13 فروردین 1397, 11:25
پرسش: حکمت و فلسفه آفرینش انسان در این عالم چیست به تعبیر دیگر چگونه میتوان از پوچ گرایی نجات یافت؟
پاسخ: در بخش نخست پاسخ به این سوال، به دو حکمت و فلسفه آفرینش انسان شامل: شناخت آفریدگار و آزمایش انسان اشاره کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
3- عبادت خداوند: عال حکمت دیگر آفرینش انسان، که در قرآن بدان تصریح شده، عبادت آفریدگار است. «و ما خلقت الجن والانس الالیعبدون» جنیان وانسیان را نیافریدم، مگر برای عبادت. (ذاریات-56)به کارگیری اندیشه و شناخت آفریدگار، در واقع، مقدمه شکوفایی استعدادهای انسان است و شکوفایی استعدادهای وی، درگرو فرمانبری او از خداوند متعال و عبادت اوست، چنانکه اما حسین(ع) میفرماید: ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه. خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. و هر گاه او را بشناسند،او را میپرستند.
4- رحمت الهی: چهارمین حکمت آفرینش انسان که در آیات و روایات بدان تصریح شده است، رسیدن به رحمت آفریدگار جهان است. چنانکه از امام صادق(ع) روایت شده است: خلقهم لیفعلوا مایستوجبون به رحمته فیرحمهم. آنها را آفرید تاکارهایی را که موجب رحمت خداوند است انجام دهند و (به خاطر آن کارها) برایشان رحمت آورد.
5- بازگشت به خدا: از نگاه قرآن، حکمت غایی و فلسفه نهایی آفرینش انسان و جهان، بازگشت به خداوند متعال است. و اگر این هدف نباشد، نه تنها آفرینش انسان، بلکه آفرینش جهان، باطل و بیهوده است. لذا در تبیین هدفدار بودن خلقت انسان میفرماید: «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون» آیا گمان بردهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟ (مومنون-115)
همچنین در سوره ص آیه27 میفرماید: ما آسمان و زمین و میان آن دو را پوچ نیافریدیم، این گمان کسانی است که کافر شدند.
بنابراین حکمت آفرینش انسان، این است که با به کارگیری اندیشه و عقل، با آفریدگار خود آشنا شود و با بکاربستن برنامه هایی که او از طریق پیامبران خود برای سعادت دنیا و آخرت انسان، ارائه کرده است، به سوی رحمت مطلق خداوند متعال رهسپار گردد و برای همیشه از بهترین زندگیها برخوردار شود. اما اگر فرمان عقل را نادیده گرفت و به جای پیروی از آن، تسلیم هوسهای حیوانی خود شد، آینه دلش زنگار میگیرد، خدا را فراموش میکند و بدین سان، از رحمت واسعه او دور میگردد و بدترین زندگیهای ابدی را برای خود رقم میزند. نکته قابل توجه این که انسان کامل، هیچ گاه خود را کامل نمیداند، زیرا هر چه انسان کامل تر گردد، بهتر میفهمد که کمال مطلق، تنها آفریدگار جهان است، و با عنایت به اینکه کمال او بینهایت است، غیر او به هر درجهای از کمال که برسد بی نهایت ناقص خواهد بود. لذا از امام علی(ع) روایت شده است: من کمال الانسان و وفور فضله، استشعاره بنفسه النقصان. از کمال انسان و فراوانی فضیلتش، همین بس که کاستی نفس خود را بداند. و نیز به آن حضرت منسوب است که فرمود: «اتم الناس اعلمهم بنقصه» کاملترین مردمان، داناترین آنها به کاستی شان است. و بدین سان انسان کامل، به دلیل اینکه از یک سو خود را بینهایت ناقص میبیند و از سوی دیگر، کمالاتش را از مبدا کمال مطلق میداند، هیچ گاه گرفتار عجب و خودپسندی نمیگردد و از فلسفه غایی و حکمت خلقت خود نیز غافل نمیشود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان