید که حتی مسئله‌ی مهمی همچون جنگ عراق علیه ایران نتوانست آن‌را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. به‌همین جهت وقتی تذکرات مکرر امام نتوانست ایشان را از مسیری که انتخاب کرده بود بازگرداند، ایشان را از فرماندهی کل قوا برکنار و مجلس هم رای به‌عدم‌کفایت ایشان دادند و سرانجام امام ایشان را عزل کردند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS