كلمات كليدي : اشرف، اخسّ، عقول طولی، عقول عرضی، امكان اشرف، ماهیت نوعی
نویسنده : محمد درگاهزاده
اگر دو موجود ممکن را با هم در نظر بگیریم که یکی از آنها نسبت به دیگری از کمالات وجودی بیشتری برخوردار باشد، موجود دارای کمالات بیشتر را موجود اشرف و آن دیگری را موجود اخسّ نامند.
قاعده امکان اشرف
مفاد قاعده این است که در تمام مراحل وجود لازم است موجود ممکن اشرف، مقدم بر ممکن اخسّ وجود داشته باشد به عبارت دیگر هر گاه ممکن اخسّ موجود شود، ناچار باید پیش از آن ممکن اشرفی موجود شده باشد. مثلاً اگر به صدور موجودات مادّی آگاه باشیم، به صدور موجودات مجرد پیش از آنها یقین خواهیم داشت؛ زیرا مجردات برتر از مادّیات هستند.
تاریخچه قاعده
اولین کسی که این قاعده را بهکار برده است ارسطو در کتاب «الماء و العالم » بوده است و بعد از آن افلوطین از حکمای دوره اسکندرانی در کتاب «اثولوجیا» به تبع از ارسطو این قاعده را آورده است درمیان فلاسفه اسلامی نیز ابن سینا در بخشهایی از کتاب «شفاء» و نیز «تعلیقات» از این قاعده استفاده نموده است. شیخ اشراق برای اولین بار درمیان فلاسفه اسلامی از این قاعده برای اثبات مثل افلاطونی استفاده نموده است. شهرزوری شاگرد شیخ اشراق نیز در کتاب «الشجرة الالهیه» این قاعده را آورده است بعدها میرداماد و صدرالمتالهین بطور عمیق به طرح و اثبات این قاعده پرداخته و اشکالات وارد بر آن را پاسخ دادهاند.
استدلال بر قاعده
هر گاه ممکن اخس از خداوند صادر شده باشد، حتماً باید پیش از آن موجود اشرف صادر شده باشد؛ زیرا در غیر این صورت یکی از سه اشکال زیر لازم میآید.
1ـ صدور کثیر از واحد؛
2ـ اشرف بودن معلول از علت خویش؛
3- وجود موجودی اشرف و بالاتر از خداوند؛
چون این اشکالهای سه گانه محال وبر خلاف عقل است، نتیجه میگیریم که موجود اشرف باید پیش از موجود اخسّ صادر شده باشد. امّا وجه لزوم یکی از سه اشکال مزبور، این است که اگر موجود اشرف پیش از موجود اخسّ، صادر نشود یا باید توأم با یکدیگر از حق تعالی صادر شده باشند، که در این صورت اشکال اوّل، یعنی صدور کثیر از واحد لازم میآید، یا باید موجود اشرف با اینکه ممکنالوجود است اصلاً صادر نشده باشد در این صورت، صادر نشدن آن باید مستند به علتی باشد که آن علت اعلی و اشرف از واجبالوجود باشد و این همان اشکال سوم است زیرا واجبالوجود شریف ترین موجود است و چیزی نمیتواند اشرف از او باشد.
موارد استفاده از قاعده
نقش این قاعده در اثبات بسیاری از مسائل فلسفی حائز اهمیت فراوان است و نمیتوان آن را نادیده انگاشت. صدرالمتالهین درباره اهمیت این قاعده میگوید: «این قاعده اصل شریف و برهانی است که دارای محتوای با ارزش و فوائد بسیار است و خداوند را شکر میگویم که به واسطۀ این قاعده به ما نفع فراوانی اعطا نمود.» حکماء از این قاعده در اثبات مسائل بسیاری استفاده نمودهاند که در این جا به دو مورد اشاره میشود:
اثبات عقول طولیه
عقول طولیه عبارت از موجودات مجرد عقلانی هستند که از حیث کمالات وجودی نزدیکترین موجودات به ذات واجب تعالی میباشند که بین این موجودات عقلانی رابطه علّی و معلولی برقرار است. مسئله وجود عقول طولی در نظام عالم تقریباً بین تمام فلاسفه اسلامی پذیرفته شده است و یکی از مهمترین دلیلهای اثبات این عقول، قاعده امکان اشرف میباشد.
اثبات عقول عرضی
عقول عرضی یا همان مثل افلاطونی عبارتند از موجودات مجرد عقلانی که واسطه بین عقول طولی و موجودات مادیاند و کار خلق و تدبیر موجودات مادّی بر عهده آنهاست. درمیان فلاسفه مسلمان، مشائین وجود چنین موجوداتی را انکار نمودهاند اما فلاسفه اشراقی و نیز پیروان حکمت متعالیه وجود عقول عرضی را در سلسله نظام موجودات عالم پذیرفتهاند. و یکی از ادله مهم آنها برای اثبات این موجودات، قاعده امکان اشرف میباشد.
نکته مهم
استفاده از قاعده امکان اشرف برای اثبات عقول عرضی مشروط به این است که ممکن اشرف و ممکن اخسّ هر دو دارای ماهیت نوعی واحد باشند. زیرا در غیر این صورت موجود اشرف اثبات شده لزوماً فرد اکمل و اشرف همان نوع اخسّ نخواهد بود و در نتیجه نمیتواند مثال افلاطونی آن باشد.