9 فروردین 1397, 15:48
در سه بخش پیشین اشاره کردیم که وقتی فرهنگ را از منظر« نظر» مورد توجه قرار بدهیم، سکوت را نیز در آن دارای جایگاه خواهیم یافت. از این منظر فرهنگ صرفاً از گفتهها و نوشتهها و آنچه که هست تشکیل نمیشود، بلکه ناگفتهها و نانوشتهها نیز در زمره فرهنگند. از اینجاست که پای آنچه میتواند باشد و آنچه باید باشد به متن فرهنگ گشوده میشود.
در واقع آنچه فرهنگ را فرهنگ میکند، صرفاً مواریث آن و احیاناً غنای تاریخی آن نیست، بلکه حرکت معنیدار این مواریث و نقشآفرینی هویت و غنای تاریخی در مسیری رو به بالندگی است. از اینجا میتوانیم میان دو نوع فرهنگ تفکیک قائل شویم: فرهنگهای موزهای و کمجان، و فرهنگهای زنده و جانبخش. فرق است میان فرهنگی که برای زنده ماندنش باید جان کند و تلاش کرد و مایه گذاشت و فرهنگی که خود زنده است و باعث زنده شدن فضایی وسیع و طیفی کثیر میگردد.
در بازگشت به موضوع اصلی این گفتار- که همان فرهنگ و نظر است- باید توجه داشته باشیم که تمام آنچه در این زمینهها بیان میکنیم و صدها برابر بیش از این نیز میتوان بیان کرد، تابع یک منطق است و آن نظری بودن فرهنگ است. حاصل تأملات و مطالعات و تتبعات جامعالاطراف میتواند پس از جمعبندیهای ملاکمند، ما را به این نتیجه رهنمون شود که در فرهنگ و دنیای وسیع و ناشناخته آن، آنچه عمل آفرین است و روح زندگی و حیات را از ریگ ریگ گذشته فرهنگ و سطر سطر حال فرهنگ و لمحه لمحه آینده فرهنگ متساطع میکند، نظر درست به فرهنگ و داشتن تلقی صحیح و درست از ابعاد و جوانب آن است.
به دیگر سخن، برداشت صحیح و مطابق واقع( = واقعگرایانه) از فرهنگ اقلاً در وهله اول برای خیزش و رشد و جهش فرهنگ کفایت میکند. بعد از آن فرهنگ عملاً آغاز میشود و هویت بنیادین آن خودش را نشان میدهد. مفهوم مخالف این سخن، هم واضح است، هم قابل اثبات: فرهنگ تابع درک صحیح و درست از فرهنگ است و درک صحیح و معیارمند از فرهنگ سنگبنای فرهنگ است. فرهنگ از تلقی درست در باب فرهنگ شروع میشود.
اگر به این سخن تعمیم ببخشیم، در واقع فرهنگ از فکر درست و درست فکر کردن شروع میشود. تا زمانی که درست نیندیشیم، نمیتوانیم واقعبین باشیم و اگر واقعبین نباشیم، نمیتوانیم درک منطقی و صحیح داشته باشیم و در درک ناصحیح و غیرمنطقی فرهنگی وجود ندارد. شاید شما نیز با این قلمزن همآوا و همداستان باشید که: غیرفرهنگیترین انسانهایی که دیدهایم و میتوانیم دید ـ و احیاناً خواهیم دید ـ کسانی هستند که نگاهشان غیرمعقولانه است و در نگاه و نظاره و سخن و کلام و فعل و رفتار آنها نشانی از منطق و معیار دیده نمیشود. کوتاه سخن اینکه: غیرمنطقیها، بیرون از حوزه فرهنگند و غیرفرهنگیها، بیرون از چارچوب منطق و معیار و میزان.
در «سرسخن»بعدی خواهیم گفت که مراد از غیرفرهنگی، کسانی نیست که شغل یا حرفه و پیشه و حتی صورت زندگیشان به حسب اصطلاح فرهنگی محسوب نمیشود، بلکه کسانی هستند که در کار و زندگی آنها، منطق حاکمیت ندارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان