24 آبان 1393, 13:55
اَلَسْت، اصطلاحى برگرفته از قرآن است که به پیمانى اشاره دارد که خداوند در عالمى به نام «عالم ذرّ» از همه آدمیان گرفته و مضمون و محتوای آن اقرار به ربوبیت خداوند بوده و ناظر به توحید فطری و ذاتى انسان است .
«وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنى آدَمَ مِنْ ظُهورِهِمْ ذُرّیتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلى اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبَّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا اَنْ تَقُولُوا یوْمَ القیامَه اِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلینَ » (اعراف/172)
«و زمانی که پروردگارت از صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنها را گواه بر خویش ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری گواهی میدهیم. (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: ما از این غافل بودیم.»
1- خداوند از صلب فرزندان آدم ذریههای آنان را برگرفته و همه آنان را که باید تا پایان زمان در جهان پدید آیند، در یک زمان مخاطب قرار داده و در همان زمان از همگى به ربوبیت خود اقرار گرفته است.
2- خداوند پس از آنکه افراد انسانى را از پشت یکدیگر گرفته و هر یک را به صورت نفسى مستقل از دیگری جدا کرده از یک یک آنان برخودشان گواهى گرفته است و گواه گرفتن از انسان بر خودش به این معناست که حقیقت او بر خودش معلوم شود و به علمى شهودی دست یابد تا وقتى که در قیامت مورد سؤال واقع شود، بتواند پاسخگوی اعمال خود باشد. برگرفتن ذریات بنى آدم و گواهى گرفتن از آنان در حقیقت بیانگر این معناست که اگر این اقرار گرفته نمىشد، افراد انسانى مىتوانستند در روز قیامت برای شرک ورزیدن به خدا، به حجتهای باطل توسل جویند و عدم آگاهى را عذر و بهانه قرار دهند به عبارت دیگر، معرفت به ربوبیت و توحید ذات الهى در فطرت انسان عجین و ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر است.
در میان متکلمان و مفسران دو تفسیر کاملاً متضاد در مورد این آیات وجود دارد:
1- جایگاه این پیمان پیش از آفرینش دنیوی انسانها و در عالم «ذر» بوده است.
2- این پیمان در همین عالم دنیا و زندگى دنیوی از انسان گرفته شده و مقصود از پیمان همین سنتهای رایج آفرینش است.
تفسیر نوع اول در دستگاه عرفانى ابن عربى، با عنوان «سرُّ القَدَر» تجلى کرده است. ابن عربى مىگوید که «سرالقدر» از والاترین دانشهاست و جز کسى که خداوند او را به معرفت کامل مختص کرده باشد، آن را نمىداند. بیان این مطلب با توجه به مبانى عرفانى ابن عربى بدین قرار است: خداوند به ذات، صفات و اسماء خود به توسط ذات خود علم دارد. همچنین خداوند اعیان ثابته را که صورتهای اسمائند، با علم ذاتى خود مىشناسد. پس علم خداوند نسبت به اعیان ثابته علمى است که از صور اسماء و ماهیات و استعدادهای آنها به او مىرسد. بدین قرار در این شأن از شئون هستى، علم خدا از این جهت تابع معلوم است حاصل اینکه اگر «عین» یک انسان در حال ثبوتش - یعنى در آن حال که در حضرت علمى خداوند نسبت به وجود عینى و خارجى به عدم متصف بود - مؤمن باشد، آن انسان در وجود خارجى و عینى هم مؤمن خواهد بود و اگر کسى در عالم اعیان ثابته کافر، گناهکار یا منافق بوده باشد، در وجود عینى نیز به همان صفت ظهور مىیابد. پس خداوند با افراد انسانى متناسب با آنچه در عالم اعیان ثابته اقتضا و استعداد داشتند، معامله مىکند. ابن عربى عهد الست را بر همین معنا منطبق کرده است.
از نظر علامه طباطبایی اشکال تفسیر دوم در این است که متن آیه با چنین تفسیری سازگار نیست، زیرا آغاز آیه: «اِذْ اَخَذَ رَبُّک» از بستر زمانىِ گرفتنِ پیمان با «اِذْ» تعبیر کرده است و این واژه ظرف زمانى است که بر زمان ماضى یا زمان محقق الوقوعى دلالت دارد. خطاب آیه متوجه پیامبر و یا - به دلیل «اَنْ تَقولوا یوْمَ القیامَه...» - متوجه پیامبر و سایر افراد انسانى است. اگر روی سخن این آیهها ما باشیم که آن را مىشنویم و اگر خطاب آیات، خطابى دنیایى و برای ما اهل دنیا باشد و اگر بستر زمانىِ این خطاب همین زمان تکوین و حیات نوع انسانى در دنیا باشد و باز اگر ظرف زمانىِ رویدادی که در آیه ذکر مىشود، عیناً همان ظرف زمانى تکوین و وجود نوع انسانى در دنیا باشد، دیگر در این صورت برای اینکه از ظرف زمانى این رویداد با «اِذْ» تعبیر کنند، وجهى نمىماند، چرا که «اذ» بیانگر این است که زمان آفرینش بر زمان خطاب تقدم دارد. به هر روی، آیات مورد بحث در عین اینکه بر داستان آفرینش انسان توسط خداوند، به صورت زاد و ولد و گرفتن یکى از دیگری دلالت دارد، بر این نیز دلالت مىکند که این رویداد به گونهای بر جریان مشهود آفرینش تقدم دارد. حاصل این که نشأه انسانى مسبوق به نشأه انسانى دیگری است و این دو عیناً یکى هستند با این فرق که در نشأه ملکوت، پردهای میان افراد انسانى و پروردگارشان نیست و آنان در آن عالم از راه مشاهده، یکتایى خدا را در ربوبیت مىبینند. این مشاهده از راه استدلال نیست، بلکه در آنجا در مىیابند که از خدا جدایى ندارند و بى او نیستند و از این روست که به خدا و هر حقیقت دیگر، اقرار و اعتراف مىکنند.
سعیدالدین سعید فرغانى (د 700ق) یکى از پیروان مکتب ابن عربى بر آن است که این پیمان در عالم مثال صورت گرفته است و نفوس جزئى همه انسانها به صورت مثالى تعین یافتند و خطاب الست را شنیدند و این عهد را پذیرفتند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان