دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ماهیت وحی

No image
ماهیت وحی

كلمات كليدي : قرآن، وحي، ماهيت وحي، نظريه زباني، نظريه غير زباني، نظريه گزاره اي، نظريه افعال گفتاري، نظريه تجربه ديني

نویسنده : محمد صمد پور

در اصطلاح دانشمندان اسلامی وحی به معنی القای مطلبی از سوی خداوند متعال به پیامبران است خواه باواسطه و خواه بی‌واسطه باشد. اعم از آنکه دیگران بشنوند یا نشنوند و خواه از طریق مکتوبی باشد که پیامبران ببینند یا مطلبی باشد که به قلبشان الهام شود و چه در خواب صورت گیرد و چه در بیداری.[1] وحی شعور و درک ویژه‌ای در باطن پیامبران است، که درک آن جز برای آحادی از انسان‌ها که مشمول عنایات الهی قرار گرفته‌اند میسور نیست... وحی امری خارق العاده، از قبیل ادراکات باطنیه، شعور مرموزی است که از حواس ظاهر پوشیده است.[2]

چیستی وحی

یکی از سوالات اساسی که ذهن هر انسان اندیشمندی را به خود متوجه ساخته است این است که وحی چیست و از چه مقوله‌ای می‌باشد مسلماً «وحی ماهیت فراطبیعی دارد که درک حقیقت آن برای اکثر انسانها مشکل بل محال می‌باشد؛ چرا که تصور امری که خود انسان آن را تجربه نکرده و فراتر از دایره‌ عالم ماده است، مانند تصویر امری است که خود انسان آن را ندیده و می‌کوشد از علایم و نشانه‌های مختلف آن را درک کند. انسان در این وادی تنها به گمانه‌زنی و حداکثر برخی به اجمال می‌توانند آن را تصور کنند»[3] لذا نظریات مختلفی از سوی دانشمندان در مورد چیستی و ماهیت وحی مطرح شده است:

الف. وحی گزاره‌ای

طبق قدیمی‌ترین دیدگاهی که در مورد سرشت وحی در کار بوده، وحی گونه‌ای انتقال اطلاعات است. خدا حقایقی را به پیامبر انتقال می‌دهد که مجموعه‌ این حقایق، اساس وحی را تشکیل می دهد. این برداشت از وحی «دیدگاه گزاره‌ای» (یا نظریه زبانی) نام گرفته است.[4] در هیافت سنتی و قدیمی متکلمان ادیان آسمانی، رهیافت اخباری و اعلامی است به این معنا که حقیقت وحی از سنخ معرفت و گزاره‌است که خداوند خود یا توسط فرشته‌ای آن را به نبی ابلاغ می‌کند. هنگام مواجهه پیامبر با فرشته یا هنگام خطاب الاهی، پیامبر یک‌سری احکام و آموزه‌ها را دریافت می‌کند. در حقیقت شأن پیامبر، شأن پیام و خبرگیری از مقام قدسی است. آیات و روایات متعددی این دیدگاه را تأیید می کند.[5] در این ارتباط گزاره‌ای شش رکن وجود دارند: گوینده‌ای با مخاطبی خاص ارتباط زبانی برقرار می کند و در این ارتباط، پیامی را به او انتقال می دهد. اولاً، این انتقال پیام در بستر و زمینه‌ای خاص صورت می گیرد. ثانیاً، گوینده و مخاطب، تماس و مواجهه‌ای دارند، مثلاً، در میان انسانها، این ارتباط با دیدن و شنیدن همراه است. ثالثاً، این انتقال پیام به واسطه‌ی نمادهایی صورت می گیرد. این نمادها غالباً از زبانی خاصند. بنابراین، در ارتباط زبانی، شش رکن درکارند: گوینده، مخاطب، پیام، مواجهه، زمینه و نمادها.[6]

فلاسفه اسلامی از فارابی و ابن‌سینا گرفته تا بسیاری از متکلمان از قبیل غزالی، چنین دیدگاهی در باب وحی داشتند.[7]

ب. نظریه فلاسفه قدیم

فلاسفه قدیم قائل بودند که سرچشمه شعور مرموزی که در انبیاء وجود دارد عقل فعال است، به این معنی که شخص پیامبر با داشتن روحی فوق العاده قوی، می‌تواند با عقل فعال که منبع تمام حقایق و معلومات است، کمال ارتباط و اتصال را داشته باشد؛ و در نتیجه حقایق فراوانی را دریافت نماید، و پس از دریافت، قوه تخیل او این معلومات را به صورتی محسوس در می آورد، و این صورت ها در ذهن او نقش می‌بندد در این حال پیامبر احساس می‌نماید که شخصی را مشاهده می کند که با او سخن می گوید، و یا احساس می‌نماید که آوازی از ماوراء طبیعت می‌شنود، ولی درواقع چیزی جز ارتباط و اتصال او با عقل فعال وجود ندارد.[8]

نقد و بررسی

این نظریه از چند جهت قابل قبول نیست، اولاً صحت این نظریه نیازمند وجود افلاک نه‌گانه بطلمیوسی و عقول ده‌گانه ای است که فلاسفه قدیم به آن معتقد بودند، و افلاک مزبور که پایه اثبات «نفوس فلکی» و «عقول ده‌گانه» قرار داده شده، مدتها است که از نظر علمی بطلانش ثابت گردیده است. ثانیاً توجیه مذکور با تفسیری که شخص پیامبران از «وحی» دارند منافات دارد، زیرا انبیاء «وحی» را یک نوع ارتباط خاص با ماوراء طبیعت، و با آفریدگار هستی می دانند.[9]

ج. وحی، محصول نبوغ و فکر اجتماعی شخص

این برداشت از وحی استوار بر نگاه مادی‌گرایانه به وحی است در این برداشت ادعا می‌شود همانطور که در عرصه‌های دیگر انسان‌های نادر و نابغه‌ای به وجود می‌آیند در عرصه‌ی دین‌پژوهی نیز نوابغی ظهور کرده‌اند که با استمداد از نبوغ فکری خود و آگاهی از اوضاع و تحولات جامعه برای هدایت بهینه جامعه و سعادت آن‌ها یک‌سری احکام فردی و اجتماعی را وضع یا بازآفرینی می‌کنند که در اصطلاح «دین» نامیده می‌شود. منظور از وحی و فرشته وحی در این تفسیر، همان نبوغ فکری نابغه است که با اتکا به آن به تشریع احکام اقدام می‌کند.[10]

اکثر جامعه شناسان غربی چنین تفسیری را از وحی و دین عرضه می‌کنند، از این میان می‌توان امیل‌دورکهایم[11] و آگوست‌کنت[12] را نام برد.

نقد و بررسی

اولاً نوابغی که از میان جامعه ظاهر شده، هیچ کدامشان ادعای نبوت و دریافت وحی نکرده‌اند و در صورت ادعای بعضی، کذب و سستی ادعایشان روشن شده‌است، چرا که مدعی دریافت وحی از عالم غیب باید واجد صفات و کمالات خاص باشد و ادعای خود را با اعجاز اثبات کند. ثانیاً این‌که پیامبرانی که با ادله‌ای ادعایشان را اثبات کرده‌اند و صدق گفتارشان نیز ثابت شده، همگی بالاتفاق مبدء وحی خود را به خداوند نسبت می‌دهند. ثالثاً تاریخ نشان داده همه یا اکثریت پیامبران فاقد صفات و ویژگی‌های انسان‌های نابغه‌ای بودند که نشانگر طرح و برنامه ریزی آنان در مسائل جامعه و تدوین آیین اجتماعی باشد. پیامبران در یک دوره زندگی خود و بدون برنامه ریزی، ادعای نبوت و وحی کرده‌اند، و بعضی از آنها نیز هنگام تولد مانند حضرت عیسی(ع) توسط معجزه الاهی به سخن درآمده و ادعای نبوت نمودند که در این سن بحث نبوغ و طرح و برنامه برای جامعه کاملاً منتفی‌است و ادعای جامعه شناسان را مردود می‌کند. حضرت محمد (ص) به شغل چوپانی و در مدتی به تجارت ـ به عنوان وکیل همسرش خدیجه ـ مشغول بود. حضرت از نظر علم و دانش، فرد امی یعنی استاد و مدرسه ندیده‌ بود و توهم نابغه بودن و طرح و برنامه کلان نبوت در مورد ایشان صدق نمی‌کند.[13]

د. وحی و تجربه دینی (نظریه غیر زبانی)

یکی از تحلیل‌های جمعی از دانشمندان غربی و هواداران داخلی آنها در مورد وحی این است که وحی را به تجربه دینی و مکاشفات عرفانی تفسیر می کنند و منطبق و مساوی با آن می‌پندارند. آنان طبعاً به لوازم این تفسیر پای‌بندند.[14] این دیدگاه متفاوت از وحی که در مقابل دیدگاه زبانی، می‌توان آن را دیدگاه «غیر زبانی» نامید در مسیحیت پروتستان طی قرن حاضر وسیعاً رواج یافته است. این دیدگاه مدعی است که در اندیشه مصلحان دینی قرن شانزدهم (لوتر و کالون و اقران آنان) حتی جلوتر از آن در عهد جدید و کلیسای نخستین ریشه دارد.

بر طبق این دیدگاه غیر زبانی، مضمون وحی مجموعه‌ای از حقایق درباره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد می‌گردد. از این دیدگاه، احکام الهیات مبتنی بر وحی نیستند بلکه بیانگر کوشش‌های انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی بشمار می‌رود.[15]

بنابراین برخی، وحی را به همان تجربه دینی معنا می کنند، این برداشت در الهیات لیبرال شکل گرفت. متکلمان لیبرال وحی را نوعی «تجربه» دانستند. از این رو دیدگاه «تجربه دینی» از وحی نام گرفت.[16]

تجربه دینی زادگاهش غرب است و از حدود سه قرن اخیر متکلمان برای مصون سازی کتاب های مقدس در برابر سیل انتقادها و تعارض ها، به نظریات و مبانی جدیدی روی آوردند که یکی از آنها «تجربه دینی» است. در عین حال عنوان تجربه دینی از موضوعات بسیار جنجالی است... و از آن، تفاسیر مختلفی کرده‌اند.[17]

تجربه دینی عبارت است از مواجهه با امر مطلق و متعالی، این مواجهه در صورت های گوناگون ظاهر می‌شود...[18]

طرفداران این دیدگاه بر مواجهه‌ پیامبر با خدا تأکید می‌ورزند و سرشت وحی را همین مواجهه می‌دانند. وحی در این دیدگاه، به این معنا نیست که خدا پیامی را به پیامبر القا کرده ‌است. بلکه تفسیر و ترجمه‌ی پیامبر از تجربه و مواجهه خویش می‌باشد.[19]

اشخاصی چون محمد‌عبده[20]، اقبال لاهوری[21]، عبدالکریم سروش[22]، مجتهد شبستری[23]، و احمد نراقی[24] دارای چنین رویکردی هستند.

نقد و بررسی

با توجه به تعریف وحی، این برداشت نادرست و خطای محض است؛ وحی در اسلام همان سخن خدا بوده و قرآن کریم کلام الهی است که پیامبر آن را از فرشته‌ی وحی دریافت کرده و بدون کاستن و گستردن آن؛ به بشر بیان فرموده‌است. اشکالات زیادی بر این دیدگاه وارد است چرا که در تجربه دینی وی‍ژگیهایی وجود دارد که با وحی و ماهیت آن ناسازگار است:

1. اگر بگوییم «وحی، تجربه دینی است»[25] وحی به یک تجربه عادی تنزل پیدا می‌کند.[26]

2. وحی، قرائت پیامبر از تجربه خویش می‌گردد و بنابراین از سوی خدا بودن و مصونیت از تحریف و خطا بودن وحی زیر سوال می‌رود.[27]

3. یکی از ویژگیهای تجربه‌های دینی و عرفانی، قانونمند و اکتسابی و عمومی بودن آن است. به طوری که مسلمان، مسیحی، یهودی، هندو، و بودایی می‌توانند در این وادی گام نهند و حتی در مواردی، ضرورتی برای اعتقاد به خداوند هم وجود ندارد. در این صورت نبوت هم امری عادی و عمومی تلقی خواهد شد با این وجود دین به عدد تکثر تجارب دینی متکثر می‌گردد چرا که با بشری گشتن تجربه دینی پیامبران، این تجربه برای همه انسانها عام و ساری خواهد بود.[28]چنانچه یکی از طرفداران این نظریه باطل به صراحت می‌گوید: «ممکن است کسی برای خودش نبی شود... و بین خودش و خدا واجد احوالی شود و احساس کند که از ناحیه خداوند صاحب وظایفی است و دیگر وظیفه ندارد به فلان و بهمان دین عمل کند.[29]»

4. وحی قابل انکار می‌گردد چرا که محتمل است پیام تجربه دینی یا اصل آن اصلاً وجود خارجی نداشته باشد و تنها محصول پیش دانسته‌ها و تأثیر عوامل خارجی باشد.[30]

5. تجربه های دینی و عرفانی زمینی و بشری است، در حالی که وحی مبدء غیبی و آسمانی دارد، الهی و ملکوتی است و تفهیم و تکلم الهی می باشد. بنابراین با نظریه‌ی تجربه دینی، وحی و قرآن غیر آسمانی انگاشته می‌شود.[31]

6. از آنجا که در تجربه های دینی و مکاشفات خطا و اشتباه را دارد، لذا با تطبیق وحی به تجربه دینی، چنین وحی‌ای از اشتباه و خطا مصون نخواهد بود.[32]

7. با بسط و گسترش یافتن دایره‌ی نبوت به همه‌ی انسان‌های عادی، مسئله خاتمیت زیر سوال می‌رود.[33]

8. یکی از ویژگیهای حاکم بر تجربه های دینی، وجود تعارض در بین آنهاست[34] که چنین چیزی در قرآن قابل تصور نیست و همین امر از طرف خود وحی، نشانه‌ معچزه بودن قرآن و از سوی خدا بودن آن معرفی شده است:

«أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا[35]»

آیا در قرآن اندیشه نمی‌کنند، که اگر از طرف غیر خدا بود در آن اختلاف زیادی می‌یافتند.

9. تجربه های دینی به خاطر دخالت خیال و توهم در آن شک آلود است اما وحی چنین نیست؛ علامه طباطبائی در این باره می‌نویسد: «پیامبر حتی در اولین ارتباط خود در خصوص اینکه مبدء پیام، الله است و خداوند می‌باشد که به او وحی می‌کند هرگز تردیدی به خود راه نمی‌دهد...»[36]

10. تجربه دینی، توعی احساس است[37] و تجربه های دینی به خاطر داشتن منشأ حسی و عاطفی و شخصی، تنها دارای جنبه فردی بوده و به هیچ وجه برای عموم جامعه و زندگی اجتماعی برنامه، دستورالعمل و پیام ندارد. این در حالی است که وحی، هدفی جز مردم و تعلیم و تربیت آنها ندارد، و حداقل بخشی از وحی برخلاف معمول تجربه های دینی و عرفانی، دستورالعمل‌های و اجتماعی و شریعت‌های مختلف متناسب با امت‌هاست.[38]

11. با تفسیری که غالب متألهین غرب از تجربه دینی می‌کنند و آن را یک شهود و مکاشفه مجرد می‌دانند که از مفاهیم و تمایزات مفهومی فراتر است، با اشکال دیگری برخورد می‌شود که طبق این تفسیر عرفانی فقط نوعی حالت و احساس روانی است مثل احساس وابستگی و تعلق ویژه مانند خوف و شادی، در صورتی که قرآن وحی را تعلیم الهی و پیامبر را متعلم و دریافت کننده آموزه های الهی معرفی می کند. بنابراین وحی از مقوله علم و معرفت است...[39]

12. اگر منظور از تجربه دینی تعالی نفس پیامبر و رسیدن به مرتبه‌ای از عرفان باشد این درجه شرط لازم وحی می‌باشد نه شرط تام. چرا که با حصول تجربه دینی هر انسانی نمی‌تواند به مقام نبوت نائل آید، بلکه شرط دیگر وحی و انزال شریعت، انتخاب الاهی است که با این انتخاب، فرشته‌ی حامل وحی نازل شده و شریعت الاهی را به پیغمبر ابلاغ می‌کند.[40] وحی ارتباط با ماوراء طبیعت و عالم ملکوت و پیام گیری از جهان غیب، برای هدایت مردم است بنابراین خود یک معجزه و کار ویژه الهی است. وحی قرآنی، امری است موهبتی که با مشیت و اذن الهی صورت می‌گیرد. و در عین حال که پیامبر، بشری است بسیار پاک و مستعد، ولی رسیدن به نبوت و دریافت پیام الهی، برای هدایت مردم، خود یک معجزه و کار خدایی است.[41]

13. اصول اجتماعی دین حذف می‌گردد چرا که غایت و هدف اصلی دین هدایت جامعه و تأمین سعادت دنیوی و اخروی است، اما در این دیدگاه، وحی و دین به یک احساس و سلیقه فردی متنزل شده است.[42] به تعبیر دیگر لازمه‌ی تبیین تجربه گرایانه از وحی و دین، سکولاریزه کردن دین اسلام است که این برخلاف اصول مهم اسلام می‌باشد.[43]

14. همه‌ اینها درحالی است که همه‌ی مسلمانان اعتقاد دارند که عین الفاظ قرآن کریم، و همه‌ی آنها تنها از سوی خداوند کریم است و نقش پیامبر فقط و فقط ابزاری برای انتقال آیات و پیام الهی به مردم است و ایشان نه می‌تواند چیزی بدان بیافزاید و نه چیزی از آن بکاهد؛ چنانکه خود قرآن چنین می‌گوید:

« وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ؛ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیمِینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ[44]» و اگر [پیامبر] پاره‌اى گفته‌ها بر ما بسته بود دست راستش را سخت مى‌گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع مى‌کردیم.

و بدین نحو خداوند اطمینان می‌دهد که همه‌ی آیات قرآن از طرف خداوند می‌باشد. یا اینکه در جای دیگر می‌فرماید:

«وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى[45]»

و [پیامبر] از سر هوس سخن نمى‌گوید این سخن بجز وحیى که وحى مى‌شود نیست.

ی. نظریه افعال گفتاری

در قرن بیستم، برداشت دیگری از وحی صورت گرفت که می‌توان آن را دیدگاه «افعال گفتاری» از وحی نامید. طبق این برداشت، وحی به این معناست که خدا افعالی گفتاری انجام داده است.[46] و وحی مجموعه‌ای از افعال گفتاری خدا است. طرفداران این دیدگاه از «نظریه‌ی افعال گفتاری» فیلسوف مشهور زبان، جی.ال.آستین[47] متاثر بوده‌اند.[48] طبق این دیدگاه وحی به این معناست که اولاً، خدا جملاتی معنادار را از زبانی خاص بر پیامبر عرضه می‌دارد. ثانیاً این جملات مضمون خاصی از قبیل امر، نهی و اخبار دارند. ثالثاً، خدا با این جملات، پیامبر و یا دیگران را به کارهایی وا می‌دارد. دیدگاه افعال گفتاری دست کم دو ادعا در باب وحی دارد: اولاً ، وحی سرشت زبانی دارد و ارتباطی است که در قالب زبان طبیعی خاصی صورت می‌گیرد. ثانیاً، در این ارتباط زبانی، خدا افعالی را انجام می‌دهد. این نوع وحی، تفاوتی بنیادین به وحی گزاره‌ای و وحی به معنای تجربه دینی دارد.

وحی گفتاری یعنی وحیی که سرشت زبانی دارد و خدا بر طبق آن ، افعالی گفتاری را انجام داده است چهار رکن دارد: خدا، پیامبر ، فعل گفتار و فعل ضمن گفتار. [49]

مقاله

نویسنده محمد صمد پور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب «نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب» مجموعه مقالاتی است که در فضای جامعه غرب در انتقاد از ابعاد نظری و عملی فمینیسم نگاشته شده است.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS