كلمات كليدي : گروه اجتماعي، عامّه مردم، جماعت ناهم جا، انبوه خلق، خصوصيات همگان، عامّه ارج گذار، عامّه اقدام كننده، گابريل تارد، جامعه مدرن و سنّتي
نویسنده : قاسم كرباسيان
همگان، عامّه یا جماعت ناهمجا (Noncontiguous Crowd) جمعی است، کمتجانس مرکب از افرادی که معمولاً در یکجا گرد نمیآیند؛ ولی بهسبب مصالح مشترک خود، با یکدیگر ارتباط پیدا میکنند و موجد عقیدهی عمومی (Public Opinion) و وفاق عمومی (Public Consensus) میشوند.[1]
مفهوم عامّه مردم در روم باستان در برابر نجبا (Patricians) و معرّف طبقات پائین جامعه بوده که در برابر نجباء قیام میکردند و مخصوصاً در قرن 5 قبل از میلاد برای احقاق حقوق مدنی و سیاسی خود به مبارزه برخاستند. اما در قرن نوزدهم این مفهوم در آثار سوسیالیستها در جهت توصیف ویژگیهای رنجبران بهکار آمد که در حال مبارزه علیه بورژوازی یا نجبای سابق بودند. در روزگار ما این واژه بهندرت بهکار میآید و در صورت کاربرد، معنایی مستهجن و یا با زمینهای مشحون از ایدئولوژی مییابد.[2]
این مفهوم برای اولین بار در آثار گوستاو لوبون (Gustave Le Bon: 1841-1931) فرانسوی و گابریل تارد (Jean Gabriel De Tarde: 1843-1904) بهکار رفته است و پیش از رواج مفهوم توده ( (Massدر کنار مفهوم انبوه خلق (Crowd) بهترین معرّف پدیدههای زندگی جمعی بهشمار میرفته است و البته هنوز هم اهمیت خود را از دست ندادهاند. "گابریل تارد" در سال 1898 در مقالات خود که در مجله پاریس منتشر میکرد، به انتقاد از نظریات "گوستاو لوبون" پرداخت و در ضمن این مقالات، عصر امروز را برخلاف نظر "لوبون" عصر همگان یا همگانها دانست و نه عصر انبوه خلق. تارد کتابی نیز بهنام "همگان و انبوه خلق" سه سال بعد از درج این مقالات منتشر ساخت.[3]
عامّه در جوامع مدرن و سنّتی
عامّه یا همگان بنا بهگفتهی "آگبرن" و "نیمکوف" یکی از انواع جماعت (Crowd) بهشمار رفته؛ که با سایر انواع جماعت تفاوت بسیاری دارد. از اینرو میتوان آنرا جمعی مستقل از جماعت دانست.[4] این اصطلاح آنگونه که توسط دانشمندان علوم اجتماعی بهکار برده میشود، به ساخت اجتماعی بینظمی اشاره دارد؛ که اعضای آن از اشتراک منافعی برخوردارند، که از طریق ارتباط و برخورد غیر شخصی بهوجود آمده است.[5]
این نوع از گروه اجتماعی که در جامعههای ابتدایی وجود نداشته و در جوامع متمدّن که منافع و مصالح متنوّع، مردم را به بخشهای مختلف تقسیم کردهاند، یافت میشود، بیش از هر چیز مانند یک اجتماع معنوی جلوه میکند؛ که تأثیر متقابل اندیشههای هرکدام از اعضاء، در آن، یکنوع کنش دورادور بهوجود میآورد. بهعبارت دیگر، افراد عضو همگان، برخلاف انبوه خلق، از لحاظ فیزیکی از یکدیگر جدا هستند و همبستگی جمعی آنان فقط جنبهی معنوی و فکری دارد. بههمین سبب، همگان را جمع نامجاور خواندهاند.[6]
این پدیده، از افرادی تشکیل یافته که در مقابل مسألهای که باید حل شود قرار گرفتهاند، در مورد راهحلهای مسأله مزبور توافق ندارند و با همدیگر برای راهحل بحث و گفتگو میکنند.[7] بنا بهعقیده "گابریل تارد" عامّه، یکی از آثار مطبوعات است. وی در این زمینه اینگونه مینویسد: «همگان شانه به شانه هم قرار نمیگیرند، یکدیگر را نمیبینند و صدای هم را نیز نمیشنوند. در یک سرزمین وسیع، هرکدام از آنها در خانه خود نشستهاند و روزنامه واحدی را مطالعه میکنند. بنابراین رشته ارتباط آنها، آگاهی هر فرد به دارا بودن اراده یا اندیشه مشترک در لحظه واحد با تعداد زیادی از افراد دیگر است.»[8]
علّت یافت نشدن این پدیده، در جوامع سنّتی را باید در شرایط خاصّ جامعه سنّتی جستجو کرد. در جامعه سنّتی بهدلیل محدودیت تعداد اعضاء، کم تفاوتی نقش افراد، شخصی بودن روابط بین افراد، فشار اجتماعی گروه و نفوذ سنّتها تمام مسائل در چهارچوب تجربههای شخصی محدود میمانند و همه تبادل نظرها بین فرد با فرد صورت میگیرند. اما در جوامع صنعتی که با تراکم عظیم جمعیت انسانی، تمایز شدید نقشهای اجتماعی، غیر شخصی بودن و سازمانی بودن روابط افراد روبرو هستیم و از سویی با گسترش اصول دموکراسی در آنها، مجموعه انسانها مورد اهتمام ویژهای قرار گرفته است، با تکیه و آگاهی افراد نسبت به مسئولیت مشترک آنها به هر فردی حق داده میشود و حتی موظف میگردد که درباره تمام مسائل جامعه اظهار نظر کند. بنابراین در چنین جوامعی دیگر امکان حل مسائل با استفاده از تجربههای شخصی وجود ندارد و بههمین سبب قواعد و ارزشهای سنّتی از میان رفته و فرد، خود را در موقعیّتی احساس میکند که ناچار است بدون تبادل نظر مستقیم با دیگران، بدون حمایت گروه آشنایان و بدون مشاور و راهنما، راه خود را انتخاب نماید.[9] نمونههایی از عامّه مردم را میتوان در جماعتی که برای شنیدن یک سخنرانی در مکانی جمع شدهاند یا تماشاگران یک مسابقه ورزشی مشاهده کرد. البته گاه، حتی شنوندگان برنامهای خاص از رادیو یا تلویزیون را نیز میتوان در این رده قرار داد.[10]
ویژگیهای همگان یا عامّه
1. عامّه مردم متشکلتر از انبوه خلق است.
2. زمینه عاطفی مشترکی بین افراد وجود دارد. هنگامیکه اعضای یک عامّه یکدیگر را ملاقات کرده یا به هر طریق باهم ارتباط میگیرند، احساس همدلی داشته و به زبان یکدیگر سخن میگویند.
3. عامّه مردم دارای وسعت بیشتری نسبت به انبوه خلق است.
4. این پدیده در ارتباط با هدف و قصد افراد شرکتکننده شکل میگیرد.
5. در این پدیده، فرصت تلقینپذیری کمتری نسبت به انبوه خلق وجود دارد.[11]
6. عامّه مردم، همانند پاسخی طبیعی به مقتضای موقعیتهایی پیدا میشود. همگان یا عامّه یک گروه پیشساخته شده نیست؛ بلکه وجود آن، ناشی از بروز مسألهای است که در قالب قواعد موجود جامعه قابل حلّ نیست و برای حل آن باید از یک تصمیم جمعی و ناشی از مباحثههای مختلف، کمک گرفت. اساساً همگان را از جهت آنکه با قصد قبلی ایجاد نمیشود و پیدایی آن پاسخ طبیعی یک اوضاع و احوال خاص است، میتوان یک گروهبندی جمعی خود به خود شناخت.
7. این جمعیت، گروهی معیّن و ثابت نیست و رفتارش کاملاً تابع قواعد، نوامیس و مقررات فرهنگی نیست؛ زیرا تشکیل گروه مزبور فقط متوجه یک مسأله مخصوص و با آن در ارتباط است. به همان اندازه که مسأله وجود داشته باشد به همان اندازه عامّهی مردم وجود خواهند داشت. این امر که مسألهای در برابر عامّهی مردم قرار دارد خود درست بیانکنندهی این مطلب است که قواعد و مقرّرات فرهنگی برای مواجهه با وضع یا مسأله منظور کافی نیست و مردم مجبورند با بحث و تبادل نظر به تصمیم راه حلّی در آنباره برسند.[12]
8. در عامّه مردم اعمال و رفتار بر نظم و تفکر عقلایی استوار است.[13]
9. همگان مرحله بالاتری از رشد اجتماعی را نسبت به انبوه خلق ایجاب میکند. زیرا تلقین فکری دورادور در افراد موقعی امکانپذیر است که قبلاً مدت درازی تلقین از نزدیک صورت گرفته باشد.[14]
10. در عامّه مردم، اعضاء در برخورد شخصی با یکدیگر قرار ندارند؛ گرچه ممکن است برای تأمین نفع خویش در مجمعی گرد آیند.
11. افراد عامّه مردم، بیشتر بهصورت یک ساختار اجتماعی هرچند مسلماً یک ساختار اجتماعی بینظم، هستند تا بهصورت مقولهای منطقی یا اصطلاحی در یک طبقهبندی.[15]
12. بحث و جدل و کشمکشهای فکری برای وجود عامّه مردم امری اساسی است و عامّه مردم روح انتقادی و بحث و تبادل نظر و استدلال و حتی کشمکش را در میان اعضای خود ایجاد کرده و بسط میدهد.[16]
13. این گروه، برخلاف انواع دیگر جماعت، از دوام بیشتری برخوردار است؛ چراکه افراد آن، بر اثر بحث و تبادل نظر، به یک عقیده و وفاق عمومی میرسند.
14. در بین افراد عامّه همانندی و همرنگی بهعلت نامجاور بودن، ضعیف است.[17]
عامّه ارجگذار و عامّه اقدامکننده
عامّه ارجگذار آنست که اعضای آن در نوع خاصّی از رفتار اجتماعی، مانند موسیقی، ادبیات یا ورزش، نفع مشترکی دارند. هر هنرمند یا ستاره ورزش از عامّه -دوستداران یا مشوقان- خاص خود بهرهمند است.
اما عامّه اقدامکننده عبارت از گروههای فشار یا طبقاتی از مردم که مایلند کارهای خاصّی انجام پذیرد. اکثر شهروندان، اعضای چند تا از اینگونه عامّهها هستند؛ که ممکن است دامنه فعالیّت آنها از پیشبرد منافع انجمنهای علمی تا تأمین پناهگاه برای سگهای آواره گسترده باشد.[18]
تفاوت عامّه با انبوه خلق
1- افراد عامّه مردم با بحث و جدل و کشمکش به توافق میرسند؛ در حالیکه انبوه خلق، خودبهخود به یک توافق و یا تصمیم یا وحدت نظر میرسند؛ که هیچ چیز جلوی آن تصمیم و عمل را نمیتواند بگیرد. در انبوه خلق تبادل نظر و بحث در کار نبوده و یک تلقین عجیب و مسری، نقش اصلی را ایفاء میکند.[19]
2- افراد عضو همگان برخلاف انبوه خلق از لحاظ فیزیکی از یکدیگر جدا هستند.
3- تفاوت اساسی انبوه خلق و همگان در شکل و آثار کنش متقابل است. جامعه نیز مانند فرد، تحت تأثیر تحریکها و گرایشهای کوچک متعددی است که در یکدیگر نفوذ میگذارند و یک گرایش کلیتر که فراگیرنده تمام افراد گروه است، ایجاد میکنند. این گرایش در انبوه خلق جنبهی منطقی دارد؛ در حالیکه در مورد همگان، در میان محرّکهای مختلف، عامل اندیشه و تأمل به خودنمایی میپردازد. بدین ترتیب در همگان، رابطه بین افراد براساس مباحثه و استدلال استوار میگردد و بر این مبنا، تمایلات مختلف با یکدیگر برخورد کرده، در هم نفوذ میکنند، دگرگون میشوند و سرانجام قالب نهایی خود را انتخاب مینمایند.[20]