امت واحده، فلق، فلاح، بدر، موحدين، صف، منصورون، سازمان مجاهدين خلق، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
در دههی 1350، در شرایطی که مبارزهی مسلحانه با رژیم پهلوی بهگونهای ارزش به حساب میآمد، شماری از گروههای مذهبی، تحت تأثیر و مرتبط و بعضی کاملا مستقل از مجاهدین خلق، از سالهای 1349 و 1350شروع به شکلگیری کردند و در مراحل مبارزاتی خود، یا از این سازمان جدا شدند و یا از همان آغاز بهطور مستقل، مبارزهی خود را علیه رژیم تداوم بخشیدند؛ از میان این گروهها هفت گروه اسلامی تقریبا مستقل از یکدیگر از سالهای 49 و50 به بعد پدید آمدند که بعضی از آنها از بقایای مجاهدین خلق بودند که با پدید آمدن تحولات درونی و آشکار شدن انحراف سازمان بر سر مواضع اسلامی خود ایستادگی کردند و در زندانهای رژیم یا در بیرون، با مطالعهی نقاط ضعف و قوت این حرکتها، گروههای اسلامی اصیل را پایهگذاری کردند. بعضی نیز تحت تأثیر مقاومتهای حماسی مجاهدین اولیه، گروههای چریکی جدیدی را پدید آوردند.[1]
هفت گروه اسلامی که در دههی 50، دست به مبارزه مسلحانه زده بودند و با اوجگیری مبارزات مردم به رهبری امام خمینی(ره) با پیوستن به نهضت در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی سهمی بسزا ایفا کردند، عبارت بودند از: امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین.[2]
صحنههای مبارزاتی این گروهها از زندانهای رژیم پهلوی (امت واحده) تا خارج از کشور (فلق) و از قلب تهران و اطراف آن گرفته (فلاح و بدر) تا خطهی خوزستان و کرمان (موحدین) و یا اصفهان و تهران (صف) و سراسر ایران (منصورون) را فرا میگرفت.[3]
آنها از ضربهزدن نظامی چون انفجارها و ترورها و تحلیلهای سیاسی و رهنمودهای عقیدتی و از بسیج مردم و متشکل نمودن آنها تا خودسازیها و پرورش نیروهای لازم و دیگر جهات و ابعاد ضروری، به انجام وظیفه پرداختند.[4]
آنها به دلیل مبارزهی تشکیلاتی و مطالعات مکتبی، هر کدام برای خود دارای نظرات خاص و مشخص بودند. بهطوریکه بعضا جزوات تعلیماتی درون گروهی مجزایی داشتند. در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به ضرورت موجود یک سازمان پویای عقیدتی، سیاسی، نظامی، با تشکیلات منظم و فراگیر، برای نزدیکی نقطه نظرات خود جلسات متعددی تشکیل دادند و برای تحقق اهدافی چون حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی، سرعت بخشیدن به جریان انقلاب، سازماندهی و تشکیل نیروهای انقلابی، مقابله با توطئههای سازمان یافته ضدانقلاب و بسط و گسترش مبانی عقیدتی و اسلامی[5] و ... در راه وحدت گام برداشته و در تاریخ 16/1/1358 با نام "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" اعلام موجودیت کردند.[6]
امت واحده
این گروه متشکل از شماری زندانیان سیاسی بود که برخی از آنان تا پیش از ماجرای ارتداد از همکاران مجاهدین خلق، و یا سمپات برخی از جریانات چپ بودند. این گروه که مذهبی ماندند (یا شدند) در جریان نزاعهای داخلی زندان میان مارکسیتها، التقاطیها و مومنان واقعی، در سال 1355 شکل گرفتند[7] و در واقع هستهی اولیهی آنان در زندان در مقابله با منافقین و مارکسیتها گذاشته شد.[8] اعتقاد به اسلام اصیل و خالص، دوری از هر نوع التقاط با مکاتب غیر توحیدی، اعتقاد مشترک به مبارزهی پیگیر و بیامان با رژیم طاغوتی، اعتقاد مشترک به عدم اتحاد، دوستی و حتی زندگی مشترک با کفار در داخل و خارج زندان بر اساس نص صریح قرآن، لزوم مبارزه با قشریون مسلمان در درون زندان و... از جملهی مرامنامهی این گروه بود.[9]
اعضای برجسته آن عبارت بودند از، بهزاد نبوی، مهدی نیکدل، صادق نوروزی، پرویز قدیانی، علی شجاعی زند، محمد سلامتی.[10]
اعضاء امت واحده با مبارزات و موضعگیریهای خود توانستند حق برگزاری نماز جماعت در زندان را بدست آورند. آنها در حمایت از مبارزات مردم به رهبری امام خمینی و اعتراض به کشتار مردم (و به خصوص حادثهی 17شهریور) توانستند با اعتصاب غذا، همبستگی خود را با جنبش مردمی اعلام نمایند.[11]
توحیدی بدر
پایههای اولیهی این گروه در جلسات مذهبی، هیئتها، مراسم سنتی سینهزنی، انجمنهای دینی و کلاسهای قرآن در شهر ری گذاشته شد[12] و فعالیتشان را بهطور رسمی از سال 1354 آغاز نمودند. این گروه متأثر از اعدام چند نفر از خاندان رضایی، به گروه رضایی شهرت داشتند که سپس به گروه "توحیدی بدر" تغییر نام دادند و ارتباط نزدیکی با روحانیت داشت[13] و حتی اساسنامه خود را به یکی از روحانیون مبارز (گویا شهید شاهآبادی) دادند تا آنرا تأیید کند. همچنین امام خمینی(ره) را بهعنوان رهبر و مرجع خود پذیرفتند.[14]
حسین فدایی آشتیانی (بنیانگذار گروه) عبدالعلی علی عسگری، حسن اسلامی مهر، قلمبر، طابهنژاد و اخوت افراد برجستهی گروه بودند.[15] برپایی دستههای سینهزنی در ایام عاشورا، تشکیل جلسات آموزش مذهبی برای نوجوانان، تشکیل جلسات با روحانیون مبارز، اعتراض به ویران کردن خانههای جنوب شهر برای زیباسازی، آتش کشیدن اماکن دولتی چون انجمن ایران و امریکا، کلانتریها و بانکها... از جمله فعالیتهای گروه بود.[16]
فلاح
این گروه که طرح آن در سال 49 و50 ریخته شد. بعضی از افرادی که بعدها به عضویت فلاح درآمدند در آغاز همراه با مرتضی الویری، "انجمن کاوشهای دینی و علمی" را در دماوند ایجاد کردند. برنامههای انجمن دو محور عمده داشت.
1- برگزاری جلسات مذهبی در ایام میلاد، شهادت و وفات، جلسات قرآن،
2- جذب جوانان و ترویج افکار و احکام فقهی امام خمینی(ره).[17]
اینها بعدا وارد تشکیلات سازمان مجاهدین خلق شدند که با آشکار شدن مواضع ایدئولوژی سازمان از آن جدا شدند و با پدید آوردن تشکیلاتی که انحراف سازمان را نداشته باشد و در عین حال پاسخگوی نیازهای ایدئولوژیک و مبارزاتی نسل جوان باشد، گروه فلاح را تشکیل دادند.[18] افراد برجستهی آن عبارت بودند از: مرتضی الویری (بنیانگذار)، محمد منتظرقائم، حسن منتظرقائم، حسن شریعتمداری، حمید مغربی، نادر حلیمی، مهندس کلانی، فروتن، مهندس داداشی، مهندس حاجعلی بیکی....[19]
در سال 1353 با گروه "مهدویون اصفهان" که انشعابی از مجاهدین بودند مرتبط شدند و قرار همکاری گذاشتند که به دلیل ابهامات ایدئولوژی این همکاری به جایی نرسید.[20] آقای الویری در سال 1355 به دیدار امام رفت که بعد از این دیدار و با رهنمودهای امام، مشی فرهنگی جایگزین مشی مسلحانه گروه شد.[21] بر این اساس تشکیلات فلاح، مطابق فتوای مراجع تقلید اعلم و پذیرش رهبری امام خمینی، مبارزه خود را آغاز کرد و این مهمترین نقطه تمایز این گروه بود.[22] گروه فلاح با توجه به هدف خود که فلاح و رستگاری انسان بود، برای اصل خودسازی اهمیت بیشتری قائل بود. براساس این طرز تفکر، هر کاری تنها در رابطه با خدا مفهوم پیدا میکند و تنها در صورت همراه نبودن با ریا، خودمحوری، سازمانزدگی و خودخواهیها میتوان به درجاتی از خلوص رسید. همچنین با تکیه بر اصل، «الاعمال بالنیات» برنامههای متعددی دربارهی خودسازی و نیل به سوی حرکت برای رضای خدا و همچنین نفی هرگونه شرک میتوان تهیه کرد.[23] گروه طی سالهای 56 و57 فعالانه در نهضت اسلامی شرکت داشت. تبلیغ افکار امام خمینی(ره) و آگاهی دادن به جامعه از طریق توزیع نوارهای امام و تکثیر جزوهی ولایت فقیه ایشان،[24] سازماندهی فنی راهپیماییها و استقبال از امام از جمله فعالیتهای آنان بود.[25] همچنین طی این سالها با گروههای کوچکتر مانند ندای امت و اخوانالمسلمین همکاری میکرد.[26]
توحیدی صف
این گروه در مقابل ارتداد و انحراف مجاهدین خلق در سال 1355 شکل گرفت[27] کسانی که این گروه را تشکیل دادند، پیش از آن یا با سازمان مجاهدین خلق همکاری داشتند و یا خود به شکل فردی و گروهی محدود و مستقل با رژیم مبارزه میکردند.[28] اکبر براتی، علی تحیّری، محسن آرمین، سلمان صفوی، رحیم صفوی، محمد بروجردی، حسین صادق، محمد منتظری از اعضای این گروه بودند.[29]
مرکزیت گروه صف در تهران بود که شاخهای از آن در اصفهان فعالیت داشت. یکی از اصول و مبانی گروه، پذیرش مرجعیت و رهبری امام خمینی(ره) بود.[30] از شرایط پذیرش افراد در این گروه آن بود که انحراف در سازمان مجاهدین را بپذیرند. این گروه با آیةالله مطهری، آیةالله بهشتی و آیةالله خامنهای در ارتباط بود و با "سازمان فجر اسلام" ارتباطی نزدیک داشت.[31] این گروه مشی چریکی و مسلحانه را انتخاب کرده بود و خلع سلاح پاسگاه مامازن، خلع سلاح سپهبد شفقت (آجودان مخصوص شاه)، انفجار رستوران خوانسالار، انفجار مینیبوس حامل مستشاران امریکایی، و مسئولیت نظامی کمیتهی استقبال امام و... از جمله فعالیتهای این گروه بود.[32]
گروه فلق
فلق تنها گروه از گروههای هفتگانهی مبارز مسلمان بود که پیشینهی مبارزاتش به خارج از کشور بر میگردد. این افراد بلافاصله پس از ورود به امریکا در سال 53، وارد فعالیتهای انجمنهای اسلامی شدند و در سال 1356 "گروه فلق" را که به معنی شکافنده بود را براساس تفألی از قرآن انتخاب شده بود را تشکیل دادند. اهداف گروه، اسلام و حرکت در چارچوب رهبری امام، مبارزه با استعمار و استبداد و افشای جنایات رژیم، مبارزه با شکلگیری انحراف و گروههای انحرافی و التقاطی میان مردم بود.[33] اعضای برجستهی آن مصطفی تاجزاده، حسن واعظی، محمود یاسینی و محمد طیرانی و... بودند.[34]
باشروع نهضت اسلام اعضای گروه درس خود را رها کرده و به ایران بازگشتند.[35] این اعضاء دو دسته شدند. گروهی از طریق حاجمهدی عراقی و مطهری پس از ملاقات با امام ابتدا به سوریه و لبنان رفتند و در اردوگاهای فلسطینی به فراگیری تعالیم پرداختند و بعد به ایران بازگشتند و گروه دیگر که مستقیما وارد ایران شدند و فعالیتهایی همچون نقش موثر در سقوط پادگان عشرتآباد، تسخیر پادگان و کلانتریها، و شرکت فعال در کمیتهی استقبال از امام ایفا نمودند.[36]
منصورون
این گروه حاصل و برآیند اتحاد و ادغام چهار جریان مبارزاتی مختلف بود. جریان اول عدهای از دانشآموزان عضو انجمن اسلامی مدارس خرمشهر بود که از سال 1349 به فعالیت سیاسی روی آورده بودند. جریان دوم از سال 1349 در شهر دزفول شروع به شکلگیری نمود. هستهی اولیهی گروه به شکل جلسهای مرکب از یک طلبه به نام شیخ عبدالحسین سبحانی و تعدادی از جوانان اهواز پدید آمد. جریان سوم از سال 1351 به شکل سیاسی- نظامی در اهواز شروع به فعالیت نمودند. در رأس رهبری جریان چهارم غلامحسین صفاتی قرار داشت که بعد از انحراف سازمان مجاهدین خلق از آن جدا شده بود. پیشزمینهی فکری میان آنها، محکومیت و آشنایی در زندان بود. غلامحسین صفاتی پس از آگاهی از وجود گروههای مبارزاتی در خوزستان و تماس با آنان "منصورون" را پایهگذاری نمودند.[37]
کریم رفیعی، علی جهانآرا، محمدباقر ذوالقدر، محسن رضایی، علی شمخانی، از اعضای این گروه بودند. آنها برای جلوگیری از تجربهی تلخ منافقین روابط خود را با روحانیت استحکام بخشیدند. کسانی که سخت به عقاید دینی و اسلام فقاهتی پایبند بودند، سعی کردند تا از طریق آیتالله راستی کاشانی ارتباط خود را با مرجعیت و روحانیت حفظ کنند.[38] گروه منصورون بهصورت مخفیانه فعالیت میکرد و توانست حوزهی فعالیت خود را در سراسر کشور و در شهرهایی چون کاشان، یزد، اصفهان، اراک، کرمان، تهران و... گسترش دهد.[39] از جمله فعالیتهای این گروه میتوان به، اعدام انقلابی دو تن از عوامل رژیم که در تظاهرات مردم، به روی تظاهرکنندگان آتش گشوده بودند، ترور مهندس بروجردی یکی از عوامل مهم سرکوب کارکنان صنعت نفت، ترور سرهنگ عیوضی ریاست گارد دانشگاه جندیشاپور، ترور رئیس پلیس بهبهان و معاون وی استوار فرخشاهی، حمله به عاملان کشتار مردم آبادان و انفجار کلانتری 5 آن شهر، ترور سرپاسبان یداللهی معاونت ضداطلاعات رفسنجان و مولایی شهردار این شهر، ترور سرهنگ معتمدی رئیس شهربانی کرمان، احمدزاده معاونت گشت آگاهی سفا و... اشاره کرد.[40]
موحدین
این گروه از بچههای مذهبی معتقد و متدین خوزستان بودند که اعضای آن حسین اعلمالهدی (بنیانگذار) برادرش کاظم و جمعی دیگر بودند.[41] اینان در آغاز فعالیتشان تشکلی به نام "انجمن اسلامی دانشوران اهواز" پدید آوردند که صرفا به فعالیتهای فرهنگی میان جوانان میپرداخت؛ با عضویت افرادی که در اثر تحولات فکری سازمان مجاهدین خلق، از آن جدا شده بودند، بتدریج این تشکل، فعالیتهای خود را در جهت سیاسی- ایدئولوژیک گسترش داد. برخوردی جدید با عزاداریهای مذهبی و سازماندهی آنها در جهت ضد رژیم منجر به دستگیری تعدادی از اعضاء انجمن گردید. پس از آزادی این افراد از زندان، اعضای انجمن، درصدد بر آمدند تا با تغییر شیوهی مبارزاتی و سازماندهی جدید گروه، فعالیت خود را در شهرهای مختلف کشور گستردهتر ساخته و زمینهی فعالیت مسلحانه را همگام با مبارزات مردم فراهم سازند. بنابراین "گروه موحدین" را تشکیل دادند.[42] فعالیت این گروه بیشتر در سال 1356 و 1357 است که همکاریهایی نیز با منصورون داشتند. تکثیر و توزیع اعلامیههای امام و فعال کردن تظاهرات مردمی، آتش کشیدن چندین بانک و مراکز فساد رژیم، حمله به کنسولگری عراق در خرمشهر، بمبگذاری در شهربانی کرمان و ترور سرهنگ سروری عامل مستقیم حمله به مسجد جامع کرمان و حمله به مردم، ترور پل گریم امریکایی که از مسئولان شرکت نفت بود، از جمله فعالیتهای این گروه بود.[43]