دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ایمان گرایی Fiedeism

No image
ایمان گرایی Fiedeism

كلمات كليدي : ايمان گرايي، ايمان گرايي افراطي، ايمان گرايي اعتدالي، شورمندي ايمان، كي يركگور

نویسنده : عبدالله محمدي

ایمان‌گرایی یعنی اعتقاد به اینکه عقل معیاری مناسب برای توجیه اعتقادات دینی نیست و اعتقاد دینی نمی‌تواند و نباید بر مبنای عقل استوار باشد.[1] زیرا اگر ما کلام خدا را در ترازوی منطق یا علم بنهیم در واقع علم و منطق را پرستیده‌ایم نه خدا را .هر برهانی متوقف بر برهانی دیگراست بنابراین هیچ برهانی نمی تواند به استواری ایمان یک مومن و جزو مفروضات پایه قرار بگیرد.

ایمان‌گرایی دو تفسیر مشهور دارد. دیدگاه اول معتقد است عقل نه تنها صلاحیت بررسی اعتقاد دینی را ندارد بلکه در تقابل با آن است و سنجش دین با معیار عقل مستلزم کنار زدن دین است. اما دیدگاه دوم که افراط کمتری دارد معتقد است هر چند ممکن است تقابلی بین ایمان و احکام عقل نباشداما ایمان فعل انسانی است که معیارهای عقل نظری صلاحیت ارزیابی آن را ندارد. ترتولین (از متالهان قرن سوم میلادی) و کی یرکگور ( شخصیت مشهور اگزیستانسیالیسم) از طرفداران دیدگاه اول و ویتگنشتاین از مدافعان دیدگاه دوم است.

تفسیر نخست از ایمان گرایی

کی یر کگور معتقد است ایمان برتر از عقل و بالاترین فضیلت انسانی و عمیق‌ترین آرزو و امید بشر است. چرا که تحقق ذات آدمی با ایمان است.هیچ استدلال عقلی برای تایید دین معتبر نبوده بلکه موجب تخریب روح ایمان و شور و نشاط دینی می شود. ایمان مقوله ای درونی و انفسی و تعقل مقوله ای بیرونی و آفاقی است. کوشش در بنانهادن ایمان بر تعقل از بین بردن جوهر درونی ایمان است[2]. هرچه استدلالات ما کمتر باشد ایمان ما قویتر است. زیرا در ایمان باید خلاف عقل عمل کرد. کی یر کگور داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل را مثال می زند که گرچه هر دو بر غیرعقلانی بودن کار خود واقف بودند ولی بدون هیچ تردید و مقاومتی امتثال کرده و از خدا توضیح نخواستند. چون می‌دانستند او فوق منطق و عقل است.

از نظر کی یر کگور ایمان عالی‌ترین شورمندی انسانی است که ماهیت آن خطرکردن و تصمیم گیری بدون تعقل است. ایمان دینی حتما باید همراه با خطرکردن باشد و این خطر کردن تنها زمانی است که انسان به اعتقاد خود یقین نداشته باشد و احتمال خلاف آن را بدهد. هر چه این احتمال خلاف بیشتر باشد خطرکردن بیشتر و ایمان قویتر است. اگر می‌توانستیم خدا را با دلایل محکم ثابت کنیم نوبت به ایمان نمی رسید.[3]

نقد و بررسی

اگر واقعا ایمان نوعی خطرکردن و تصمیم گیری بدون تعقل است این سوال مطرح می‌شود که در میان این همه گزینه‌های رقیب اعم از توحیدی و غیرتوحیدی کدام را باید انتخاب نموده و نسبت به آن خطر کرد ؟برای مردود دانستن آیین‌های صددرصد موهوم چه مبنایی در اختیار داریم ؟ بی شک باید روشی معقول و خرد پسند در اختیار داشت تا با آن بتوان نظام های اعتقادی رقیب را ارزیابی نمود.

تفسیر دوم از ایمان‌گرایی

ویتگنشتاین دیدگاه ملایم‌تری نسبت به دیدگاه اول دارد. از نظر او اعتقاد دینی ضد عقل نیست بلکه بدون عقل است. دیدگاه او درباره ایمان ریشه در نظر خاص او راجع به زبان و گفتارهای زبانی دارد. به نظر او گزاره‌ها وجملات، بازی های زبانی متفاوتی شبیه بازی‌های روزمره دارند که درون هر بازی می‌توان درباره مجاز بودن حرکت‌های خاص وقوانین و خطاهای آن پرس و جو نمود. ولی سوال از اینکه آیا چنین بازی ای موجه است یا نه بی معناست. از سویی هر بازی زبانی برخاسته از شیوه زندگی کاربران آن زبان است.مثلا اگر مردمی در گفتگوهای خود از افعال و جملات امری استفاده نکنند بدین معناست که در روابط و فرهنگ ایشان امرونهی کمتر رواج دارد. همچنین درک اصطلاحات وجملاتی که یک هنرمندان یا فیلسوفان یا صنعتگران یا روحانیان به کار می برند منوط به مشارکت در شیوه زندگی ایشان است.

ایمان آوردن نیز یک بازی زبانی خاص است که در متن حیات دینی می‌روید. گفتارهای اعتقادی فقط درون این شیوه زندگی _ یعنی حیات دینی_ قابل فهم و ارزیابی است. آموزه‌های اعتقادی بی ارتباط و در نتیجه غیر قابل سنجش با گزاره های عقلانی و فلسفی است زیرا هر یک مخصوص به یک بازی زبانی خاص هستند و نمی توان اصول یک بازی را وسیله‌ای برای ارزیابی بازی دیگر قرار داد. آنچه میان مومن و ملحد فرق می‌اندازد تحقیقات علمی یا فلسفی نیست.آموزه های علمی یا فلسفی ربطی به ایمان و باور دینی ندارند زیرا مربوط به بازی‌های دیگری‌اند که از نحوه زندگی علمی و فلسفی می رویند. ایمان دینی از جانب علم و فلسفه نه مددی می یابد و نه گزندی می بیند. بلکه فقط از نحوه معیشت دینی ارتزاق می‌کند. ایمان از روی تفکر ساخته نمی‌شود بلکه این تفکر دینی یعنی الهیات و کلام است که برمبنای ایمان ساخته می شود.

باورهای علمی از جهت رسوخ و نفوذ قابل مقایسه با باورهای دینی نیستند. اعتقاد دینی شیوه‌ای زیستن و روشی برای ارزیابی زندگی است.که همچون سایر شیوه های زندگی مثل شعر، هنر، فلسفه و ... بدون مبنا وتوجیه بیرونی است و تنها می‌توان درون آن شیوه موجه بودن پاره ای از عقاید را با معیارهای درونی آن شیوه ارزیابی کرد.[4]

نقد و بررسی

این ادعا که میان بازی های مختلف زبانی ارتباطی نیست غیر قابل قبول است. زیرا ممکن است در بازی های مختلف یک هدف اراده شده باشد. هنگامی که یک مومن می گوید « خدا وجود دارد »‌ یا « مسیح دو هزار سال قبل می زیسته است » با زمانی که در یک بازی غیرایمانی می گوید :‌‌ «‌‌‌در خانه ما درخت وجود دارد »‌ تفاوتی وجود ندارد زیرا در هر سه قصد او اخبار از واقع است. پس می توان با معیارهای منطقی آن را ارزیابی نمود.گزاره اول را با قواعد فلسفی ،‌ گزاره دوم را معیار تاریخی و گزاره سوم را با ملاک حسی بررسی می‌کنیم.

همچنین بی‌مبنا بودن اعتقاددینی ادعایی است که نه مورد پذیرش مومنان است و نه متون ادیان تاب چنین برداشتی را دارند. از سوی دیگر این تلقی راه را بر دفاع مومنان از آموزه های خویش می‌بندد.

مقاله

نویسنده عبدالله محمدي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب «نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب» مجموعه مقالاتی است که در فضای جامعه غرب در انتقاد از ابعاد نظری و عملی فمینیسم نگاشته شده است.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS