دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اراده معطوف به قدرت(The Will to Power)

No image
اراده معطوف به قدرت(The Will to Power)

كلمات كليدي : نيچه، اراده معطوف به قدرت، مكتب قدرت¬گرايي، ديونوسيوس

نویسنده : مهدي عبداللهي

فردریک ویلهلم نیچه (1844-1900) فیلسوف شهیر آلمانی قرن نوزدهم از طرفداران پر و پا قرص نیست‌انگاری و بی‌معنایی زندگانی، بر آن است که معنای زندگی، بالندگی و بیداری غرایز و امیال حیوانی و مادی(در مقابل امیال معنوی و روحانی) انسان است. اما نگاه او به همه غرایز یکسان نیست. به اعتقاد نیچه، خواست قدرت غریزه‌ای بنیادین و محوری است، به طوری که این غریزه بُن‌مایه همه غرایز و یا مقصود همه آن‌هاست، و بقیه خواست‌ها و غریزه‌ها، شاخ و برگ و مصادیق فرعی آن می‌باشند:

«ای فرزانه‌ترینان اکنون به کلام من گوش فرا دارید و به جِدّ بسنجید که من آیا به دِل زندگی و تا ژرفنای دل‌اش راه برده‌ام یا نه.

آن‌جا که موجود زنده را دیدم، خواست قدرت را دیدم، و در خواستِ بنده نیز جز خواستِ سروری ندیدم.»[1]

وی در فصل جان آزاده از فراسوی نیک و بد، خواست قدرت را نه تنها اصلی‌ترین نیروی مؤثر در انسان، بلکه تمامی نیروی مؤثر در جهان می‌شمارد:

«اگر جهان را از درون بنگریم، اگر جهان را برحسب «وجه دریافتنی» آن تعریف کنیم و توضیح دهیم، چیزی نخواهد بود، مگر خواست قدرت.»[2]

در آخرین قطعه خواست و اراده معطوف به قدرت نیز آمده است:

«آیا می‌دانید که جهان از نظر من چیست؟ . . . این جهان، اراده قدرت است، و دیگر هیچ! و شما خود نیز اراده قدرت‌اید و دیگر هیچ!»[3]

بدین ترتیب از سخنان نیچه به دست می‌آید که نه تنها معنای زندگی انسان را باید در اراده معطوف به قدرت جست، بلکه معنای زندگی هر موجود زنده‌ای را، و حتی معنا و حقیقت واقعیت کیهان را باید در آن جست، پس کیهان‌شناسی نیچه مثل انسان‌شناسی او در اراده معطوف به قدرت منعکس شده است. این اراده، هم معنای زندگی است و هم معنای هستی.

بی‌تردید نظریه خواست قدرت نیچه، ریشه در دل‌دادگی او به فرهنگ یونان باستان، اساطیر یونانی و قهرمان‌پردازی‌های افسانه‌ای آن دارد، و از این رو، باید در امتداد همان فرهنگ ملاحظه شود. به همین سبب، مَثل اعلای اراده معطوف به قدرت در ابرمرد(Superman) تحقق می‌یابد که سمبل دیونوسیوس است و او محور فرهنگ نوینی است که نیچه بشارت آن را داده است.[4] او می‌گوید نیروی دیونوسوس چیزی جز اراده معطوف به قدرت نیست. از این رو مفاهیمی چون «صدق و کذب» و «واقعیت و خیال» مقولاتی است مجازی که اراده معطوف به قدرت را در پس بازی‌های زبانی پنهان می‌سازد.[5]

لازم به ذکر است که تفاسیر دیگری نیز از این نظریه صورت گرفته است، چنان که برخی معتقدند که نیچه این نظریه را برای نفی متافیزیک غرب به کار گرفته است، برخی آن را واکنشی در برابر نظریه «شیء فی نفسه» کانت دانسته‌اند.[6] در هر حال، نیچه با تأکید بر مفهوم قدرت، بنیان‌گذار مکتب اخلاقی قدرت‌گرایی شده، و بر اندیشمندان غرب تأثیر بسیار نهاده است، تا آنجا که به گفته آندره مالرو، «اندیشه‌های بنیادین قرن بیستم، یا از آنِ مارکس است یا از آنِ نیچه. از زمان درگذشت این دو فیلسوف تا امروز، هیچ نویسنده و متفکری از تأثیر آنها آزاد نبوده است.»[7] و به گفته راسل، اهمیت او در درجه اول، از حیث اخلاق است.[8]

نتیجه رواج دیدگاه نیچه، ظهور جنایت‌پیشگانی مانند هیتلر(1889-1945) و پیدایش جنگ جهانی دوم بود.[9] هیتلر تأثیرپذیری خود از دیدگاه نیچه و هم چنین نظریه تکامل داروین را چنین بیان می‌کند: «اگر ما به قانون طبیعت احترام نگذاریم و اراده خود را به حکم قوی‌تر بودن به دیگران تحمیل نکنیم، روزی خواهید رسید که حیوانات وحشی ما را دوباره خواهند درید و آن گاه حشرات نیز حیوانات را خواهند خورد و چیزی بر زمین نخواهند ماند، مگر میکروب‌ها.»[10]

نیچه منزلت انسان را در حد درندگان وحشی تنزل داده و با این پندار که قدرت‌طلبی مقتضای طبیعت آدمی است است، در نتیجه ارزش آدمی را تا حد حیوانات درنده وحشی پایین می‌آورد.

به گفته شهید مطهری، اخلاق نیچه‌ای، چهره اخلاقی کل غرب است، روح اروپایی، اعم از آمریکایی و اروپایی، روح استعمار و تفوق‌طلبی و فدا نمودن دیگران در راه رسیدن به منافع خویشتن است، هر چند در ظاهر دم از حقوق بشر و بشردوستی می‌زنند، و اعلامیه حقوق بشر صادر می‌کنند. مکتب قدرت، اختصاصی به نیچه نداشته، راسل، سارتر و دیگران، و در یک کلام، غرب، یعنی قدرت‌طلبی.[11]

جای دارد که اشاره‌ای به منطق اسلام در باب قدرت نماییم. دین اسلام، بر قدرت تأکید نموده است، ولی قدرتی که نه تنها قدرت نیچه‌ای نیست، بلکه قدرتی است که از آن، همه صفات عالی انسانیت، مانند مهربانی، رحم، شفقت و احسان برمی‌خیزد. به گفته ویل دورانت، هیچ دینی به اندازه اسلام، مردم را به قدرت و قوت دعوت نکرده است. فرق مکتب نیچه و مکتب اسلام، در این است که مکتب نیچه، سایر ارزش‌ها و کمال انسانی را نادیده گرفته، معتقد است که انسانیت یک ارزش بیشتر ندارد، و آن، توانایی و قدرت است، پس ارزش‌های دیگر، محو و فدای این ارزش می‌شود، ولی در اسلام، قدرت، یک ارزش از مجموعه چندی ارزش متعالی در انسان است، وقتی قدرت، در کنار سایر ارزش‌ها قرار گرفت، ارزش دیگری پیدا می‌کند. اشتباه دیگر نیچه، اشتباه در خود قدرت است، و آن اشتباه، این است که نیچه، قدرت انسانی را منحصر به قدرت حیوانی دانسته است، از این رو، بهره‌مندی هر چه بیشتر از لذات مادی را توصیه نموده است، در حالی که از منظر اسلام، قدرت اراده و ایستادگی در برابر مشتهیات نفسانی، برتر از قدرت حیوانی و عضلانی است.[12]

نظریه اراده معطوف به قدرت نیچه، با دیدگاه معرفت‌شناختی او نیز ارتباط دارد. مشکل اصلی معرفت بشری نزد نیچه مانند همه فیلسوفان ما بعد کانتی، مشکل رابطه ذهن و عین است و این که، آنچه که در خارج، مستقل از ذهن، وجود دارد، چگونه وارد ذهن می‌گردد. آیا مفاهیم قادرند واقعیت عینی را آن گونه که هست، نشان دهند؟ و آیا معرفت برآمده از مفاهیم، واجد عنصر حقیقت است یا نه؟

نیچه منکر امکان معرفت به واقعیت است و شناخت‌های بشری را از جهت کشف واقعیت نفس الامری، چیزی بیش از موهومات نمی‌داند، اما از نظر او، انسان به جهت سودمندی این موهومات در نزاع برای بقای نوع بشر و خواست قدرت او، آن‌ها را حقیقت می‌انگارد. از منظر او، معرفت‌ها و نظریه‌های فلسفی و علمی، برداشت‌ها و چشم‌اندازهای انسان می‌باشند؛ انسان برای تأمین اهداف خود، جهان را مطابق الگوهای ذهنی خود سازمان می‌دهد. بدین ترتیب، وی حقیقت‌جویی و ارده معطوف به حقیقت را تخطئه می‌کند و آن چه از نظر او اصالت می‌یابد، اراده معطوف به قدرت است.[13] اراده معطوف به قدرت، نیروی محرک همه ارزش‌گذاری‌های ماست؛ نیرویی است که تعبیرهای ما را از جهان، به «چشم‌اندازمان» وابسته می‌کند و فرضیات و برساخته‌های بزرگ فلسفی را پدید می‌آورد.[14]

مقاله

نویسنده مهدي عبداللهي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS