كلمات كليدي : برچسب زني، كجروي، جامعه شناسي انحرافات
نظریّه برچسبزنی Labeling Theory
نظریه برچسبزنی یکی از نظریههای مطرح جامعهشناسی و به طور خاص در حوزه جامعهشناسی انحرافات میباشد. این نظریه از دهه 1950به بعد در جامعهشناسی و روانشناسی آمریکا مطرح گردید.
نظریهپردازان نظریه برچسبزنی معتقدند انحراف یک پدیدۀ اجتماعی است و بر این باورند که کجرویهای اجتماعی ناشی از عوامل روانشناختی یا زیستشناختی نیست، بلکه این جامعه است که هویت انحرافی را در افراد پدید میآورد. بسیاری از جامعهشناسان این نظریه معتقدند که گروههای اجتماعی قانون را به وجود میآورند و مشخص میکنند چه رفتاری و تحت چه شرایطی صورت پذیرد.
وقتی قانون وضع گردید، فردی که آن را زیر پا گذارد و نتواند خود را با قوانین گروه سازگار کند، بیگانه یا اجنبی خوانده میشود. "هاوارد بکر"معتقد است بر اساس این فرضیه که قوانین را اجتماع میسازند و نقشها به طور یکسان توسط افراد رعایت نمیشوند نظریه برچسب، به وجود میآید. ممکن است کجرویها در زمانها و مکانهای گوناگون به طور مختلفی تعریف شوند و حتی ممکن است دستهای از مردم قوانین را زیر پا بگذارند، امّا کجرو خوانده نشوند.
بر این اساس، نظریه برچسبزنی میگوید: رفتار انحرافی به میزان احترام مردم به آن قانون بستگی دارد. این نظریه افراد را در برابر قانون به به چهار گروه تقسیم میکند:
1- همنوایان: مردمی هستند که از قوانین گروه سرپیچی نمیکنند و مطابق با نقشها رفتار میکنند.
2- کجروان واقعی: مردمی هستند که قوانین را زیر پا میگذارند و به خاطر آن تنبیه و جریمه میشوند.
3- کجروان پنهانی: اشخاصی که در خفا قانونشکنی میکنند، و مجازات نمیگردند؛ مثل کسانی که پنهانی الکل یا مواد مخدر مصرف میکنند.
4- متهمان بیگانه: کسانی که قانونشکنی نمیکنند، ولی طوری رفتار میکنند که انگار چنین کاری کردهاند.
از بین این چهار دسته، دستۀ چهارم هستند که توسط دیگران برچسب میخورند که برای مثال میتوان از سیاهپوستان جامعه آمریکا یاد کرد.
دو مسأله اصلی که نظریه برچسبزنی با آن روبرو است، عبارتند از:
الف - چه کسانی برچسب انحراف را به چه کسانی میزنند؟
ب - پیامدهای برچسبزدن چیست؟
پیامدهای برچسبزدن نیز به دو مرحله انحراف اولیه و انحراف ثانویه تقسیم میشوند:
a- در مرحله انحراف اولیه، افراد از هنجارهای اجتماعی سر بر میتابند، ولی برچسب نمیخورند و خود را منحرف نمیدانند.
B - انحراف ثانوی وقتی رخ میدهد که رفتار انحرافی توسط افراد مهم دیگر مانند دوستان، والدین، کارفرمایان، مقامات، پلیس و... علنی و آشکار میگردد. خطاکار در این مرحله با واقعه طوری روبرو میشود که به اصطلاح گارفینکل مراسم بیآبرویی نامیده میشود در مراسم بیآبرویی شخص محکوم به عمل انحرافی سرزنش و مجازات میشود و برچسبهایی از قبیل کلاهبردار، دزد، ابله و... از دیگران دریافت میکنند و سپس از دریافت این برچسب شخص آگاهانه یا ناآگاهانه تصویر جدید از خود میسازد و رفتار مناسب با آن را شروع میکند.
بنابراین دومین کجروی، زمانی رخ میدهد که فرد برچسب خود را میپذیرد و خود را کجرو میپندارد.
نظریه برچسبزنی مورد یک سری انتقاد واقع شده است؛ از جمله این که:
1- تأثیر برچسبزنی در تشدید رفتار کجروانه معلوم نیست. آیا افزایش رفتار بزهکارانه در پی محکومیت تنها در اثر برچسب زنی است؟ ممکن است کنش متقابل با دیگر بزهکاران در زندان نیز در این امر مؤثر باشد.
2- بسیاری از نظریهپردازان برچسبزنی انحراف را به روحیات و وضع فیزیکی؛ مانند سیاه، نابینا، کوتاه یا بلند، زشت و زیبا و یا موقعیت افراد؛ مانند بیخانمان، یتیم، تنها تعمیم دادهاند. در صورتی که وقتی از فرد منحرف سخن میرود، منظور رفتار آنهاست.
3- برای فهم این که چگونه و چرا انواع مختلف برچسبها به کار گرفته میشوند، باید تکامل کلی نظامهای امروزی قانون، دستگاه قضایی و پلیس مورد بررسی قرار گیرند؛ یعنی یک بعد تاریخی برای درک کجروی وجود داشته باشد و این نکته مورد توجه قرار گیرد که برچسب انحراف قابل کاربرد همه جوامع نیست.