این مرحله از مهمّات وصول به مقصد است، و اکثر افرادى که از راه بازمانده و نتوانستهاند به مقصد برسند، در یکى از این سه مرحله توقف کردهاند. خطرات این منازل عبارت است از عبادت اصنام و اوثان و کواکب و آتش و گاه زندقه و فرعونیت و دعواى حلول و اتّحاد و نفى تکلیف و اباحه و امثال آن. حلول و اتّحاد که از خطرات مهمّ است، از صاف نمودن ذهن به وسیله نفى خواطر براى سالک پیدا میشود.
چون سالک هنوز از وادى اسم و رسم بیرون نرفته است، از این رو ممکن است در اثر تجلّى صفاتیه یا اسمائیه چنین تخیل کند که الله با خودیت و شخصیت او متّحد است، و این همان معناى حلول و اتّحادى است که کفر و شرک است و حال آنکه معناى وحدت وجود به کلّى معناى تعدّد و تغایر را نفى مىکند و در برابر وجود مقدّس حضرت احدیت تمام وجودات را جزء موهومات مىشمرد و همه را سایه مىشمرد. سالک به واسطه ارتقاء به این مقام تمام هستى خود را از دست مىدهد و فانى مىشود و غیر از ذات مقدّس او در عالم وجود ذى وجودى را ادراک و ذوق نمىنماید.
نفى خواطر عبارت است از تسخیر قلب و حکومت بر آن، تا سخنى نگوید و عملى انجام ندهد و تصوّرى بر او وارد نشود، مگر به اذن و اختیار صاحب آن. و تحصیل این حال بسى دشوار است.
چون سالک در مقام نفى خاطر مىافتد ناگهان متوجّه مىشود که سیل بنیادکن خواطر و اوهام و خیالات او را فرا مىگیرد و حتّى خاطراتى که باور نمىکرد به خاطرش خطور کند از وقایع کهنه گذشته یا خیالات غیر قابل وقوع بر او راه مىیابند و پیوسته او را مشغول به خود مىکنند.
سالک باید در این مقام ثابت بایستد و هر خاطرى که پیدا شود و زحمت دهد او را با شمشیر ذکر هلاک کند. و مراد از ذکر در اینجا همان اسماء الهیه است که باید سالک در وقت خطور خاطره به یکى از آن اسماء توجّه کند و توجّه خود را بر آن مستدام بدارد تا آن خاطر از خانه دل بیرون رود.
طریقه مرحوم ملاحسینقلی همدانی در نفی خواطر
مرحوم آخوند ملا حسین قلى همدانى و شاگردان وی هرگز نفى خواطر بدون ذکر عملى نداشتهاند، بلکه رویه ایشان التزام در امر مراقبه و اهتمام به مراتب آن بوده است.
مراتب مراقبه
اوّل درجه مراقبه این است که سالک از محرّمات اجتناب کند و تمام واجبات را به جای آورد، و در این دو امر به هیچ وجه مسامحه نورزد.
دوّم درجه، آن است که مراقبه را شدید نماید و بکوشد هر چه مىکند براى رضاى خدا باشد و از امورى که لهو و لعب نامیده مىشود، اجتناب نماید. چون در این مرتبه اهتمام نمود براى او تمکّن پیدا مىشود که دیگر خود را نبازد و این خوددارى در او به سر حدّ ملکه برسد.
سوّم درجه، آن است که پروردگار جهان را پیوسته ناظر خود ببیند، و کمکم اعتراف مىنماید که خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و این مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات باید رعایت شود.
چهارم درجه، این است که خودش خداى را حاضر و ناظر ببیند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نماید. وصیت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ابىذرّ غفارى اشاره به این دو مرتبه اخیر از مراقبه است:
«خداى را چنان عبادت کن مثل آنکه گوئى تو او را مىبینى و اگر نمىتوانى او را ببینى او را طورى عبادت کن که بدانى او ترا مىبیند».
بنابراین عبادت در مرحلهاى که خدا او را مىبیند پائینتر است از مرتبهاى که او خدا را مىبیند.
چون سالک بدین مرتبه رسد براى آنکه بتواند به کلّى اغیار را از ذهن خود خارج کند باید نفى خاطر را در ضمن یکى از اعمال عبادیه به جاى آورد.