كلمات كليدي : نائب فاعل، مرفوعات، شبه فعل، فعل مجهول، "النائب عن الفاعل"، سبب عدم ذكر فاعل در كلام
"نائب فاعل" یک ترکیب اضافی و مشتمل بر دو لفظ "نائب" و "فاعل" است. لفظ "نائب"، اسم فاعل از مادهی "نوب" و در لغت به معنای جانشین[1] و لفظ "فاعل"، اسم فاعل از مادهی "فعل" و در لغت به معنای عامل و انجام دهنده است.[2] "نائب فاعل" در اصطلاح نحو، لفظی را گویند که در صورت عدم ذکر فاعل، جانشین آن شده و عامل [3] مقدّم به آن اسناد داده میشود؛[4] به عنوان مثال "زیدٌ" در عبارت «ضُرِبَ زیدٌ» نائب فاعل بوده که با عدم ذکر فاعل "ضَرْب"، فعل مجهول "ضُرِبَ" به آن اسناد داده شده است.
وجه نامگذاری
در مواردی با عدم ذکر فاعل در کلام، الفاظی جانشین آن شده و بسیاری از احکام فاعل همچون "اعراب رفع"، "تاخر از عامل" و "جزء اساسی (عمده) بودن در جمله" بر آنها جاری میشود؛[5] از این رو با توجه به معنای لغوی "نائب" (جانشین)، به این الفاظ "نائب فاعل" گویند. البته ذکر این نکته قابل توجه است که فقط الفاظ خاصّی میتوانند نائب و جانشین فاعل شوند که در عنوان مستقل "الفاظ نیابت کننده از فاعل" به آنها اشاره میشود.
جایگاه "نائب فاعل"
مبحث نائب فاعل در کتابهای نحوی در باب "اسم"، بخش مرفوعات مورد بررسی قرار میگیرد؛ عالمان نحو "نائب فاعل" را به دنبال مباحث "فاعل" ذکر میکنند[6] از این رو در بحث از جایگاه "نائب فاعل" باید به جایگاه "فاعل" در علم نحو توجه شود.[7]
بعضی از عالمان نحو در عنوان مباحث "نائب فاعل"، تعبیر "مفعول ما لمیسمّ فاعله"[8] را به کار برده و بعضی عنوان بحث را "النائب عن الفاعل" قرار دادهاند.[9]
سبب عدم ذکر فاعل در کلام
سبب عدم ذکر فاعل بر دو گونه است:
1. معنوی
از جمله سببهای معنوی حذف فاعل میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف. علم به فاعل؛[10] مانند: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ»؛[11] در این آیه شریفه "کُتِبَ" فعل مجهول و "الْقِتَالُ" نائب فاعل آن واقع شده و عدم ذکر فاعل (خداوند) به سبب معلوم بودن آن است.
ب. جهل به فاعل؛[12] مانند: «سُرِقَ الَمتَاعُ»؛ در این مثال "سُرِقَ" فعل مجهول و "الَمتَاعُ "نائب فاعل آن واقع شده و عدم ذکر فاعل (سارق) به سبب مجهول بودن آن است.
ج. عدم تعلق غرض به ذکر فاعل؛[13] مانند: «وَ إذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»؛[14]در این آیه شریفه خداوند به مسلمانان امر مىکند که سلام مسلمان را اگر مومن باشد، بصورتى بهتر از سلام خودش پاسخ بدهند.[15] این حکم عمومیت داشته و شامل سلام هر مسلمانی میشود؛ از این رو غرضی به ذکر فاعل (سلام کننده) تعلق نگرفته و با عدم ذکر آن، فعل مجهول (حُیِّی) به نائب فاعل (تُم) اسناد داده شده است.
د. تمایل در مخفی کردن فاعل؛[16] مانند: «سُرِقَ البیتُ»؛ در این مثال فاعل سرقت به جهت تمایل متکلم به مخفی ماندن آن، ذکر نشده و فعل مجهول (سُرِقَ) به نائب فاعل (البیتُ) اسناد داده شده است.
2. لفظی
از جمله سببهای لفظی حذف فاعل میتوان به دو مورد ذیل اشاره کرد: [17]
الف. رعایت سجع[18] در کلام؛ مانند: «مَنْ طابتْ سَرِیرتُه حُمِدَتْ سیرتُه»؛ در این عبارت به جهت رعایت سجع، فاعل حمد (الناس) ذکر نشده است زیرا با ذکر آن (حمد الناسُ سیرتَه)، حرف "تاء" در "سیرته" حرکت فتحه گرفته و با اسم قبل (سریرتُه) مشابهتی ندارد؛ از این رو با حذف فاعل، فعل مجهول (حُمِدَتْ) به نائب فاعل (سیرتُه) اسناد داده شده است.
ب. ایجاز [19] در کلام؛ مانند: «ذَلِکَ وَ مَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ»؛[20] در این آیه شریفه به جهت خلاصه گویی، فاعل عقوبت دوم در کلام ذکر نشده و فعل مجهول (عُوقِبَ) به نائب فاعل (ضمیر مستتر "هو") اسناد داده شده است.
اقسام عامل در "نائب فاعل"
عاملِ رفع در "نائب فاعل" بر دو گونه است:
1. فعل مجهول[21] تامّ [22] متصرف[23]؛ مانند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ»؛[24] در این آیه شریفه "کُتِبَ" فعل مجهول تامّ و "الصِّیَامُ" نائب فاعل آن است.
2. شبه فعل مجهول تامّ متصرف
این شبه فعل خود بر دو گونه است:
الف. اسم مفعول؛ مانند: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»؛[25] در این آیه شریفه "الْمُؤَلَّفَةِ" اسم مفعول و عامل شبه فعل واقع شده و "قُلُوبُهُمْ" نائب فاعل آن است.
ب. اسم منسوب؛[26] مانند: «صاحِبْ رجلاً نبَوِیّاً خُلقُه»؛ در این مثال "نبَویّاً" اسم منسوب و عامل شبه فعل واقع شده و "خُلقُه" نائب فاعل آن است.
"نائب فاعل" در قرآن و حدیث
1. آیه«خُلِقَ الْاِنْسانُ ضَعیفاً»،[27] (انسان ضعیف آفریده شده [و در برابر طوفان غرائز، مقاومت او کم] است)؛ در این آیه شریفه "الْاِنْسانُ" نائب فاعل و فعل مجهول "خُلِقَ" عامل آن است.[28]
2. حدیث «لاَ یُعَابُ اَلْمَرْءُ بِتَأخِیرِ حَقِّهِ إنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ»؛[29] (امیر مومنان فرمودند: مرد را سرزنش نکنند که چرا حقش را با تاخیر میگیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.)؛ در این حدیث شریف "اَلْمَرْءُ" و "مَنْ" نائب فاعل و دو فعل مجهول "لاَ یُعَابُ" و "یُعَابُ" به ترتیب عامل آنها هستند.
نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که بررسی الفاظ نیابت کننده از فاعل، از جمله مباحث مهم "نائب فاعل" است که در ضمن عنوان مستقل "الفاظ نیابت کننده از فاعل" به آن پرداخته میشود.