نویسنده: علیرضا مزروعی
اگر بخواهیم هویت و تمدن شیعه را به صورت اصیل بررسی کنیم، خواهیم دید هویت و تمدن شیعه، تنها تمدنی است که منجی و موعودش یک موجود زنده عینی است.
بر خلاف سایر تمدنها، مانند بودائیها و هندیها که به «گوتمه» یا بودای پنجم اعتقاد دارند و زرتشتیها به «سوشیانت» معتقدند و مسیحیها اعتقاد دارند عیسی مجددا بر میگردد و یهودیها میگویند: عیسی(ع) واقعی هنوز نیامده است. مسئله موعود در همه تمدنها مطرح است اما در تمدن اسلام و شیعه بسیار عینی است، یعنی این تمدن هویتش با موعود آخرالزمان مفهوم و معنا مییابد، تمدنهای دیگر منجی شان یک منجی ذهنی است. در آن تمدنها اعتقاد به مسئله موعود وجود دارد اما عینی نیست؛ یعنی در زندگی آنان تبلور و بروز ندارد. برخلاف موعود و منجی شیعه و اسلام که کاملاعینی است. به عبارت دیگر یکی از خصوصیات ویژه مهدویت در نگاه تشیع، وجود شخصی و تعیین خاص ایشان است. در واقع اگر مهدویت در مکاتب و اندیشههای دیگر، یک امر مبهم و صرفا آرمانی با زاویهها و مشخصات جبرگرایانه است و بیشتر به عنوان اتفاقی در بستر تاریخ مورد توجه قرار میگیرد و به نوعی از جبریات در فلسفه تاریخ به شمار میرود در نگاه تشیع مهدویت یک اصل کاملاروشن و یک آرمان با رویکرد واقع گرایانه است.
سایر ادیان نیز به انتظار معتقدند با این تفاوت که در آن دیدگاهها و سخن از یک موجود نجات بخش است که در آینده میآید و به امور سامان میدهد. ولی در اندیشه تشیع، سخن از امام معصومی است که او هم همراه با سایر مردم انتظار میکشد؛ منتظری است که با ما زندگی میکند، دردها و غصهها را احساس میکند و دربین مردم مقام ولایت تکوینی دارد.
حضرت در توقیعی به محمدبن نعمان اینگونه مرقوم فرمودهاند:
نحن و ان کنا ثاوین بمکاننا النائی عن مساکن الظالمین حسب الذی اراناه الله تعالی لنا من الصلاح ولشیعتنا المومنین فی ذلک ما دامت دوله الدنیا للفاسقین فانا یحیط علمنا بانبائکم و لایعزب عنا شیء من اخبارکم... انا غیرمهملین لمراعاتکم... ظاهرونا علی انتیاشکم من فتنه قد انا فتعلیکم1.
«ماگرچه برحسب صلاحی که خداوند درنظر دارد. دور از چشم و دسترس شما هستیم. ولی هیچ چیزی از شما بر ما مخفی نیست و کاملا بر اوضاع و احوال شما مسلط هستیم و... مواظبت میکنیم... شما نیز (با بکاربردن عقل و انجام اعمال صالح) ما را در نجات دادنتان از بلاها و فتنهها یاری کنید.»
فرهنگ مهدویت شیعی و اسلامی اندیشه ای است ارزشمند و شور و تحرک آفرین، الهام بخش، امید دهنده و پیوسته تعهدآور برای همه منتظران جاری در زمان.
فیلسوف فرانسوی هنری کربن، اعتقاد شیعه به مهدویت و تفاوت آن با دیگر موعودگریها در مکاتب دیگر را چنین بیان میدارد: «به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا میگذارد. مذهب یهود، نبوت را، که رابطه ای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع میکند و نیز مسیحیان هم در حضرت عیسی متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق و خلق، موجود نمیدانند.
فقط مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده میداند، ولی ولایت را، که همان رابطه هدایت و تکمیل میباشد، بعداز آن حضرت و برای همیشه زنده میداند؛ رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت میکند، به واسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)، و بعد از حضرت محمد(ص) به واسطه همین رابطه ولایت، جانشین وی (به عقیده شیعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و این حقیقتی است زنده؛ که هرگز به نظر علمی نمیتواند آن را از خرافات شمرده و از لیست حقایق حذف نماید.
به عقیده من، همه ادیان برحق بوده و یک حقیقت زنده را دنبال میکنند و همه ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند. آری! فقط مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.»2 در منابع اسلامی مسئله ظهور به اراده الهی منوط شده است و اشارات مصرحه ای درباره زمان آن نشده است. صرفا اشارات کلی به علائم ظهور شامل تحولات کیفی از قبیل تکامل عقول استعداد جهانی و ندا در آسمان و تحولات کمی در طبیعت چون خسوف و کسوف درغیرموقع آن و در جوامع شقاق و نفاق در اجتماع انسانی و به خروج دجال و خروج سفیانی و قتل نفس زکیه و... اشاره شده است.
و در خصوص مشخصات امام بطور ملموس و کامل اشاره شده است شامل: پدر، مادر سلسله نسب تا پیامبر(ص)، اوصاف و شمایل، نشانههای آن حضرت، و به علایم تشریفی و تکریمی قائمیت، کیفیت تشکیل حکومت الهی، عدالت اجتماعی در عصر آن حضرت و تعالی و تکامل انسان، وظایف و تکالیف منتظران در ایام غیبت و ظهور همه و همه در ماخذ اسلامی، اعم از سنی و شیعه آمده است.
دعبل خزاعی، در قصیده تائیه معروف گفته است: امامی از آل محمد(ص) به یقین، خروج خواهد کرد، او به تایید اسم اعظم الاهی و برکات نصر آسمانی به پا میخیزد او حق و باطل را از هم جدا میکند و همه را بر شادخواریها و کین توزی ها، کیفر میدهد.
دعبل گفته است: چون این ابیات را نزد امام رضا(ع) خواندم، آن امام به شدت گریست. آنگاه فرمود: «ای دعبل! روح القدس به زبان تو سخن گفته است. آیا میدانی این امام چه کسی خواهد بود؟» گفتم: نه (شخص او را نمی شناسم)، لیکن شنیدهام که امامی از شما آل محمد(ص) خروج میکند و زمین را از عدل و داد میآکند. امام رضا(ع) فرمود: «پس از من، فرزندم محمد امام است. پس از محمد فرزندش علی امام است. پس از علی(هادی) فرزندش حسن امام است و پس از حسن(عسگری) فرزندش حجت قائم خواهد بود. اوست که در زمان غیبت چشم به راه اویند و در زمان ظهور همه مطیع او گردند. او زمین را پر از قسط و عدل میکند، پس از آنکه پر از جور و ستم شده باشد...»
موعود اهل بیت با موعود اهل سنت وجوه اشتراک و وجوه افتراق دارند. براساس روایات مورد وفاق شیعه و اهل سنت به عناصر مشترک بسیاری درباره موعود اسلام دست یافت، از قبیل لقب او مهدی (راه یافته) است؛ نامش هم نام پیامبر محمدبن عبدالله است؛ از خاندان پیامبر و از فرزندان فاطمه(س) دخت پیامبر(ص) است؛ در آخر زمان حتی اگر از عمر جهان یک روز بیش نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی خواهد کرد تا او قیام کند و به خلافت برسد؛ مردم در پرتو ولایتش به نعمتی بی سابقه دست خواهند یافت و مال را بی حساب و فراوان خواهند بخشید.
هنگامی که کتابها و منابع و ماخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گیرد ملاحظه میشود که پیرامون مسئله موعود احادیث نبوی مستفیضه بلکه متواتره وارد شده است. تحقیقا میتوان ادعا کرد که یکی از مسائل بسیار حائز اهمیت که میتواند در انسجام جوامع اسلامی موثر باشد طرح مسئله موعود آخرالزمان است. احادیث پیرامون مهدی(عج) را عده ای از صحابه و همسران پیامبر گرامی اسلام با اندک اختلافی در اجمال و تفصیل از پیغمبر گرامی اسلام(ص) نقل کردهاند.
نیابت خاصه و عامه در دوران غیبت امام عصر(عج)
نیابت خاصه (در دوران غیبت صغری) یعنی امام، اشخاص خاصی را نایب خود قرار داده و به طور حقیقی و با مشخصات معرفی نماید و هر کدام را به وسیله نایب پیش از او به مردم بشناساند.
نایبان خاص را «نواب خاص» و «نواب اربعه» نیز میگویند: نواب اربعه (چنان که از همین تعبیر پیداست) چهار تن بوده اند، همه از علما و زهاد و بزرگان شیعه که عبارتند از:
نایب اول: ابو عمرو عثمان بن سعیدالعمری الاسدی برای سه امام نیابت کرده، حضرت امام علی النقی(ع) و حضرت امام حسن عسگری(ع) و حضرت حجت(عج) نیابت او برای حضرت حجت(عج) از سال 260 تا سال 280 بود.
نایب دوم: پسر او محمدبن عثمان العمری بعد از وفات پدرش به نیابت حضرت انتخاب شد. از سال 280 تا سال 305 و او نیز از حضرت عسگری(ع) نیابت کرده.
نایب سوم: ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی پس از وفات محمدبن عثمان به نیابت منصوب شد؛ از سال 305تا.326
نایب چهارم: ابوالحسن علی بن محمد سمری از سال 326 بعد از وفات حسین بن روح(عج) به نیابت تعیین شد تا سال 329 که در نیمه شعبان وفات کرد.
نیابت عامه
در نیابت عامه (در دوران غیبت کبری) امام، معیارها و ضوابط و مشخصات حقوقی ولایت و نیابت را تبیین نموده تا در هر عصر، فرد شاخص که برخوردار از جامعیت در ابعاد فهم دینی (اجتهاد)، عدالت و رهبری جامعه مسلمین است، به عنوان نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام، ولی امر مسلمین باشد.
امام عصر(عج) در پاسخ به نامه یکی از یاران خود، درباره وظیفه شیعیان در رویدادها و حوادثی که پیش میآید، میفرمایند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله»
اما حادثهها و اموری که بر شما رخ میدهد در آنها مراجعه کنید به روایات احادیث ما، زیرا که ایشان حجت من هستند بر شما و من حجت خدایم. منظور از حوادثی که به وقوع میپیوندد و مردم باید در آن حوادث به عالمان دینی مراجعه کنند، صرفاً بیان احکام و مسائل شرعی و جزئی نیست؛ بلکه امور اجتماعی و سیاسی و رهبری جامعه مسلمین است؛ زیرا امام مردم را در اصل حوادث عالمان دینی ارجاع داده، نه در حکم حوادث. امام خمینی(قدس سره) «حوادث واقعه» را چنین توضیح داده اند. «منظور از حوادث واقعه، که در این روایت آمده مسائل و احکام شرعیه نیست. نویسنده (نامه) نمیخواهد بپرسد درباره مسائل تازهای که برای ما رخ میدهد، چه کنیم. چون این موضوع جزء واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتر دارد که در مسائل باید به فقها رجوع کنند. در زمان ائمه(ع) هم به فقها رجوع میکردند و از آنان میپرسیدند.
کسی که در زمان حضرت صاحب(عج) باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنویسد و جواب دریافت کند، به این موضوع توجه دارد که در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی باید رجوع کند. منظور از حوادث واقعه، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری هایی بوده که برای مردم و مسلمین روی میداده است و به طور کلی سربسته سوال کرده: اکنون که دست ما به شما نمیرسد، در پیشامدهای اجتماعی باید چه کنیم و وظیفه چیست؟»
در دوره غیبت کبری و نیابت عامه، در هر عصری عالم بزرگی که واجد همه شرایط لازم فقاهت و رهبری باشد در راس جامعه قرار میگیرد و رهبری از آن او است و رجوع مردم به اوست، او صاحب «ولایت شرعیه» است به نیابت از امام.
اندیشه پربار مهدویت در طول تاریخ از تهاجم فکری و فرهنگی و آسیب بد اندیشان و دشمنان آگاه و دوستان نادان در امان نبوده و هر از چندگاهی دستخوش تهدیدها و آسیبها قرار گرفته است.
مطابق آیات و روایات و مستندات دینی ما انتظار در واقع نوعی آمادگی است، آمادگی برای تهذیب نفس و پاک زیستن، آمادگی برای حرکت، حرکتی آگاهانه و ارادی و هدفمند، توام با دگرسازی و زمینه سازی و سرانجام آمادگی. برای حضور در نهضت عظیم مهدی موعود که آغاز آن ظهور نور و پایان آن شکست تاریکی و ظلم و نتیجه آن برپایی حکومت عدل الهی است.
