24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : تشبيه، مشبه، مشبه به، وجه شباهت، تقسيم، عرض خاص
نویسنده : مهدي افضلي
یکی از شیوههای تعریف، تعریف یک پدیده با تشبیه آن به یک پدیده دیگر است که برای مخاطب آشنا میباشد. در تعریف به تشبیه لازم است میان پدیدهای که مورد بحث و گفتگو است با آن پدیده دیگر جهت اشتراکی وجود داشته باشد. پدیده مورد گفتگو را مشبه، شیئی که برای مخاطب آشناست و این پدیده به آن تشبیه شده، مشبه به و جهت اشتراک میان آن دو را در اصطلاح وجه شبه مینامند. از باب نمونه شناساندن مفهوم وجود برای نوآموزان اندکی دشوار مینماید، بدینرو فیلسوفان کوشیدهاند آنرا به مفهوم نور حسی که برای همگان روشن است تشبیه کنند. در نور یک ویژگی بارز وجود دارد که عبارت است از چیزی که خودش روشن و آشکار است و امور دیگر را روشن میسازد. وجود از این جهت کاملا با نور شباهت دارد، خود تحقق دارد و امور دیگر را تحقق میبخشد. وجه اشتراک وجود و نور در همین است که خود ظاهراند و امور دیگر را ظاهر میکنند.
این گونه تعریف در امور عقلی و شناساندن آنها به مخاطبان بسیار سودمند است. طبیعت انسان با امور محسوس عادت کرده و خو گرفته است، اگر به یکباره امور عقلی برایش بیان شود بسان کودکی که از خوردن غذاهای ثقیل هاضمهاش گرفتار درد میشود، ذهن او نیز خسته شده و آنرا پس خواهد زد، ولی اگر با تشبیه مفهوم عقلی به یک امر محسوس گام به گام او را به سمت مطلوب و مقصود هدایت کنند، آرام آرام با آن خوی میگیرد و سرانجام میتواند آنرا درک کند.
یکی دیگر از اقسام تعریف، تعریف یک پدیده با تقسیم کردن آن است. در تقسیم یک ویژگی مهم وجود دارد که عبارت است از اینکه تقسیم لازم است جامع و مانع بوده و مجموع اقسام با مقسم برابر باشد. بنابراین وقتی یک شیء تقسیم میشود و طبعا اقسام آن برای مخاطبان آشناتر از خود مقسم است، از عمل تقسیم تعریف آن نیز به دست میآید. چنین تعریفی نیز همانند تعریف به مثال تعریف یک شیء به خاصه آن است و ذیل تعریف به رسم ناقص میگنجد. در این نوع تعریف به دو شیوه عمل میشود: شیوه تحلیل طبیعی و شیوه تحلیل عقلی.
در این نوع تقسیم یک پدیده را به اجزای مختلف آن به نحو طبیعی تقسیم میکنند. از باب نمونه وقتی آب را به اکسیژن و ئیدروژن تقسیم میکنند، و میدانیم که اجسام دیگر به این دو جزء تقسیم نمیشوند، با این کار آب از غیر آب تمییز داده میشود، لذا تقسیم آب به این دو جزء از ویژگیهای خاص آن به شمار میرود و ذیل تعریف به رسم داخل است.
در تحلیل عقلی همان روندی که در فکر برای کسب یک مجهول تصوری وجود دارد، پیموده میشود. پس از آنکه انسان برخورد با مجهول پیدا کرد از باب نمونه وقتی حقیقت "آب" برایش مجهول بود، برای شناسایی نوع مشکل گام بر میدارد؛ پس از این دو مرحله، مراحل سهگانهای که در فکر وجود دارد باید پیموده شود. در گام نخست حرکت عقل از مشکل به سمت معلومات موجود در ذهن است؛ بدین صورت که انسان به تمام افرادی که تحت جنس چیزی که در پی شناخت آن است نظر میافکند. در مثال فوق تمام چیزهای سیال باید ملاحظه شوند، زیرا همگی تحت جسم سیال داخلاند. در گام دوم، حرکت عقل میان معلومات و جستجو در آنها است. اگر در این مرحله بتواند موفق عمل کند، میتواند به شناخت دست یابد. لازم است در این مرحله تمام افرادی را که تحت جنس داخلاند ملاحظه کند. در مثال ما عسل، شیر، روغن، آب و ... تحت جنسی به نام سیال داخلاند؛ انسان باید تمام ویژگیهای ذاتی یا عرضی را که در یک فرد وجود دارد و باعث تمایز آن از بقیه میشود در نظر آورد. از باب نمونه رنگ یا طعم یا وزن هریک از این افراد را به دست میآورد. در این صورت اگر به ویژگیهای ذاتی دست یافت، در حقیقت فصل آنرا شناخته است و اگر به ویژگیهای عرضی نایل شد، خاصه آنرا شناخته است، آنگاه این فصل یا خاصه را در کنار جنس قرار میدهد و در پی آن تعریف به حد یا رسم حاصل شده و در نتیجه شیء تعریف میشود. در مثال ما آب را چنین تعریف میکند: جسم سیالی است که رنگ، بو و طعم ندارد. در نتیجه با این تحلیل عقلی که مراحل مختلف خود را طی کرده است به تعریف حقیقتی به نام آب دست مییابد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان