14 تیر 1397, 0:0
پس از مرگ اسکندر کبیر (356- 323 ق. م) دورانی آغاز میگردد که دوران یونانی مآبی در فرهنگ یونانی نامیده میشود. به دلیل آنکه وفات ارسطو (384- 322 ق.م) پس از مرگ اسکندر حادث گشت، مورخین عقلی مسلک، فلسفه مابعد ارسطو را یونانی مآبی نام نهاده اند. برخی اندیشمندان، دوران یونانی مآبی را برای تمایز دوران مربوط به فلسفه کلاسیک که متعلق به سقراط، افلاطون و ارسطو است، از دوران فلسفه جدید، بدین عنوان نامگذاری کردهاند.
دو مکتب یونانی مآبی عمده تحت عناوین مکتب رواقی گری (Stoicism) و مکتب اپیکور گرایی (Epicureanism) در این دوران ظهور یافت. فلسفه اخلاق در این دوران در ابتدای امر استمرار و نقد اندیشه هایی بود که پیش از آن وجود داشت. از این رو «هگل» (1770- 1831) فلسفه دوران یونانی مآبی را با عنوان فلسفه مابعد ارسطو خوانده و آن را یک فلسفه منفی تلقی مینماید. فلسفه ای که از پشتوانه توجیهی کافی برخوردار نبوده و صرفاً به واگویی اندیشه هایی میپردازد که ماقبل از آن وجود دارد.
میتوان فلسفه اخلاق در این دوران را نیز «سعادت گرا» تلقی نمود. با این توضیح که در این فلسفه نیز فضیلت به عنوان اساس و شرطی جهت نیل به سعادت مهم و والامحسوب میگردد. در واقع از جمله مباحث عمده و مطروحه در این دوران ارتباط بین سعادت و فضیلت و ایضاح و تحلیل آن میباشد.
در این مباحث همواره تلاش میگشت تا فلسفه و اخلاق سقراط به عنوان الگو و سرمشقی معرفی گردد و از تفسیر دقیق آن و مشخص نمودن شرایط تحقق سعادت و ایضاح مقدمات و پیش شرطهای آن، به نیل جامعه به سوی سعادت حقیقی کمک گردد. الگویی که عقلانیت، فضیلت، خود اتکایی و استغنا از شاخصههای آن به شمار میرود. باید اذعان داشت هر کدام از مکتبهای رشد یافته در این دوران شرایطی را برای سعادت اتخاذ نموده که در مجموع سقراط گونه است از فیلسوفان نامی این دوه میتوان به تئوفراستوس (327- 286 ق.م) و اپیکور (341- 270 ق.م) اشاره نمود. تئوفراستوس دارای آثار علمی تجربی است. آثار و دیدگاههای وی به صورت نقل قولها و تلخیصهای اندکی برجای مانده است. فلسفه اخلاق اپیکوروس اندکی غنی تر و دارای منابع زیادتری است. «نامههایی به منوکیوس» نوشته اپیکور و نیز مطالبی از وی حاوی کلمات قصار و آموزههای اساسی فلسفه او نیز بر جای مانده است. از «زنون» اهل سیتیوم نیز که بنیانگذار رواقی گری اولیه میباشد نیز آثاری به صورت مستقیم یافت نمی شود. در مورد دیگر فلاسفه یونانی مآبی نیز چون پیر هونیزم مطالبی به صورت سرگذشت نامه و آن هم به صورتی محدود میتوان یافت نمود. باید اذعان داشت با آنکه در مورد فلسفه این دوران و مکتب رواقی و اپیکوری مدارک کتبی فر اوانی در دست است، اما اغلب این مکتوبات توسط سیسرو و دیگر نویسندگان یونانی و رومی جمع آوری و تهیه گردیده است. با این اوصاف تاریخ فلسفه اخلاق یونانی مآبی اغلب به صورت حدسی بازسازی و تجدید بنا میگردد. لذا عدم پیش داوری، پرهیز از تحریف و نیز تجزیه و تحلیل عمیق میتواند در دستیابی حقیقی به فلسفه این دوران کارساز گردد. همچنین باید اذعان داشت تمایز صریح بین دوران فلسفه کلاسیک و فلسفه یونانی مآبی به صورت مطلق امکان پذیر نمی باشد. چراکه فلسفه یونانی مآبی دستکم به اندازه فلسفه کلاسیک از اندیشههای سقراط اقتباس گرفته است. می توان گفت فلسفه این دوران از ظرافتهای فلسفی، تفاسیر ژرف، استدلال عمیق و استنتاج متقن برخوردار نمی باشد. همچنین باید اذعان داشت که تقریرهای ساده انگارانه و عوام پسند از فلسفه اخلاق در این دوران که از ژرفا و غنای لازم برخوردار نبوده است، نمی تواند برای کسانی که به اندیشه ای نظام مند، دقیق و انتظام یافته دلبستگی دارد، موجه و مقنع جلوه نماید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان