24 آبان 1393, 13:56
الف) ارادهاى که زمینه «سلوک» را فراهم مىکند.
ب) ارادهاى که زمینه «صدور» را فراهم مىکند.
آن جا که شخص در بین راه است و به مقصد اراده مىورزد این اراده، زمینه رفتن و سلوک او را فراهم مىکند، اما وقتى به مقصد رسید و به منشأ هر کمالى راه یافت، ارادهاش منشأ صدور مىشود؛ نه منشأ سلوک. از این رو مردان حق، تا در دنیا هستند مرید حقند و به او ارادت مىورزند، ولى وقتى به مقصد نایل شدند اراده آنان مصدر و زمینه صدور کمال است و به همین جهت اهل بهشت هر نعمتى را با اراده حاصل مىکنند و در آن جا دیگر نیازى به حرکت دست و پا و سلوک نیست:
«لـهم مـا یشـاؤن فیـها و لـدینـا مـزیـد» (ق/35)
« هر چه بخواهند در آنجا برای آنها است و نزد ما نعمتهای بیشتری است.»
اراده بر اثر اختلاف حال مرید، مراتبى دارد:
1- اگر مرید در منزلهاى عادى باشد، اراده دارد نعمتى از نعم الهى را دریافت کند و به همین دلیل بسیارى از انسانها در دنیا به دنبال نعمت الهى میکوشند.
2- گرچه کوشش براى دریافت نعم الهى بد نیست، ولی بهتر این است که انسان اراده کند که چیزى طلب نکند.
عدهاى که به فکر نعمت هستند، مىگویند:
« ربنا آتنا فى الدنیــــا حسنة و فى الاخـــــرة حسنة» (بقره/201)
«پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما»
آنان از خدا نعمتهاى حلال دنیایى و اخروى طلب مىکنند، ولى سالکان واصل، به این مقام مىرسند که مىگویند:« مىخواهیم که از خدا، غیر خدا را نخواهیم. »
3- بالاتر از مراتب گذشته این است که انسان نمىگوید: «من مىخواهم که چیزى نخواهم»؛ بلکه خواستن او فانى در اراده حق است و او از خود ارادهاى ندارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان