دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حادثه سرنوشت ساز

No image
حادثه سرنوشت ساز

حادثه سرنوشت ساز

تحصیلات محمّدصادق در آیین مسیحیّت تا هجده سالگى طول کشید. تا این که حادثه اى شگفت منجر شد وى سرّى از اسرار بزرگ عالم را کشف کند. حادثه اى که راه زندگى علمى، دینى و معنوى او را تغییر داد و او را از کوره راه هاى انحراف مسیحیّت به صراط مستقیم و نورانى اسلام سوق داد و موجبات پذیرش بندگى خداوند یکتا را در او فراهم کرد. وى آن حادثه را چنین نقل مى کند:([9])

«بعد از ورودم به (واتیکان) نزد استادان آن دیار به تحصیل علوم مسیحیّت پرداختم، به ویژه استادى از فرقه کاتولیک که از نظر موقعیت اجتماعى داراى مقامى والا بود و در زهد و تقوا شهرتى بسزا داشت. از این روى داراى مریدان و پیروان فراوانى از فرقه کاتولیک بود. عوام و خواص از اعیان و اشراف و صاحب منصبان این فرقه نزد او حاضر و هدایاى نفیس به او تقدیم مى کردند. و از طرفى او از نظر علمى، مراتب عالى را طى کرده و از استادان معروف بود و هر روز صدها نفر روحانى زن و مرد در درس او حاضر شده، از تعلیمات معارف عالى او با اشتیاق کامل بهره مى بردند. در میان شاگردان خود، به من عنایت خاصّى داشت. از این رو علاوه بر اظهار محبت نسبت به من، تمام کلیدهاى محلّ سکونت خود را به من سپرده بود، جز کلید یک اتاق کوچک که تنها نزد خودش بود.

از این که کلید آن اتاق کوچک را به من نسپرده بود، در دلم به او بدبین شدم و دائم پیش خود مى گفتم: لابد در آن اتاق، اشیاء قیمتى اهدایى را ذخیره کرده است و نمى خواهد من آن ها را ببینم، پس زهد را براى دنیا مى خواهد. این احساس درونى خود را هرگز بروز ندادم تا این که روزى استاد کسالت پیدا کرد و در کلاس درس حاضر نشد. مرا طلبید و گفت: به شاگردان بگو من کسالت دارم و نمى توانم در درس حاضر شوم و به آن ها بگو بروند. من از نزدش بیرون آمدم، دیدم شاگردان در مورد مسایل مختلف دینى به مباحثه مشغول هستند تا این که بحث آن ها به لفظ «فارقلیطا» رسید که در انجیل چهارم، باب 14 و 15 و 16 حضرت عیسى(علیه السلام)، آمدن او را بشارت داده بود.

هرکس نظرى داد و بعد از آن پراکنده شدند. من هم نزد استاد آمدم. گفت: شاگردان در مورد چه بحث مى کردند؟ گفتم: موضوعات گوناگون، از جمله لفظ «فارقلیطا» و هرکس نظرى داشت. استاد به من گفت نظر تو چیست؟ گفتم: من نظر فلان مفسّر مسیحى را بهتر مى دانم. گفت تو مقصر نیستى ولى همه آن نظرات دور از واقعیت هستند چرا که حقیقت آن لفظ فقط نصیب راسخان در علم مى شود.

اشتیاق درک این حقیقت مرا از خود بى خود نمود و با التماس فراوان، از استادم، تفسیر آن لفظ را خواستار شدم. استادم گریه کرد و گفت: اى فرزند روحانى! تو پیش من عزیزترین مردم هستى و من چیزى از تو مضایقه ندارم. اگر تفسیر آن لفظ را به تو بگویم، از ناحیه مسیحیان، جان من و تو در خطر خواهد افتاد مگر آن که تعهّد کنى تا قبل و بعد از زندگى من، نام مرا نبرى و تفسیر آن را به من نسبت ندهى چون که قبل از مرگم جان خودم در خطر خواهد افتاد و بعد از مرگم، جان خانواده ام. من نیز به اسماء الاهى قسم یاد کردم که این خواسته او را برآورده کنم و به شرط او عمل نمایم.

گفت: اى فرزند روحانى! این لفظ، اسمى از اسامى مبارک پیامبر مسلمانان است و به معنى احمد و محمّد(صلى الله علیه وآله) است. پس کلید آن اتاقى را که فقط نزد خودش نگه داشته بود به من داد و گفت، به آن جا برو و فلان صندوق را باز کن و آن دو کتاب موجود در آن را نزد من بیاور! من نیز چنین کردم.

آن دو کتاب به خط یونانى و سریانى و قبل از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و با قلم بر پوست حیوان نوشته شده بودند. گفت: اى فرزند روحانى! بدان که همه عالمان و مفسّران و مترجمان مسیحى قبل از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) قبول داشتند که لفظ «فارقلیطا» به معنى احمد و محمّد(صلى الله علیه وآله) است آنان بعد از ظهور آن حضرت، تمامى کتاب هاى تفسیر، لغت و ترجمه هاى مربوط به این مسئله را به خاطر ریاست و رسیدن به اموال و منفعت دنیوى و یا به خاطر عناد و حسادت، تحریف کرده و بعضى را نیز از بین بردند.

اى فرزند روحانى! دین مسیحیّت به خاطر ظهور حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) منسوخ شد و من و بسیارى از روحانیان مسیحى به این حقیقت پى برده ایم ولى از ابراز آن به خاطر مصالحى که در نظر داریم خوددارى مى کنیم. گفتم: اى پدر روحانى! آیا مرا امر مى کنى که داخل دین اسلام شوم!

گفت: آرى، اگر آخرت و نجات را مى خواهى باید دین حقّ را قبول کنى. و من همیشه تو را دعا مى کنم.

چون آن دو کتاب و گفته ها و تأییدهاى استادم را شنیدم، نور هدایت و محبت حضرت خاتم الانبیاء(صلى الله علیه وآله) به طورى بر من احاطه پیدا کرد که دنیا و هر آن چه که از مظاهر آن است در نظرم کوچک آمد. در آن لحظه اندیشه اى جز اسلام و پیام آور آن در سر نداشتم از این رو از محضر استادم خداحافظى کرده، در پى حقیقت روان شدم.([10])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

اثر تقوا در عاقبت انسان

در این بخش "اثر تقوا در عاقبت انسان" مطرح شده است.
No image

ارتباط انسان و زهد

در این بخش به "ارتباط انسان و زهد " اشاره شده است.
No image

تقواى الهى و مراتب آن

در این بخش موضوع "تقواى الهى و مراتب آن " بیان شده است.
No image

رابطه بین تقوا و تعقل

در این بخش "رابطه بین تقوا و تعقل" بیان شده است.
No image

رابطه تقوا و خوف از خدا

در این بخش موضوع "رابطه تقوا و خوف از خدا" مورد بررسی قرار گرفته است.

پر بازدیدترین ها

No image

راه های رسیدن به مقام اخلاص

در این بخش به بیان "راه های رسیدن به مقام اخلاص" پرداخته شده است.
No image

مراتب اخلاص

در این بخش موضوع "مراتب اخلاص" بیان شده است.
No image

نشانه های اهل تقوا

در این بخش به "نشانه های اهل تقوا" اشاره شده است.
No image

اخلاص در امر ولایت

در این بخش موضوع " اخلاص در امر ولایت " بیان شده است.
No image

اقسام مردم در معامله با خدا

در این بخش موضوع "اقسام مردم در معامله با خدا " مطرح شده است.
Powered by TayaCMS