دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آباء کلیسا Church Fathers

No image
آباء کلیسا Church Fathers

كلمات كليدي : آباء كليسا، آباء رسولي، مدافعه نويسان، آباء يوناني شرق، آباء لاتيني غرب، الاهيات مسيحي

نویسنده : محسن گلپايگاني

مفهوم‌شناسی آباء

در عهد عتیق، برگزیدگانی مانند ابراهیم، اسحاق و یعقوب که قوم بنی‌اسرائیل از نسل آنان هستند؛ «آباء» (پدران) نامیده می‌شوند. به عنوان مثال در مورد حضرت ابراهیم می‌خوانیم: «اما اینک عهد من با توست و تو پدر امتهای بسیار خواهی بود. و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود زیرا که تو را پدر امتهای بسیار گردانیدم.»

در عهد جدید، عنوان "آباء" به کسانی اختصاص دارد که ایمان مسیحی را تعلیم داده‌اند. پولس می‌گوید: «زیرا هر چند هزاران استاد در مسیح داشته باشید، لیکن پدران بسیار ندارید زیرا که من شما را در مسیح، به انجیل تولید نمودم.»[1] البته این جمله‌ی پولس در حالی است که حضرت عیسی توصیه کرده بود که پیروانش باهم برادر باشند و هیچ کس خود را "آقا"، "پدر" و "پیشوا" نخواند: «شما آقا خوانده مشوید زیرا استاد شما یکی است، یعنی مسیح و جمیع شما برادرانید. هیچ کس را بر زمین پدر مخوانید زیرا پدر شما یکی است که در آسمان است. و پیشوا خوانده مشوید زیرا پیشوای شما یکی است یعنی مسیح....»[2]

واژه «اَبّا» که در زبان سریانی به معنای پدر است سه بار در عهد جدید آمده است. این عنوان تشریفی که به سابقه‌ی آن در کتاب مقدس اشاره شد؛ از اهمیت بسیاری در تاریخ مسیحیت برخوردار است.[3]

 

مشخصات و ویژگی‌های آباء

 پدر کلیسا، نویسنده‌ای کلیسایی است که آثار و شخصیت او نمایانگر چهار ویژگی باشد: به لحاظ نظری راست‌کیش باشد، زندگی قدیس مآبانه‌ای داشته باشد، مورد تأیید کلیسا باشد و بالاخره آنکه در عصر طلایی باستان باشد.

البته علاوه بر این، لقب "نظریه‌پرداز طراز اول کلیسا" نیز به شماری از الاهی‌دانان دیگر در زمانها و مواقع مختلف به دلایلی مشابه داده شده است. برخلاف عنوان "پدر کلیسا"، لقب "نظریه‌پرداز"، نیازی به نشان عهد باستان ندارد. به عنوان مثال، "توماس آکویناس" عنوان پدر کلیسا را ندارد اما نظریه‌پرداز محسوب می‌شود در حالی که آگوستین هم پدر است و هم نظریه‌پرداز.

پدران اولیه کلیسا را «پدران رسولی»[4] می‌نامند زیرا آنان ادعای شاگردی کسانی را داشتند که یا در زمره رسولان یا شاگردان بی‌واسطه آنان بوده‌اند. تعالیم آنان هم ادامه مواعظ رسولان بوده و پا را فراتر از آن ننهادند و در حقیقت، الاهیات و فلسفه مسیحی با "دفاعیه نویسان[5]" آغاز می‌گردد.[6] پدران کلیسای غرب، ادامه پدران رسولی هستند.[7]

 

دوره آباء

 در مورد دوره آباء، اختلاف نظر وجود دارد قول مشهور این است که دوره آباء به دوره‌ای اطلاق می‌شود که آغاز آن، خاتمه‌یافتن نگارش نوشته‌های عهد جدید ۱۰۰م تا آخرین شورای نهایی کالسدون (451م) است.[8] هر چند شاخه ارتدوکس شرقی برخی از متکلمان قرون وسطا را هم پدران کلیسا می‌نامد. [9]

آبایى
 این اصطلاح معمولا به معناى شاخه‌اى از مطالعات الهیاتى است که به مطالعه درباره "آبا" مى‌پردازد.  
مسیحیان معتقدند که نوشته‌های پدران، آنها را به منابع ایمانشان به عیسی مسیح، راهنمایی می‌کند، زیرا آنها به مسیحیان متأخر از نظر زمانی نزدیک‌تر هستند. به عقیده‌ی مسیحیان، مراجعه به این منابع که امروزه در دست می‌باشد، بازگشت و ارتجاع نیست بلکه نوعی استفاده از سرچشمه‌های مسیحیت -قبل از آنکه دست‌خوش تأثیر زمان گردد- می‌باشد.


آباءشناسی 
 این اصطلاح، گاهی در لغت به معنای "مطالعه درباره آباء" است و از این جهت، بسیار شبیه الهیات است که به معنای "مطالعه درباره خدا" است. امروزه عنوان آباء‌شناسی، ناظر به کتابهایی است که راهنمای مکتوبات آباء می‌باشد، مانند کتاب راهنمای محقق برجسته آلمانی "یوهان کوآستن" که براى خوانندگان خود این مجال را فراهم مى‌سازد که راهى آسان به اندیشه‌هاى اساسى نویسندگان آباء و همچنین به بعضى از مشکلات تفسیرى منسوب به آنان پیدا کنند.

 

اهمیت دوره آباء کلیسا 

 دوره آباء، یکى از پرشورترین و سازنده‌ترین دوره‌هاى تاریخ تفکر مسیحى است. همین ویژگى کافى است تا این دوره، همچنان یکى از موضوعات مطالعه در سال‌هاى بسیارى در آینده باشد. این دوره همچنین به دلایل الهیاتى، داراى اهمیت است.

هر یک از جریانهاى اصلى مجموعه مسیحیت (از جمله انگلیکان، ارتدوکس شرقى، لوترى، اصلاح‌شده و کاتولیک رم) دوره آباء را نقطه عطف مهمى در تحولات مربوط به تعالیم مسیحیت مى‌دانند.

هر یک از کلیساهاى یادشده خود را ادامه‌گر و بسط‌دهنده، و در موارد لزوم، منتقد دیدگاه‌هاى نویسندگان کلیساى اولیه مى‌دانند. از باب نمونه، "لنسلوت آندروز" (۱۶۲۶- ۱۵۵۵م)، نویسنده برجسته انگلیکان در قرن هفدهم، اعلام کرد که اساس مسیحیت ارتدوکس، عبارت است از عهدین، سه اعتقادنامه، چهار انجیل، و پنج قرن نخست تاریخ مسیحیت. این دوره اهمیت بسیارى در روشن ساختن شمارى از موضوعات دارد.   

تنظیم مناسبات میان مسیحیت و یهودیت

 یکى از وظایف اساسى در این دوره، تنظیم مناسبات میان مسیحیت و یهودیت بود. نامه‌هاى پولس در عهدجدید، شاهدى بر اهمیت این موضوع در نخستین قرن تاریخ مسیحیت است، همان گونه که در این دوره پاره‌اى از موضوعات اعتقادى و عملى مورد بحث قرار گرفت. آیا مسیحیان غیریهودى ناگزیر از عمل ختنه‌اند؟ چگونه مى‌توان عهد عتیق را به درستى تفسیر کرد؟

دفاعیه‌ها   
 یکى از موضوعاتی که در قرن دوم اهمیت ویژه‌اى داشت، موضوع دفاعیه‌ها، به معنای دفاع و توجیه عقلانی ایمان مسیحی در برابر منتقدان بود.[10] نخستین دفاعیه‌ها به زبان یونانی بود. اولین دفاعیه را «آریستیدس» نوشت و دفاعیه قدیمی دوم معروف به دفاعیه «کوئادراتوس» است.[11] در سراسر دوره نخست تاریخ مسیحی، دولت کلیسا را تحت آزار و شکنجه قرار داده بود. تمام هم‌و‌غم کلیسا، تلاش برای بقا بود. با توجه به اینکه اصل وجود کلیسای مسیحی مورد تهدید بود، دیگر مجال چندانی برای پرداختن به مباحثات الهیاتی وجود نداشت. به همین خاطر دفاعیه‌های کسانی چون ژوستین شهید (۱۰۰- ۱۶۵م) که در صدد توضیح و دفاع از عقاید و آیین‌های مسیحیت برای عامه دشمن و کافر بود، در کلیسای اولیه چه اهمیتی داشت. البته در همین دوره نخست، الهیدانان برجسته‌ای – مانند "ایرنئوس اهل لیون" (130-200م) در غرب و "اریگن" ( ۱۸۵-254م) در شرق تربیت شدند؛ اما مباحثات الهیاتى تنها زمانى مى‌توانست با جدیت آغاز شود که کلیسا دیگر تحت تعقیب و آزار نباشد.    

رسمیت یافتن مسیحیت       
 چنین شرایطى در قرن چهارم و به هنگامى که امپراتور قسطنطین تغییر آیین داد، فراهم گشت. در سال 311 میلادی، "گالریوس" امپراتور روم، به مقامات دولتى دستور داد تا آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کنند. مسیحیت به عنوان یک دین رسمى پذیرفته شد و تحت حمایت کامل قانونى قرار گرفت و کلیسا دیگر ناگزیر نبود که براى بقاى خود بجنگد. با این حال، مسیحیت تنها یکى از آیینهاى بسیارى بود که در قلمرو امپراتورى روم براى نفوذ بیشتر در تکاپو بودند.

قسطنطین امپراتور با تغییر آیین، دگرگونى کاملى در وضعیت مسیحیت در سراسر امپراتورى پدید آورد. وى در دوران امپراتورى خود (306ـ337م) توانست کلیسا را با امپراتورى آشتى دهد و در نتیجه از این زمان به بعد کلیسا از نوعى نگرش بسته خارج شد.

او در سال 321م، طی فرمانی یکشنبه‌ها را تعطیل عمومی اعلام کرد. با توجه به اقتدار قسطنطین در امپراتوری، بحث‌های سازنده الهیاتی به یکی از موضوعات همگانی تبدیل شد. از این رو، الهیات از جهان پنهان محافل سرى کلیسایى خارج، و در سراسر امپراتورى روم به موضوعى همگانى تبدیل شد. مباحثات اعتقادى روز به روز از اهمیت سیاسى و الهیاتى بیشترى برخوردار شد.[12]

تقسیم بندی آباء کلیسا
 مورخان مسیحی آباء کلیسا را به چند گروه تقسیم می‌کنند. گاهی آنها را در ارتباط با شورای نیقیه (325میلادی) آباء قبل و بعد از شورای نیقیه یا به عبارتی دیگر «آباء متقدم» و «آباء متاخر» می‌خوانند.[13]

دوره آباء متقدم همان دوره خفای مسیحیت و دوره دفاعیه‌نویسی برای مقابله با افکار مشرکین و سایر ادیان محسوب می‌شود. در این دوران، پدران مدافعه‌نویس یونانی که نسل پس از پدران رسولند به بررسی کلامی‌تر از اعتقادات مسیحی پرداخته و از فلسفه یونان امداد جسته‌اند.[14]

دوره متأخر آباء (از حدود 310 تا 451) را شاید بتوان نقطه عطفى در تاریخ الهیات مسیحى دانست. در این زمان، الهی‌دانان از آزادى عمل برخوردار بودند و هراسى از تعقیب و آزار نداشتند و مى‌توانستند با رشته‌اى از موضوعات مواجه شوند که اهمیت بسیارى در تثبیت اجماع الهیاتى نوظهور در کلیساها داشت.

تثبیت چنین اجماعى، مستلزم بحثهایى گسترده و فرایند فراگیر دردناکى بود که طى آن کلیسا دریافت که باید بر اختلافات و کشمکش‌هاى مستمر فایق آید. با این حال، مقدار مهمى از وفاق ـ که سرانجام در اعتقادنامه‌هاى جهانى تبلور یافت ـ در همین دوره سازنده شکل گرفت.[15]

گاهی نیز بر اساس دوره‌های تاریخی به گروه‌های جغرافیایی یا فکری تقسیم کرده‌اند و گاهی آنها را از لحاظ زبان به دو گروه «آباء یونانی زبان» و «آباء لاتینی زبان» تقسیم می‌کنند. به نظر می‌رسد که تقسیم آخر برای درک چگونگی شکل گرفتن تفکر مسیحی، تبیین تاریخی و شرح اعتقادات آن مناسب‌تر از دیگر تقسیم‌ها باشد.[16]

 آباء یونانی‌زبان نسل پس از پدران رسولی هستند که کار خود را با دفاعیه‌نویسی آغاز نمودند. آنان در برابر فیلسوفان مشرک یونانی، مجبور به دفاع از عقاید مسیحیت به زبان خود آنها بودند به همین دلیل در مباحث الاهیاتی خود بیشتر به فلسفه روی آوردند و از مباحث مهم فلسفی در سخنان و نوشته‌های خود بهره جستند. از آن سو آباء لاتینی‌زبان که از قرن سوم کار خود را با ترتولیان آغاز کرده و شروع به تعریف و تبیین اصول الاهیات مسیحی به زبان لاتینی نموده بودند[17]؛ کمتر به مباحث فلسفی پرداخته و بیشتر از نقل و مسائل موجود در سنت و کتاب مقدس بهره می‌جستند.

 

الاهی‌دانان برجسته این دوره

بر اساس تقسیم‌بندی بالا، می‌توان آباء بزرگ این دوره را در دو بخش معرفی کرد.

 

برجسته‌ترین آباء یونانی‌زبان عبارتند از:

پولیکارپ شهید (شاگرد یوحنای رسول)، ژوستین شهید (نخستین مدافعه نویس، طرفدار فلسفه، قائل به نظریه لوگوس بذرافشان)، کلمنت اسکندرانی (موسس مکتب فلسفی و تفسیری اسکندریه)، اریگن (طرفدار سلسله مراتب الوهی، تحت تاثیر ناستیسیزم)، ایرنئوس اهل لیون (پل ارتباطی بین الاهیات یونانی و الاهیات لاتینی، مقابله با بدعت گنوسی و تأکید بر سلسله‌مراتب رسولی)، آتاناسیوس (مدافع الوهیت پسر)، گریگوری نازیانزنوسی و باسیل (آباء کاپادوکیه‌ای، تعریف و تبیین تثلیث)، یوحنای زرین‌دهان (اسقف قسطنطنیه، قابلیت بی‌مانند و شگرف در موعظه)، پلاگیوس (آزادی اراده انسان)، نسطوریوس (طرفدار نظریه دو طبیعت و دو ذات، مریم مادر خدا نیست)، سیریل (مونوفیزیت و مریم مادر خدا)، یوحنای دمشقی (غالبا به عنوان آخرین نفر از پدران یونانی کلیسا نامیده می‌شود، جمع آوری تعالیم قبلی پدران کلیسا در یک مجموعه نظام مند و مدون). البته روشن است که تمامی این شخصیت‌ها مورد قبول همه‌ی کلیساها نیستند. برخی از این شخصیت‌ها تنها مورد قبول یک کلیسا و برخی نیز تنها در گذشته، مورد قبول برخی از گروه‌های مسیحی بوده‌اند.

 

برجسته‌ترین آباء لاتینی نیز عبارتند از:

 ترتولیان (پدر الاهیات لاتینی، مدافع نظریه مونتانیست، مبدع بیش از 50۰ واژه مسیحی از جمله تثلیث)، آمبروز (اسقف شهر میلان، قائل به نظریه کلیسا بالاتر از امپراطور، طرح روش تمثیلی در کلیسای غرب)، جروم (ترجمه کتاب مقدس به زبان لاتینی یا همان ترجمه ولگات)، سیپریان (اسقف کارتاژ در قرن دوم، نقش مهم در مناقشه دوناتیستی)، اورلیوس آگوستین اهل هیپو (بزرگترین و پرنفوذترین متفکر کلیسای مسیحی در سراسر تاریخ کلیسا، نظریه کلیسا، تساوی صدور روح‌القدس، تساوی رتبه، فیض، آنتی پلاگیوس)، گریگوری کبیر(خادم خادمین خدا)[18]

 

مهمترین جریانات و گرایشها در دوره آباء

1- گنوسی‌گری (ناستیسیزم)

"گنوسیس" واژه‌ای یونانی و به معنای معرفت حقیقی یا عرفان است و در اصطلاح الهی‌دانان مسیحیت به گروهی گفته می‌شود که در اوایل قرن دوم میلادی به ظهور رسیدند که اعتقاد به نجات از طریق معرفت داشتند. این معرفت به نظر گنوسی‌ها درک منشا روح، وضع ناگوار روح در این جهان و راه خروج از این وضع ناگوار بود. در این بین، برخی از متکلمان مسیحی برای اینکه اعتقادات خود را برای فرهنگ‌های مختلف قابل فهم کنند، آموزه‌های مسیحی را با سنت یهودی و فرهنگ یونانی و رومی پیوند دادند تا از این طریق عقاید مسیحی را برای جوامع یونانی شده مصر و روم خِردپذیر گردانند. افراطی‌ترین این متکلمان گروهی بودند که بعدها گنوسی نامیده شدند.[19]

 

2- مارکیونیزم

"مارکیونیزم" حاصل تلاش‌های مارکیون، یکی از کشیشان شهر رم است. وی ادعا کرد که متن مقدس عبری نسخ شده و خدای مذکور در آن نیز غیر از خدای مسیحیت بوده و بی رحم و تجاوزکار است. خدای حقیقی که خالق عالم ارواح است، بر انبیاء بنی‌اسرائیل مجهول مانده است و این عیسی بود که او را بر انسان‌ها هویدا کرد.

او می‌گفت: انسان در زنجیر اسارت جسم که خدای تورات، یهوه، بر وجود او نهاده است باقی بود تا آنکه عیسی ظاهر شد و از آن پس انسان می‌باید به یاری خدای متعال که همان عیسی است، خود را از حبس تن رها سازد... او به این ادعا اکتفا نکرد و انجیل نوینی را برای پیروان پر شمارش تحریر کرد (از میان چهار انجیل او فقط انجیل لوقا را معتبر می‌دانست).[20]

 

3- مونتانیزم

مونتانوس حدود سال 156 میلادی در فریجیه (در ترکیه فعلی) ظهور کرد و مدعی شد که در سلسله انبیاء قرار دارد. او خود را مأمور می‌دانست که مسیحیان را به همان سادگی کلیسای اولیه باز گرداند و تحقق پیش‌گویی عید پنجاهه را اعلام نماید.

 مونتانی‌ها معتقد بودند که کار جهان تمام شده و به زودی پایان آن فرا می‌رسد و با توجه به این امر، روی زهدورزی بیشتر، تاکید می‌کردند. در نتیجه از ازدواج خودداری کرده و روزه‌های طولانی می‌گرفتند و از شهادت هراسی نداشتند.[21]

 

۴- مانویت

یک اسلوب دینی فلسفی که قردی ایرانی به نام مانی (۲۱۵- ۲۷۶م) وضع کرد و مخلوطی است از مبادی زرتشتیان، بوداییان، یهود، گنوسی‌ها و مسیحیان. اصل آن بر ثنویت استوار است یعنی اعتقاد به دو عنصر خیر و شر در عالم....[22]

 

5- مسیحیت یهودی

یهودیانی که مسیحی شده بودند تحت عنوان "ابیونی ها" ظاهر شدند. ایشان بر شریعت موسی تأکید می‌کردند و مسیح را به عنوان پیامبر و مسیحای خود پدیرفته بودند. ایشان به تبعیت از ابیونی‌های نخستین یعقوب را به عنوان رهبر کلیسای اورشلیم بسیار تکریم می‌کردند و از پذیرش پولس به عنوان یک رسول سرباز می‌زدند. [23]

 

6- مسیحیت رسمی

مسیحیت تثلیث‌گرای رسمی که عیسی را خدا می‌دانست.

 

تحولات الاهیاتی در زمان آباء

دوره آباء دوره‌ای است که تقریبا شاکله اصلی و اساسی الاهیات مسیحی شکل گرفته و بنیان آن ریخته شده است. چندین مساله بسیار مهم و حیاتی در الاهیات مسیحی که در این دوره مورد بحث و بررسی واقع شده و به نقطه مطلوب رسید؛ از این قرارند:

 

۱- قانونی‌شدن کتاب مقدس: در این دوره بود که کتاب مقدس مسیحیان به صورت کنونی در آمده و با همین محدوده و شکل قانونی اعلام شد.

 

۲- مشخص‌شدن نقش سنت در ایمان مسیحی: در مقابله با گنوسی‌گری و تفسیر خودسرانه و بی‌مبنا از کتاب مقدس کلیسای اولیه مجبور شد تا به تفسیر سنتی از کتاب مقدس و ارائه ایمان مسیحی به شکل سنتی روی آورد. این سنت همان سنت به جا مانده از رسولان محسوب می‌شود که کلیسا به واسطه آن هدایت یافت و به تفسیر کتاب مقدس رهنمون شد.

 

۳- پیوندخوردن الاهیات مسیحی با فرهنگ سکولار: یعنی جواز استفاده از فلسفه، شعر و ادبیات کلاسیک آن دوران و تکیه زدن بر آن برای دفاع از ایمان مسیحی.

 

۴- تنظیم شدن اعتقادنامه‌های جهانی رسولان و نیقیه.

 

۵- تثبیت عقیده به دوماهیتی بودن حضرت عیسی: در دوره آباء مباحث مسیح‌شناسانه و ماهیت الوهیت به شدت رواج داشت. در این دوره بود که عقیده هم‌جوهر بودن مسیح با خدا و همچنین وجود دو ماهیت الاهی و بشری در عیسی تثبیت گردید.

 

۶- شکل‌گیری نهایی آموزه تثلیث

 

۷- آموزه کلیسا: تبیین نوع و چگونگی قداست کلیسا و نبرد الاهیاتی آگوستین با گروه دوناتیان.

 

۸- آموزه فیض: تبیین آموزه فیض به صورت کنونی آن توسط آگوستین و مقابله او با آیین پلاگیوسی.[24]

مقاله

نویسنده محسن گلپايگاني
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS