نویسنده : مهدي جدي
عصمت خصیصهای است که انسان را از انجام گناه و ارتکاب خطا و اشتباه باز میدارد. متکلمان اسلامی بر برخورداری پیامبران از عصمت اتفاق نظر دارند هر چند در تعیین حدود و ثغور آن اختلافاتی وجود دارد.
عصمت پیامبران در سه حوزۀ مختلف قابل بررسی است:
1- عصمت از ارتکاب گناه و مخالفت با دستورات الهی؛
2-عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی؛
3- عصمت از خطا و فراموشی در اجرای احکام الهی و انجام امور فردی و اجتماعی.
عصمت از گناه:
متکلمان شیعه به عصمت مطلق پیامبران اعتقاد دارند. آنان صدور گناه، خواه کبیره و خواه صغیره، در تمام عمر پیامبران (قبل از بعثت و پس از آن) را ممتنع میدانند و بر این مدعای خودشان، ادله عقلی و نقلی اقامه کردهاند:
دلیل عقلی:
یکی از این ادله عقلی را خواجه نصیرالدین طوسی در عبارت زیر بیان کرده است:
«و یجب فی النبی العصمة لیحصل الوثوقُ فیحصلَ الغرض»
«پیامبر باید معصوم باشد تا مورد وثوق و اعتماد باشد و در نتیجه غرض نبوت حاصل شود.»
توضیح آنکه؛ هدف اصلی از بعثت پیامبران، راهنمایی بشر به سوی حقایق و سعادت اخروی است. حال اگر چنین سفیرانی خود برخلاف محتوای رسالتشان عمل کنند، انسانها به گفتارشان اعتماد پیدا نمیکنند و در نتیجه هدف از بعثت ایشان، تحقق نخواهد یافت.
دلیل نقلی:
به گواهی قرآن، پیامبران الهی مشمول هدایت خاص الهی بودهاند قرآن پس از ذکر اسامی تعدادی از پیامبران بزرگ میفرماید:
«وَ اجْتَبَینَاهُمْ وَ هَدَینَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ذَلِکَ هُدَى اللّهِ یهْدِی بِهِ مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ » (انعام/87)
«و آنها را برگزیدیم و به راه راست هدایت نمودیم. این هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی میکند».
و در جای دیگر میفرماید:
«وَمَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَن یهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ » (زمر/36-37)
«و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت کنندهای ندارد و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه کنندهای نخواهد داشت.»
به این ترتیب روشن میشود که انبیای الهی هیچ گاه در معرض گمراهی واقع نمیشوند و از آنجا که ارتکاب گناه از مصادیق مسلم گمراهی است این آیات بیانگر عصمت پیامبران از ارتکاب گناهاند.
ادله عصمت در دریافت و ابلاغ وحی:
دلیل عقلی:
اگر پیامبری در دریافت یا ابلاغ وحی مرتکب خطا شود وثاقت و اعتبار خویش را در سایر موارد از دست میدهد، زیرا از آن پس مردم در هر چه که او به عنوان وحی عرضه میکند، احتمال خطا خواهند داد و با این احتمال دیگر نمیتوان بر سخنان و تعالیم او اعتماد ورزید. در نتیجه حجّت بر مردم تمام نمیشود و غرض از بعثت حاصل نمیگردد.
دلیل نقلی:
از برخی آیات قرآن به دست میآید که خداوند حافظان و نگهبانانی را میگمارد تا از اصالت وحی حفاظت کنند و آن را تا زمان ابلاغ به مردم، از هر گونه تغییری مصون بدارند:
«عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُکُ مِن بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِیعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیهِمْ وَ أَحْصَى کُلَّ شَیءٍ عَدَدًا » (جن/26-27-28)
«خداوند دانای غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد که (در این صورت ) برای او از پیشرو و از پشت سرش نگهبانی برخواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگار خویش را رسانیدهاند و (خدا) به آنچه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است»
براساس آیات فوق، خداوند پیامبران را بر علوم غیبی خود، از طریق وحی، آگاه میسازد و برای مصونیت وحی از تغییر، فرشتگانی را میگمارد تا در دو مرحله از وحی نگهبانی کنند؛ مرحله اول از صدور وحی تا رسیدن آن به پیامبر (ص) است (مِنْ خَلْفِه) و مرحله دوم، مرحله ابلاغ وحی از سوی پیامبر به مردم است (مِنْ بَینَ یدَیه).
عصمت از سهو و خطاء:
نوع سوّم عصمت، مصونیت از خطا و سهو ونسیان در انجام تکالیف دینی و تطبیق شرع بر امور خاص و نیز مصونیت از خطا در تمام اعمال فردی و اجتماعی است. بیشتر متکلمان و علمای شیعه و برخی علمای اهل سنت پیامبران را دارای این نوع عصمت میدانند و ادلهای را بر آن اقامه میکنند:
دلیل عقلی:
تحقق کامل اهداف بعثت پیامبران، در گرو اطمینان و وثوق کامل مردم به اوست. از سوی دیگر خطای پیامبر در حوزههای خارج از حوزۀ دریافت و تبلیغ وحی، حتی اگر مستقیماً به ابلاغ رسالت او لطمه نزند، بر وثاقت او در نزد مردم خدشهای شدید وارد میکند، به گونهای که عموم مردم، با مشاهدۀ خطا و سهو در تطبیق قوانین و احکام دینی یا در امور فردی و اجتماعی پیامبر، در عصمت او در ناحیۀ ابلاغ رسالت نیز تردید میکنند و این تردید با هدف بعثت پیامبران منافات دارد.بنابراین، وصول به اهداف بعثت مقتضی وثاقت کامل پیامبر در میان مردم است، زیرا از دست رفتن اعتبار او در یک حوزه، به سلب اعتبار در حوزههای دیگر میانجامد و در نتیجه، حجت بر مردم تمام نمیشود.
دلیل نقلی:
برخی آیات قرآنی شواهدی بر وجود این نوع عصمت در پیامبران ارائه میدهند از جمله:
« وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّآئِفَةٌ مُّنْهُمْ أَن یضِلُّوکَ وَ مَا یضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا یضُرُّونَکَ مِن شَیءٍ وَ أَنزَلَ اللّهُ عَلَیکَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیکَ عَظِیمًا » (نساء/113)
«اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند امّا جز خودشان را گمراه نمیکنند و هیچ گونه زیانی به تو نمیرسانند و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.»
آیۀ فوق درباره یکی از قضاوتهای پیامبر (ص) است؛ در مورد نزاعی که یکی از طرفین آن میکوشید تا با جلب عواطف پیامبر (ص) او را گمراه سازد تا حکم باطلی را به نفع او صادر کند. با توجه به شأن نزول آیه معلوم میشود که فضل و رحمت خاص الهی نسبت به پیامبر (ص) او را از خطا و اشتباه در قضاوت و صدور حکم ناروا محفوظ میدارد.
در آیه فوق عبارت «و انزل الله علیک الکتاب والحکمة» بیان میدارد که پیامبر (ص) از راه نزول قرآن و حکمت، بر احکام کلّی الهی آگاه است و عبارت «وعلّمک ما لم تکن تعلم» از این حقیقت پرده برمیدارد که خداوند آگاهی از شرایط و خصوصیات قضیه مورد نزاع را در اختیار پیامبر خویش نهاده است، به گونهای که اگر این تعلیم الهی نبود، پیامبر (ص) هرگز از حقیقت ماجرا آگاه نمیشد.
بنابراین آشکار میشود که پیامبر (ص) با تکیه بر علم خویش به احکام کلی و آگاهی خود از خصوصیات قضیه مورد نزاع، حکمی عادلانه و درست صادر میکند و در تطبیق احکام بر مصادیق آن هرگز دچار خطا نمیشود.