دوگونه انتظار
استاد شهید مرتضی مطهری درباره مفهوم انتظار متناسب با برداشتهای متفاوت این اندیشه را منشا رشد و پویایی یا رکود و عقب ماندگی منتظران دانسته است، به طوری که ویژگیهای دوگونه انتظار مثبت و منفی را این گونه بیان میکنند. «انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دوگونه است: انتظاری که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیروآفرین و تحرک بخش است، به گونه ای که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود؛ و انتظاری که گناه است: ویرانگر، اسارت بخش و فلج کننده و نوعی (اباحی گری) باید محسوب شود.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بینش درباره تحولات در انقلابهای تاریخی ناشی میشود.»
«در نگاه انتظار ویرانگر و منفی- که متاسفانه در جامعه ما هم طرفدار دارد- هر اصلاحی در جامعه محکوم است چرا که باید ظلم و تباهی رواج داشته، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، تا انفجاری رخ دهد و انتظار به سر آید. بنابراین هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمیشود، برعکس، هر گناه و فساد و هر ظلم، تبعیض و حق کشی و هر پلیدی ای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، رواست، زیرا «الغایات تبرر المبادی» هدف ها، وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. این جاست که گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.»
اگر به حجم کتابهایی که در سالیان اخیر در رد اعتقادات شیعی، به ویژه موضوع مهدویت و انتظار نوشته شده و از سوی دستگاههای اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا و انگلیس، رژیم صهیونیستی و... در شمارگان وسیع منتشر شده اند نگاه کنیم؛ اگر به تعداد قابل توجه فیلمهایی که در دو سه دهه گذشته با هدف ترویج و تبلیغ نگرش آخرالزمانی مسیحی- یهودی و تقبیح و تحقیر نگرش آخرالزمانی و موعود باوری اسلامی ساخته شدهاند نظر بیفکنیم؛ اگر به شمارگان کتابهای سطحی، نازل، عوام پسندانه و مبتنی بر باورهای سست و خرافی که در چند سال اخیر در کشور ما در زمینه موضوع مهدویت نوشته شده اند، توجه کنیم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلی که به بهانه ذکر و یاد امام زمان(عج) در گوشه گوشه این سرزمین تشکیل میشوند و به جای بارور کردن روحیه امید، سرزندگی، تلاش، تکاپو، در دل جوانان این سرزمین و بالابردن سطح هشیاری، احساس مسئولیت و آمادگی آنها برای ظهور، بذر یاس و نومیدی، عزلت گزینی و گوشه نشینی، بی مسئولیتی و بی تفاوتی، سستی و رخوت را در دل آنان میکارند، نگاهی اجمالی داشته باشیم؛ خواهیم دید که اولین آسیبی که در قلمرو انتظار وجود دارد سطحی نگری است. در حال حاضر یکی از معضلات جامعه ما فعالیت کسان یا جریاناتی است که تحت عنوان مهدویت خرافاتی را به جامعه و نسل جوان تحمیل میکنند و با احساسات و اعتقادات مردم بازی میکنند و بستر مناسبی برای خرافه پردازی فراهم مینمایند، متاسفانه در برخی موارد موفق هم شده اند و حقیقت انتظار که میبایست در جان منتظران شعلههای مسئولیت بیافریند را تبدیل به تحذیر نموده و احساساتی فاقد معرفت را دامن زدهاند. پیامد ناگوار این جریان فضایی را به وجود میآورد که اهل تعقل و اندیشه را نسبت به مهدویت بدبین میکند و زمینه انحرافهای فکری را فراهم میآورد و در نتیجه مخالفان مهدویت که اتاق فکر آنان در محافل صهیونیستی استقرار یافت و نیز نحلههای فکری و انحرافی امکان رشد و گسترش مییابند و آراء و افکار ناصواب عوام زدگان به نام تشیع ثبت میشود و به دیگران انتقال مییابد و یک عقیده ای که در اصل آن تمام فرق اسلامی توافق دارند، به گونه ای مطرح میشود که با حقیقت مهدویت مغایرت دارد.
ناظر بر این مدعا، نحلههای فکری انحرافی و صدها کتابی است که در طول تاریخ و معاصر، با استفاده از این عنوان شریف مهدویت به وجود آمده است با انگیزههای شخصی، سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد و اهداف و اغراض خاصی از این عمل دنبال شده و میشود.
ادعاهای تطبیقی مفاهیم روایات با اشخاص و تعیین زمان یقینی و قطعی ظهور امام و توجه و دل بستن به مدعیان دروغین که ادعای نیابت و سفیر بودن از جانب امام زمان را دارند یا ادعا میکنند امام زمان هستند و ظهور کرده اند یا کسانی که برای ظهور وقت مشخص تعیین میکنند نیز از خطرات ظاهربینی و سطحی نگری است. حضرت در توقیعی که به آخرین نایب خود مینویسند میفرمایند:
لاتوص الی احد فیقوم مقامک بعدوفاتک فقدوقعت الغیبه التامه فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جور اوسیاتی شیعتی من یدعی المشاهده الافمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذاب مفتر.
«هیچ کس را به جای خود قرار نده چرا که غیبت کامل آغاز شده و ظهوری نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند. و اراده خداوند بر ظهور قرار نخواهد گرفت مگر بعد از زمانی طولانی و از یاد رفتن من از دلها و پر شدن زمین از فساد. در طول زمان غیبت عدهای خواهند آمد که ادعای ظهور مرا خواهند کرد. خوب توجه کنید که هر کس قبل از بروز نشانه حرکت سفیانی و شنیده شدن ندای آسمانی. ادعای ظهور مرا کند قطعا دروغگوست.»
امام صادق(ع) نیز در مورد تعیین زمان ظهور فرمودند: کذب الوقاتون.
السفینه سکانها، اولئک هم الافضلون عندالله عزوجل.» اگر بعد از غیبت قائم شما نبودند علمائی که مردم را به سوی او میخوانند، و به سوی او راهنمایی میکنند، و با برهانهای الهی از دین او پاسداری میکنند، و بندگان بیچاره خدا را از دامهای ابلیس و پیروان او و همچنین از دامهای دشمنان اهل بیت رهایی میبخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند. اما علمای دین دلهای متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ میکنند، هم چنان که کشتیبان مکان کشتی را حفظ میکند. این عده از علماء در نزد خداوند دارای مقام و فضیلت بسیاری هستند. همچنین در روایتی از امام جواد(ع) وظایف علمای دین به هنگام غیبت امام از جامعه چنین بیان شده است: «ان من تکفل بایتام آل محمد(ص) المنقطعین عن امامهم، المتحیرین فی جهلهم، الاساری فی ایدی شیاطینهم و فی ایدی النواصب. من اعدائنا، فاستنقذهم منهم و اخرجهم من حیرتهم و محمر الشیاطین برد و ساوسهم و قهرالناصبین بحجج ربهم و دلائل ائمتهم، لیفضلون عندالله. علی العابد بافضل المواقع، باکثر من فضل السماء علی الارض و العرش و الکرسی و الحجب علی السماء و فضلهم علی هذا العابد کفضل لیله البدر علی اخفی کوکب فی السماء.»
کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد(ص) را که از امام خود دور افتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده و در دستان شیاطین و دشمنان اهل بیت گرفتار آمده اند، به عهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج سازد و وسوسههای شیاطین را از آنها دور کند، و با دلایل پروردگارشان و برهانهای امامانشان دشمنان اهل بیت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ نماید، در نزد خداوند بر عابدی که در بهترین مواقع به عبادت پرداخته، برتری دارد، بیشتر از آنچه آسمان بر زمین، و عرش و کرسی و حجابها بر آسمان برتری دارند. برتری او بر چنین عابدی مانند برتری ماه شب چهارده بر کوچکترین ستاره آسمان است.
«حال باید دید آیا ضرورت هایی که استوانههای فقاهت شیعه را به تدوین کتاب و نگارش رساله در زمینه شناخت آخرین حجت حق و دیگر موضوعات مرتبط با غیبت امام عصر(عج) واداشته از بین رفته است یا خیر؟
آیا آن نگرانی که خاطر شیخ صدوق را پریشان ساخت و او را وادار به تالیف کتاب کمال الدین و تمام النعمه نمود، دیگر برطرف شده و جایی برای نگرانی خاطر باقی نمانده است؟
آیا آن شبهات و سوالهای گوناگون درباره غیبت که شیخ مفید را وا میداشت برای پاسخ به آنها رسالههای گوناگونی همچون الفصول العشره فیالغیبه، خمس رسائل فی اثبات الحجه ، فی سبب استتار الحجه و... را به رشته تحریر درآورد و دیگر از بین رفته است؟ آیا آن احساس ضرورتی که شیخ طوسی را وادار میساخت که با همه اشتغالات علمی و درگیری در عرصه هایی همچون فقه، تفسیر، حدیث و رجال دست به نوشتن کتاب الغیبه بزند، دیگر زمینهای ندارد؟ آیا دیگر هیچ خطری سرمایه اعتقادی شیعیان آل محمد(ص) را تهدید نمیکند؟»
عدالت رشد و امنیت زمینه ساز تلاش انسانی برای حرکت به سوی خداست حضرت مهدی به عنوان خاتم الاوصیاء آخرین ذخیره الهی در روی زمین پیاده کنند آیات قرآن و دستورات خداوند برای تمام جهانیان است. منجی موعود عدالت را میخواهد نه فقط برای عدالت بلکه برای هدفی برتر او هدفش حرکت دادن تمام بشریت به سوی خداست برقراری تمدنی «خدامحور» تمدنی که فعالیت سیستمها و شبکههای آن احساس عظمت قدرت علم قدرت علم و وجود بینهایت خداوند را روز به روز در قالب و روح و فکر انسانها بیشتر میکند. آن حضرت به عنوان منجی عالم بشریت تمام مستضعفان و بشریت را به توحید و عدالت و صلح دعوت خواهند فرمود.
