كلمات كليدي : زكرياي رازي، كيمياگري، شيمي، سرالاسرار، جالينوس العرب
نویسنده : موسي توماج ايري
اندیشههای چندگونهی رازی، به نوعی علم نوین سدههای شانزدهم و هفدهم را در ذهن تداعی میکند.[1]
س. پینس
ابوبکر محمد بن زکریا بن یحیی الرازی[2] معروف به «جالینوس العرب» طبیب، شیمیدان و فیلسوف ایرانی در 251 هجری قمری (865 میلادی) در شهر ری به دنیا آمد و در 313 ق در همان شهر در گذشت. به نقل از ابوریحان بیرونی آوردهاند که وی نخست به کیمیا پرداخته و در اثر عوارض ناشی از نزدیکی به آتش و بوهای تند، چشمانش دچار عارضه گشته و او را به سوی مداوا و سپس به طبابت کشانید.[3] آثار رازی بر اساس فهرستی که بیرونی از آنها تهیه کرده، بالغ بر 184 کتاب بوده است. [4]کتاب الحاوی بزرگترین اثر رازی است و چنانچه در کتاب سیرهی فلسفی خود آورده، پانزده سال صرف تالیف آن نموده است.[5] این کتاب که به جامع الکبیر نیز معروف است، بزرگترین اثر طب در ممالک اسلامی به حساب میآید. [6]کتاب سرالاسرار مهمترین اثر رازی در کیمیا و شیمی است. این کتاب در کنار آثار کیمیایی منسوب به جابربن حیان که از ابتدای نیمه اول قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه شدند، آغازگر سنت پرشور و توانمند کیمیای لاتینی به شمار میآید.[7]
هرچند از بین رفتن بسیاری از نوشتههای رازی، پژوهش و ارزیابی دقیق و جامع آثار و افکار و روش علمی او را با مشکل مواجه میسازد[8]؛ اما بررسی روششناسی علمی رازی بر اساس همین آثار موجود، چهرهای بسیار شبیه به دانشمندان امروزی را برای ما ترسیم میکند.[9] بارزترین ویژگی روش علمی رازی، تجربهگرایی اوست. او با کنار نهادن روش مابعدالطبیعی و کیفی ارسطو، دیدگاهی تجربی و کمی در پیش گرفته به مشاهده، آزمایش و اندازهگیری و ثبت آنها پرداخته است. رازی این رویکرد را در دو شاخه عمده کارش یعنی طب و کیمیاگری به کار بسته است. در پزشکی او را اولین طبیبی میدانند که سوابق پزشکی بیماران را ثبت کرده است.[10] «رازی در هزار و اندی سال قبل مثل امروز شرح حال بیمار و تاریخچه بیماری آن را با ترتیب صحیح و شکل منظم و توجه به سابقه خانوادگی و مرضی و سایر علل و اسباب مربوط به کسالت بیمار را همانطور که اکنون در تمام مریضخانههای جهان برای درمان بیماران در موقع ورود بیمار قبل از هرچیز در نظر میگیرند و پس از آن به معالجه میپردازند به عمل آورده و برای اولین دفعه این نکته اساسی را در جهان پزشکی از خود به یادگار گذارده است».[11] در کیمیاگری نیز او با حذف ابعاد رازآمیز و متافیزیکی و با مواجهه عینی و روشمند با مواد، آن را به علم شیمی ارتقاء بخشید.[12] البته این به معنی عدم وجود هرگونه باور مابعدالطبیعی در نزد رازی نیست. میدانیم که فلاسفه از تالس به بعد، هر کدام به نوعی به تبیین فلسفی تغییرات جهان مادی پرداختهاند. اما این دیدگاه ارسطویی بود که غالب شد و سیطرهی آن تا پیدایش علم جدید در قرن 16 و 17 میلادی تداوم داشت. در دیدگاه ارسطو تمام حرکات و تغییرات در طبیعت وابسته به طبایع اشیاء بوده و در راستای رسیدن به غایتی صورت میگیرد. ارسطو با اینکه در مقایسه با ایدهآلیسم افلاطون بسیار تجربهگرا و باورمند به مشاهده و آزمایش روشمند بود، اما باورهای متافیزیکی او مانع توسعهی این روشها در عمل بوده است.[13] اما رازی در این مورد به ترکیبی از نوعی افلاطونگرایی، اتمیسم و مابعدالطبیعه کیهانشناختی ایران باستان باور دارد. از آنجا که این باور متافیزیکی در نگرش و روششناسی علمی رازی نقشی اساسی دارد، اشارهای مختصر به آن ضروری است.
رازی به پنج قدیم (قدماء خمسه) شامل خالق، نفس کلی، هیولی اولی، زمان مطلق (دهر) و مکان مطلق (خلاء) باور داشت[14]. که از این میان دوتای اول حی و فاعلاند. خالق تام الحکمه و عقل محض است و حیات از او فیضان میکند. نفس دارای حیات است، اما او بین جهل و عقل در نوسان است. از ترکیب نفس با هیولی سماوات و عناصر و اجسام حیوانات پدید آمد.[15] رازی معتقد است که هیولی از اجزاء لایتجزا تشکیل شده و ترکیب آن با خلاء (مکان مطلق) اجسام مختلف را پدید میآورد. نسبت ترکیب آن دو جوهر، خواص و کیفیات اجسام را مشخص میکند.[16] علاوه بر این، رازی خداباور است، اما دین و نبوت را انکار میکند.[17] این ناباوری او به نبوت، فلسفهی کیمیای او را از اساس با استادش جابر بن حیان متمایز میکند. «کیمیای جابری مبتنی بر تفسیر و تاویل باطنی طبیعت به عنوان کتاب تکوین بوده است که در تشیع و تصوف یکی از ارکان اعتقادی است ... رازی با انکار نبوت و بنابر آن، انکار تاویل روحانی که لاینفک از آن است، از جنبهی رمزی کیمیا نیز صرف نظر کرده است».[18] بنابراین رازی، با حذف جنبههای تفسیر باطنی و رمزآمیز کیمیاگری، آن را به علمی تبدیل کرد که فقط با خواص خارجی و عینی اجسام سر و کار داشت و بدین ترتیب اولین پایههای شیمی را به مثابه یک علم تجربی بنیان نهاد.
روش رازی در مواجهه با باورهای علم قدیم چنین بود که نخست آنها را مورد شک و تردید قرار میداد تا جاییکه او را نخستین کسی میدانند که برخی بخشهای طب جالینوس را مورد تردید قرار داده است.[19] در مرحله بعد رازی بر تجربه و مشاهده تاکید میکند. «بر خلاف عموم فیلسوفان ارسطویی زمان خود، رازی به جمعآوری صرف دادههای تجربی ارج بسیار مینهاد».[20] او در مقدمه کتاب الخواص خود بر اهمیت مشاهده و جمعآوری دادههای تجربی تاکید و برخی معاصران خود را که بدون مشاهده و تجربه، باورهایی را در مورد خواص مواد پذیرفتهاند سرزنش کرده است.[21] پینس در مورد روش تجربی رازی مینویسد:
رازی مدعی نیست که تمام اطلاعاتی را که فراهم آورده باید در وهلهی نخست کاملا درست و موثق به شمار رود. از نظر او، هیچیک از گفتههای وی تا وقتی که به محک تجربی گذاشته نشده است، نباید پذیرفته شود. اما حتی اگر آنچه او میگوید تجربه نشده باشد یا حتی اگر علل پدیدههای مفروض ناشناخته باشد، باز هم باید این اطلاعات را ثبت و ضبط کرد. چرا که اندک مسامحهای در این امر ممکن است ما را از فایدهها و فرصتهای بسیار محروم نماید.[22]
نمونهی بسیار شاخص روش تجربی رازی در کتاب سرالاسرار که به باور برخی مورخینِ علم «اولین کتاب علم شیمی است»[23] آشکار است. رازی در این اثر طبقهبندی دقیقی از اجسام ارائه داده و به ذکر فرآیندها و آزمایشهایی که خود شخصا انجام داده و به توصیف بسیاری از آلات و ابزار آزمایشگاهی پرداخته است.[24] در این فرآیندها رازی اغلب اصطلاحاتی را به کار میگیرد که بعدها عینا در شیمی علمی پذیرفته شدند.[25] رازی مواد را از روی رنگ، شفافی، جلا، سختی، سنگینی، مزه، بو، طرز ذوب شدن، خاصیّت فرّاری، سوختن یا نسوختن و طرز شکستن شرح میدهد و در این شرح دادن به قدری دقّت به کار برده که به دانستههای امروزی بسیار نزدیک است.[26] البته باید توجه داشت که رازی دادههای تجربی خام را مفید فایده نمیدانست و بر اهمیت کاربرد روشهای استدلال منطقی نیز تاکید دارد و میگوید:
هرگاه طبیب بر تجربهها بدون قیاس و مطالعهی کتب بسنده کند، خواری و فرومایگی او بوده باشد.[27]
همچنین در جای دیگری از او میخوانیم:
هرکس که به امور طبیعی و علوم فلسفی و قوانین منطقی عنایت نورزد...، در علم او و به ویژه در در فن پزشکی او تردید باید کرد.[28]
از طرف دیگر استقرای تجربی در شناخت خواص و تبدیلات مواد، بخشی از روششناسی رازی بوده است. به طوری که برخی محققان نگرش او را در این زمینه با فرانسیس بیکن قیاس کردهاند.[29] و این مقایسه عجیب نیست، وقتی بدانیم که رازی آثاری در روششناسی تجربی داشته است. کتابهای التدبیر و الترتیب در مورد روششناسی شیمی بوده است.[30]
از طرف دیگر افکار رازی در لزوم اتخاذ رویکرد انتقادی و نفی و انکار مرجعیت گذشتگان نیز یادآور بحث بتهای ذهنی بیکن است. فقرهی زیر در این موضوع و در مورد پیشرفت علم طنینی کاملا امروزین دارد:
دلیلی بر این اعتقاد که فیلسوفان و دانشمندان متاخر در انتقاد از استادان برجستهی متقدم محق بودهاند در این واقعیت نهفته است که علم به مرور زمان دگرگونی میپذیرد و پیشرفت میکند. بدین سبب مدت زمانی که دانشمندی برای تحقیقی نیاز دارد، بسی کوتاهتر از زمانی است که دانشمندی دیگر در روزگار پیشین به آن نیاز داشته است. از این رو وی میتواند نسبت به دانشمند پیشین تحقیقات خود را به نحو روشنتری بیان دارد و در راه کشفهای نوین آسانتر گام بردارد. پسینیان در صورتی بر پیشینیان برتری دارند که دانش کمال و تمامی از کار ایشان داشته باشند.[31]
رازی خود نمونهی بارز یک متفکر انتقادی است[32]، به طوری که کتب بسیاری در نقد آثار گذشتگان نوشته است. از جملهی آنها چندین کتاب در رد و نقض فلسفه ارسطویی از قبیل فی مابعدالطبیعی، سمع الکیان و الآراءالطبیعیه میتوان نام برد. اما معروفترین اثر پزشکی او در این زمینه الشکوک علی جالینوس است. و در پاسخ به آنها که از نقد او به استادش سخن می گویند، مینویسد:
صناعت طبّ و فلسفه تسلیم به رئیسان و قبول گفتار آنان و مساهلت و مسامحت را نمیپذیرد و فیلسوف از شاگردان و دانشجویان خود این تسلیم را انتظار ندارد چنانکه جالینوس خود در کتاب منافع الاعضاء کسانی را که عقاید و گفتار خود را به پیروانشان بدون دلیل و برهان تحمیل میکنند توبیخ کرده است و آنچه که مرا بر این عمل جرأت داده و آن را بر من آسان گردانیده است اینست که اگر او خود زنده و حاضر میبود مرا بر تألیف این کتاب سرزنش نمیکرد و بر او گران نمیآمد بلکه بر خوشحالی و مسرّتش افزوده میگشت و من آن کس را که مرا در استخراج این شکوک ملامت میکند فیلسوف نمیشمارم... این ارسطو است که میگوید حق و افلاطون با هم اختلاف نمودهاند و هر دو با ما دوست هستند ولی حق از افلاطون برای ما دوستتر است.[33]
از جمله موارد دیگری که باز رازی را با بیکن قابل قیاس ساخته، تاکید او بر فایده عملی علم است. رازی این باور را در تحقیقات خود کاملا متجلی ساخت. «تسلط رازی به دانش شیمی زمینه به کارگیری مواد شیمیایی را در پزشکی مهیا ساخته است».[34] و بنابراین داروسازی چیره دست بوده است. «وی نخستین کسی است که چندین بیماری مهم، و از جمله آبله را بازشناخته و با کامیابی درمان کرده است. معمولا استخراج الکل و استفاده از آن را به عنوان گندزدا به وی نسبت میدهند و نخستین مورد استعمال جیوه را به عنوان مسهل که در مغرب زمین در قرون وسطی به نام «سفید رازی» خوانده میشد، از او میدانند».[35] اما این فایدهگرایی مانع تحقیقات نظری نبوده است، چرا که سودمندی ثمرهی شناخت طبیعت محسوب میشد. از این جنبهی نظری نیز دیدگاه رازی خصوصا در مورد مکان و زمان حاوی بصیرت عمیقی بوده است. گفتیم که رازی زمان و مکان را قدیم و ازلی فرض کرد. پینس معتقد است در این مورد افکار رازی یادآور معرفتشناسی دکارت و کانت است. چون رازی، هم آنها را پیشین و از قبل موجود میدانست و هم بر بداهت آنها تاکید داشت. پینس این رویکرد رازی را چنین توصیف میکند:
«نوعی جهتگیری که هر چند در لوازم و نتایج معرفت شناختی خود به اندازهی دکارت و کانت ریشهای و بنیادین نیست، اما شباهتی بدانها دارد».[36]
و در مقایسهی نگرش فیزیکی رازی با نظریات دوران تکوین فیزیک نیوتنی میآورد:
در اروپای سدههای پانزدهم، شانزدهم و هفدهم، یعنی دوران انتقال فیزیک سدههای میانه به فیزیک نیوتنی، قرینههای چندی از گرایش رازی را میتوان بازیافت ... فیزیک رازی، در اصول خود، از اندیشههای بنیادینی تشکیل یافته بود که با به دست دادن سطوح متفاوت شناخت علمی، شباهت شگفتانگیزی به نظام نیوتنی دارد. اما این فیزیک به تمامی فاقد مبنای ریاضیِ فیزیک نیوتنی یا به بیان کانت فاقد «طرح و ترسیم» مفاهیم پیشینی بود.[37]
رازی نتوانست صورت ریاضی به فیزیکش بدهد، زیرا که با آن مخالف بود و چنان که خود در سیره فلسفیاش آورده، کتابی نوشته بود در «ملامت کسانی که به ادعای فلسفه، عمر را در زوائد هندسه میگذرانند».[38] ظاهرا رازی ریاضیات کاربردی را ارج مینهاده و اشاره میکند که در حد نیازش به این علم پرداخته است.[39] با این حال روششناسی و نگرش علمی رازی که توسط خود او به کار برده شد، در پزشکی آثاری موثر و ماندگار بر جای گذاشت و کیمیاگری را به علم شیمی متحول ساخت.