كلمات كليدي : وسايل ارتباط جمعي- كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي
نویسنده : قاسم كرباسيان
هر سازمانی که در متن جامعه پدید میآید، باید دارای کارکردهایی در خدمت جمع و جامعه باشد و چنان تنظیم گردد که بتواند همانند یک تن بهصورتی هماهنگ، خدمات خود را به جامعه که منشأ و موجد آن است، عرضه کند. سازمانهای ارتباطی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همه محققان و دستاندرکاران مسائل و نیازهای جامعه، بهویژه صاحبنظران ارتباطی بدان اندیشیدهاند و با توجه به نیازهای روزافزون گروههای وسیع انسانی به استفاده از این وسایل، برای آنها وظایف و کارکردهای متعددی در نظر گرفتهاند.[1]
از جمله صاحبنظرانی که در این عرصه به ابراز نظر پرداختهاند، میتوان به هارولد لاسول (Harold Dwight Lasswell: 1902-1978) (1960-1948) محقق ارتباطات و استاد حقوق، "چارلز رایت (لاتین و زیست)"، روزنگرن لاتین (1971) و "مرتون (Robert K.Merton: 1910-2003) و لازارسفلد (Paul Felix Lazarsfel: 1901-1976)" بهعنوان پیشگامان تحقیق در وسایل ارتباط جمعی اشاره داشت.[2]
کارکردهای رسانه
رسانهها دارای کارکردهایی هستند، که به شرح زیر مورد اشاره قرار میگیرند:
الف) کارکرد نظارتی؛ یکی از مهمترین کارکردهای رسانه خبری، نظارت بر محیط است. کارکرد نظارت و حراست از محیط، شامل رساندن اخبار توسط رسانهها میشود؛ که برای اقتصاد و جامعه ضروری است. مانند گزارش اوضاع سهام، ترافیک و شرایط آب و هوایی.
البته کارکرد نظارتی و مراقبتی، میتواند موجب چندین کژکارکرد هم بشود؛ مانند بهوجود آمدن وحشت از تأکید بیش از حد بر خطرات و تهدیدها در جامعه. "لازارسفلد و مرتون" از کژکارکردی تخدیری نام بردهاند، که در اثر جذب بیش از حد اطلاعات، افراد دچار بیاعتنایی و رخوت میشوند. ارائه بیش از حد اخبار خارقالعاده، احتمال دارد ارتباط مخاطبان را با آنچه واقعی و معمول است، کاهش دهد.[3]
ب) کارکرد آموزشی یا انتقال فرهنگ؛ آموزش براساس تعریفی که سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) بیان داشته، عبارت است از: «تمام کنشها و اثرات، راهها و روشهایی که برای رشد و تکامل توانایی مغزی و معرفتی و همچنین مهارتها، نگرشها و رفتار انسان بهکار میروند. البته بهطریقی که شخصیت انسان را تا ممکنترین حد آن، تعالی بخشند.»[4] چنین کنشهایی از آغاز تولد تا واپسین دم حیات همراه انسان است. از اینرو آموزش، یک فرایند فراگیر است که تداوم آن تمامی حیات انسانی را در برمیگیرد و از این رو برای آموزش نه زمانی معیّن وجود دارد و نه مکانی مشخص.
در این میان رسانههای ارتباطی خواه برای این کار برنامهریزی شده باشند و خواه نشده باشند، آموزش دهندهاند. رسانهها فراهمآورنده دانش و شکلدهنده ارزشهایند و مردم همواره از آنها تأثیر میپذیرند و میآموزند. اهمیت وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی در جوامع معاصر، بهحدی است که بعضی از جامعهشناسان برای مطبوعات و رادیو و تلویزیون و سینما نقش "آموزش موازی" یا "آموزش دائمی" قائل هستند. جامعهشناسان معتقدند که وسایل ارتباطی با پخش اطلاعات و معلومات جدید، به موازات کوشش معلمان و اساتید، وظیفه آموزشی انجام داده و دانستنیهای عملی، فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان و دانشجویان را تکمیل میکنند.[5]
البته برخی معتقدند ورود رسانه جمعی به عرصه آموزش موجب کاستن خردهفرهنگها و تقویت جامعه تودهوار میشود. معنی جامعهتودهدار این است که ما بهخاطر رسانههای جمعی گرایش بیشتری پیدا میکنیم به اینکه به شیوه یکسانی صحبت کنیم، به شیوه یکسانی فکر کنیم و کنش و واکنش ما مثل هم باشد. در کنار این گرایش به یکدستسازیها، این اتهام وجود دارد که رسانههای جمعی مانع رشد فرهنگی میشوند.[6]
ج) کارکرد سرگرمسازی و پرکردن اوقات فراغت؛ وسایل ارتباط جمعی بهعنوان مهمترین ابزار تفریحی و سرگرمی افراد بهشمار میرونند؛ که با پخش و انتشار برنامههای سرگرمکننده بر الگوی رفتار اوقات فراغت انسانی اثراتی تعیینکننده دارند و از این طریق است که فرد از تنهایی و زندگی سخت روزمرهاش رهایی مییابد و با محیط بیرونی تماس برقرار میکند[7] و بهگفته برخی، دائقه و سلیقه عمومی از نظر هنری بالا میرود. اما کسانی هم معتقدند رسانهها، با این برنامههای سرگرمکننده انسانها را بهسمت غفلت تشویق و ترغیب کرده و سلیقه عمومی را تنزّل داده، مانع رشد توجه به هنر و تمجید آن شده و هنر متعالی را خراب میکنند.[8]
د) کارکرد نوگرایی و توسعه؛ فرایند توسعه رابطه پایداری با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروههای اجتماعی دارد که این امر صورت نمیگیرد، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطی-اطلاعاتی؛ که میتواند تا حدّ زیادی در رفع اختلافات و تضادهای موجود در ارزشها و رفتارهای مردم و فراهم آوردن محیط مساعد برای توسعه ملی مؤثر باشد. از جمله نخستین کسانی که در بحث از توسعه به موضوع ارتباطات و رسانهها و نقش آنها در فرایند تغییر و نوگرایی توجه کردهاند، دانیل لرنر (Daniel Lerner) آمریکایی است که پژوهشی را در سال 1958، تحت عنوان "گذر از جامعه سنتی: نوسازی خاورمیانه" ارائه کرده است. الگوی نوگرای "لرنر" که الگوی قدیمی عرصه ارتباطات و توسعه بهشمار میرود، چهار متغیر را در برگرفته است: شهرنشینی، سوادآموزی، استفاده از رسانهها و مشارکت.
او با ارائه یک رابطه خطی نشان داد، که افزایش شهرنشینی موجب اشاعه سواد شده و سواد هم با استفاده از رسانهها، رابطه داشته و در شهرهایی که تجمّع مهارتها و منابع، شکل اقتصاد صنعتی جدیدی را بهوجود میآورند، با افزایش جمعیّت تعداد باسوادان افزایش مییابد. هرچه میزان سطح سواد بالا میرود، بر سطح استفاده از رسانهها و در نتیجه سطح معلومات و دانش افراد افزوده میشود و این فرایند به افزایش حس مشارکت(اقتصادی و سیاسی) در مردم میانجامد. سپس لرنر با تجدیدنظر در مدل کاملاً خطی خود، بهسوی نوعی سیر خطی مرکب تمایل یافت که در آن رابطه رسانهها و سوادآموزی، وضعیت متقابل به خود میگیرند. مارشال مکلوهان (Herbert Marshall McLuhan: 1911-1980) زیست و سیدحمید مولانا (Hamid Mowlana: 1315-Live ) نیز در زمرهی دانشمندانی هستند که به این مقوله توجّه کردهاند.[9]
هـ) کارکرد همگنسازی: وسایل ارتباط جمعی، موجب نزدیکی سلیقهها، خواستها و انتظارات تمامی ساکنان یک جامعه شده و جوامع را از عصر محدودههای جدا خارج میگردانند. ورود وسایل ارتباط جمعی به جامعه، خردهفرهنگها و فرهنگهای خاص و مجزا را ناپدید کرده و بهنوعی تشابه میان تمامی ساکنان یک جامعه بهوجود میآورد و مردم آن جامعه، از سبک زندگی و علایق و خواستههایی که رسانههای جمعی ارائه میدهند، پیروی میکنند.[10] براساس جامعهشناسی ارتباطات، مخاطبان، تودههای عظیمی از انسانهای پراکنده با ویژگیهای ناشناخته هستند؛ که هیچگونه پیوندی باهم نداشته و وجه مشترک آنها همان اثری است که از رسانه میگیرند. در واقع این رسانهها هستند که عامل پیونددهنده انسانها با یکدیگر بوده و به آنها هویت جمعی میبخشند. بر این مبنا، کارکرد اصلی وسایل ارتباط جمعی، همان مخاطب قراردادن تودهها و نه گروههای خاص است. بهبیان "ژان کازنو"، رسانهها به تودهسازی میپردازند.[11]
و) کارکرد راهنمایی و رهبری؛ نقش رهبریکننده وسایل ارتباطی و اثر آنها در بیداری و ارشاد افکار عمومی، امری واضح بوده و روز بهروز بر اهمیت آن افزوده میشود، در نظامهای دموکراسی، وسایل ارتباط جمعی میتوانند در راه گسترش ارتباط میان رهبریکنندگان و رهبریشوندگان، خدمات مهمی را انجام داده و بهعنوان آیینه تمامنمای افکار عمومی در جلب همکاری مردم و شرکت دادن آنها در امور اجتماعی، تأثیر فراوانی بهجای بگذارند.[12] البته رسانههای گروهی با انگیزهسازی در مخاطب، میتوانند ایجاد مشارکت اجتماعی که از عمدهترین نقشهای رسانههاست، را بهدنبال داشته باشند. این مهم، یعنی انگیزهسازی برای مشارکت، نیازمند شناخت درست از نیازهای مخاطبان است. توجه به فرهنگهای محلّی مناطق گوناگون یک کشور نیز در انگیزهسازی حائز اهمیت است.[13]
ز) کارکرد بحرانزدایی؛ رسانههای گروهی میتوانند در عرصه مقابله با بحرانهای اجتماعی، به ایفای نقش بپردازند و در کاهش بحرانهای مختلفی مانند بحران هویت یا حوادث تهدیدکننده ثبات اجتماعی، کارکرد مؤثری داشته باشند.[14]
ح) کارکرد آگاهسازی؛ هرچند این وظیفه با مقوله آموزش از طرفی و مقوله خبررسانی جمعی از طرف دیگر، تداخل دارد، اما رسانهها باید علاوهبر انتقال اخبار و اطلاعات، به تحلیل درست اخبار و تشریح آنان نیز بپردازند. تحلیل عِلّی پدیدههای خبری و آگاهسازی انسانها از این علل، موجب تغییر در جهانبینی انسانها میشود. بههمین سیاق وسایل ارتباط جمعی بایستی موجبات آگاهی انسانها از کالاهای مورد نیاز را فراهم سازند. این وظیفه، یعنی آگاهسازی، از آنرو از تبلیغ متمایز است که در آن، هیچ کوششی برای خرید کالایی خاص وجود ندارد، همانگونه که هیچ کوششی نیز برای ایجاد گرایش بهسوی دیدگاه خاص وجود ندارد.[15]
ط) اعطای پایگاه اجتماعی؛ این وسایل با دادن معروفیّت به اشخاص و گروهها به آشکار کردن یا ارتقای پایگاههای آنان میپردازند.[16]
ی) حمایت از هنجارهای اجتماعی؛ (وظیفه اخلاقی)
ک) انتقال میراثهای فرهنگی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر؛
ل) نقش و کارکرد بیان عقاید؛
م) ایجاد همبستگی میان اجزای جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی؛[17]
ن) کارکرد تبلیغی.[18]