قرآن در زمینه منجی آخرالزمان و عدالت گستر جهانی چنین میفرماید: «وعدالله الذین امنوامنکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا.»
«خداوند به کسانی از شما که خدا را باور کردند و رفتار منطبق با خواست خدا داشتند. وعده قطعی داده است که بدون هیچ تردید مدیریت جهان را به دست آنها خواهد رساند. (همان طور که دیگرانی که قبل از آنها جهان را مدیریت میکردند دست تدبیر الهی آنها را به این موقعیت رسانده بود) و دین آنها را که مورد پسند و رضایت خداوند است در سراسر زمین قطعاً گسترده خواهد کرد مطمئناً ترس را از وجودشان خواهد برد و به امنیت تبدیل خواهد نمود. وضعیت نهایی آنها این گونه خواهد بود که با تمام وجود و بدون هیچ انحراف و تمایلی به دیگری من را میپرستند.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشتهاند: مقصود از آیه این است که خداوند جامعه بشری را در نهایت به جامعه ای تبدیل خواهد کرد که خداپرستی خالص عمومی شود. و این چنین جامعه ای در زمان ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه محقق خواهد شد.
و در آیه شریفه دیگر میفرماید: نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
ما اراده کردهایم که به ضعیفان زمین منت نهاده و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.
پیامبر گرامی اسلام(ص) پیرامون ویژگیهای آن حضرت و آثار قیام مهدی(عج) میفرمایند: «مهدی از فرزندان من است، اسم او، اسم من (محمد) و کنیه اش، کنیه من «ابوالقاسم» است، از نظر اخلاق و خلقت شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و حیرتی است که در آن مردم بسیاری گمراه میشوند. آن گاه مثل شهاب ثاقب میآید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنان که پر از ظلم و ستم شده بود.»
و نیز امام صادق(ع) فرمودند: اذا قام قائمنا وضع یده علی روءوس العباد فجمع بها عقولهم و کلمت به احلامهم. «هنگامی که قائم ما از اهل بیت ظهور کند، دست بر سر انسانها میگذارد و عقل و فکر بشر را یکپارچه و کامل میگرداند.» «آنچه به عنوان یک امر بسیار مهم و یک نقطه پرافتخار و پیشرفته در اندیشههای مهدویت شیعی مطرح است، اولانوع حرکت حضرت بقیه الله در آغاز زمان ظهور و دعوت ایشان از تمامی انسان هاست که در فضایی کاملا منصفانه، دلسوزانه، علمی، آگاهی دهنده و بدون استفاده از ابزارهای مقتدرانه صورت میگیرد و ثانیا استکمال بشر در زمان ظهور از حیث علمی و اندیشهای به عنوان مهمترین نقطه ارزشمندی انسان است. در واقع حرکت، دعوت و حکومت مهدوی بیش از آنکه بر مبنای تسلط خارجی بر ظاهر آدمها باشد بر مبنای کمال به وجود آمده در انسان از حیث علمی و اخلاقی صورت میگیرد.»
جنبش علمی و درونی
مهدویت شیعه یک جنبش کاملا علمی و یک حرکت اساسا درونی است و اگر چه یک حقیقت هستی شناختی است اما بر مبنای معرفت شناختی انسانها پایه دارد و از آن مایه میگیرد. لذاست که بسیاری از مردم که اساسا هیچ گونه دینداریای را تا پیش از ظهور حضرت برنمی تافتند با شنیدن ندای عالمانه حضرت و آگاهی ای که در سطر سطر سخنان و حرکات و دعوتهای ایشان میبینند بر مبنای انسانیت خود و آنچه از عوالم دیگر در درونشان به یادگار مانده است به ندای آسمانی حضرت لبیک میگویند و ایمان میآورند. این البته به معنای عدم جنگ حضرت با بدکاران و ستمکاران عالم نیست بلکه به این معناست که جنگ با کسانی صورت میگیرد که از روی تعصب برآمده از جهالت و عناد توانایی حضور در عالم نورانی و نور عالمگیر وجود حضرت ندارند و خود به خود باید کنار بروند چرا که جایی که نور است ظلمت معنایی ندارد...»
شهید استاد مطهری در بیان نقش مهدویت در تکامل تاریخ و بشریت میفرمایند: «یعنی زندگی بشر در آینده منتهی میشود به عالیترین و کامل ترین زندگیها که از جمله آثاری که در آن هست آشتی انسان و طبیعت است و آن این است که زمین تمام معادن خود را در اختیار انسان قرار میدهد. آسمان تمام برکات خود را در اختیار انسان قرار میدهد و همه اینها خود تکامل تاریخ است.»
و همچنین میفرمایند: «خیر، عمر جهانی به پایان نرسیده است، هنوز اول کار است، دولت مقرون به عدل، عقل، حکمت، خیر، سعادت، سلامت، امنیت، رفاه، آسایش و وحدت عمومی و جهانی، در انتظار بشریت است، دولتی که در آن دولت، حکومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت.»
درک این نکته که منجی آخرالزمان به هر حال به عنوان یکی از اشتراکات بشری مورد تاکید تمامی اندیشهها و مکاتب است، اهمیت این نقش جدید و نوین را در تولید و استکمال علم بشری بیشتر میکند. ضمن آنکه شفافیت، وضوح و تشخص خاص مهدویت شیعی امکان چنین استفاده ای را در آخرین حد در مهدویت شیعی منحصر میکند. امروز که نهضت یا جنبش نرم افزاری و تولید علم در هر یک از جریان فکری مورد توجه صاحبان اندیشه و فکر قرار گرفته است به نظر میرسد باید از قابلیتهای معرفت شناختی گفتمان مهدویت بالاترین بهره را برد و این جز با پیراستن اندیشههای مهدویت از آرایهها و خرافات بیهوده و رویکرد به علم، ایمان و آگاهی برآمده از مستندات دینی امکان پذیر نخواهد بود.
در میان تعالیم جاودانی و جهانی اسلام، هیچ یک به اندازه حکومت فراگیر مهدوی، قابلیت ارائه به جهان پرغوغای امروزی را ندارد، منجی و حکومتی که برای جهانیان عدالت و معنویت و امنیت را به همراه دارد. اما جای بسی تاسف است که اندیشه والا و گیرای مکتب اسلام، کمتر از دیگر موضوعات دینی، به اندیشمندان امروزی معرفی گردیده است؛ البته آن هم به شکلی ناقص یا نادرست؛ زیرا آشنایی جهان غرب با اسلام، عموما به واسطه مقالات یا کتب مستشرقان بوده است؛ که خود اطلاع درستی از این مکتب آسمانی نداشتهاند.
فرهنگ انتظار و پیام مهدویت محدود به جغرافیای خاص، فرقه، مذهب و... نمی باشد بلکه مهدویت دارای طرح جهانی و در بستر تاریخ و همیشه زمان میباشد. بنابراین باید زمان و اقتضائات آن را به طور جامع شناخت و با درک هویت مخاطب و جغرافیای فرهنگی آن آیات قرآن و روایات را مورد بازخوانی برحسب نیازهای جدید قرار داد. تلاش و کوشش برای انتقال فرهنگ انتظار و پیام مهدویت با زبان قابل فهم دنیای کنونی امری ضروری میباشد.
توجه بشریت به تمدنی جهانی براساس عدالت و معنویت و امنیت آینده ای امیدبخش با ارائه فرهنگ مهدویت به صورت مدل و سیستمهای اجرایی در زندگی در ابعاد معرفتی و فکری و فرهنگی و رسانه ای و آموزشی و تعاون و همکاری اجتماعی و خانواده و روابط بین الملل و... به اسلام جلب خواهد ساخت.