8 اسفند 1396, 19:46
یکی از ویژگیها و مختصات فرهنگ «نظری بودن» آن به معنای تام و دقیق کلمه است.
فرهنگ به لحاظ نظری بودن در بالاترین یا در یکی از بالاترین موقفهای گفتمانهای تئوریک قرار میگیرد. این موضوع حتی اگر در مقولات رسمی هم مورد اشاره قرار نگرفته باشد، تحقیقاً واقعیتی محسوس و ملموس است که می توان در خصوص آن ادعای بداهت نیز کرد.
نکته جالب و در عین حال دقیق و مهم این است که بدون نظری دیدن فرهنگ، سخن گفتن از فرهنگ و ابعاد و جوانب آن با دشواری های عدیده مواجه میشود. از همین جا میتوان دانست که تعیین کننده در فرهنگ تحلیلهای نظری است. هر اندازه امکان و زمینة تحلیل در باب فرهنگ گشوده و وسیع باشد، میتوان امیدهای بیشتری در باب آن داشت.
روشن است که مراد از تحلیل در باب فرهنگ یا نظری بودن و امکان نظریهپردازی در آن، هرگز و هرگز حرف و احیاناً حرافی و ارائه حرفهای بیپایه و بیمبنا و به اصطلاح یکی از دیالوگهای فیلم مختار «تحلیلهای آبدوغ خیاری!» نیست، بلکه نظر و رأی و دیدگاه است، به معنای تام کلمه . نظر از آن حیث که نظر است، نمیتواند بیپایه و بیاساس باشد. اگر کسی اهل تعمق و تأمل باشد و به درستی بیندیشد و بسنجد خواهد دید که «نظر» در مفهوم پایهای و حقیقی خویش از بنیادها به شمار میرود.
برخلاف بسیاری کسان که نظر را صرفاً در تقابل با عمل میبینند و عمل را نیز به دلخواه خویش تفسیر میکنند، اساساً نبود نظر و عدم و فقدان آن ناممکن است و اصالت را به عمل دادن در عین شگفتآور بودن، خود نظر است. ما در عمل نمیتوانیم اصالت را به عمل بدهیم. اصالت دادن به عمل امری نظری است. پس وقتی میگوییم: اصالت با نظر نیست با عمل است، قبلاً اصالت نظر را تأیید و تصدیق میکنیم، آنگاه از چیزی دیگر سخن میگوییم.
برای تقریب به ذهن میتوان به گفتار شخصی اشاره کرد که به هر دلیل میگوید: من حرفی ندارم! اینکه کسی بگوید من حرفی ندارم، خودش حرف است. پس کسی که حرفی ندارد، حرف دارد و در واقع حرفی بیش از دارندگان حرف هم دارد. بیجهت نبوده و نیست که بسیاری از آگاهان سکوت را رساترین حرف و سخن و بلکه بالاتر از آن «فریاد» تلقی کردهاند، بلندترین فریاد.
در بازگشت به موضوع اصلی این نوشتار که در باب نظر است و فرهنگ، باید اذعان و اعتراف آوریم که فرهنگ اولاً و بالذات مقولهای است نظری. بدین معنی که فرهنگ بدون نظر و متعلقات نظر قابل تصور نیست و این نه تنها اشکال نیست بلکه حسن و ویژگی مثبت و پررهاوردی است که فرهنگ دارد. چه، با نظر آمیزه بودن فرهنگ، درواقع راهی در دل آن گشوده میشود که عبور از آن ما را به متن مرکزی فرهنگ میبرد و در این متن مرکزی است که میتوان به شاخهها و شعبههای گوناگون و متعدد و متنوع چشم دوخت که قوام اندیشه و حیات فکری و روحی انسان با آنها بوده است. ادب، تاریخ، اخلاق، هنر، علم، دین و هر چیز دیگری که بدون تصور آنها بخشی از استعداد آدمی از شکوفایی بازمی ماند.
نظریه پردازی در باب فرهنگ که ریشه به ادوار بسیار کهن تاریخی می رساند و امروز هم از استوارترین گونه های فکر نوین به خصوص در تفکر مدرن است، در اصل از قابلیت های نظری فرهنگ نشأت می گیرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان