12 بهمن 1396, 15:21
محی الدین ابن عربی نگاه خاصی به نقش و جایگاه انسان کامل در هستی دارد؛ به این نحو که وی برای حق تعالی دو گونه رویت میسر میداند: اول، رویت مستقیم و بلا واسطه و دیگری، رویت با واسطه امر دیگر که آیینه تمام نمای حق خواهد بود. حال با توجه به اینکه حق علم ازلی به خود داشته است، جنبه اول یا علم ذاتی برای او محقق است. اما از آنجا که حق دارای صفاتی است که آن صفات تنها به واسطه ظهور بیرونی تحقق مییابند لازم است که حق خود را در آیینه غیر ببیند. به عبارت دیگر برای ظهور صفات الهی مظهری لازم است که بتواند به نحو اکمل و اتم آیینه صفات الهی قرار گیرد به نحوی که بین دو مرتبه اجمال و تفصیل، جمع نماید. برای تعیین مصداق چنین موجودی باید تمام مواردی که شایستگی صفت آینهگی دارند را بررسی نماییم.
به نظر میرسد در بین مظاهر حق تعالی تجلی اول و مرتبه احدیت، چنین صلاحیتی را ندارد چرا که تجلی اول تجلی ذات بر ذات است که کثرت در آن مقهور است. تجلی ثانی نیز که تجلی اسمایی است، ظهور کثرت مطرح است و وحدت مقهور است. جهان یا انسان کبیر نیز به جهت عدم تحقق وحدت حقیقی در آن و با توجه به اینکه هر فرد آن تنها نماینده جنبهای خاص یا چند صفت مشخص از خداست شایستگی صفت آینه گی را ندارد.
عدم وحدت حقیقی جهان علت دیگری نیز دارد و آن فقدان آگاهی به وحدت خود یا به تعبیر برخی پژوهشگران، فقدان «ضمیر آگاه» است، در حالی که انسان نه تنها تمامی صورتهای تجلی را که (در سراسر جهان پراکندهاند) در خود جمع کرده است بلکه از این تمامیت نیز آگاه است. عقل اول نیز به دلیل تقید به ماهیتی خاص و مظهریت اسمای تنزیهی نمی تواند مظهر تام باشد. فیض منبسط نیز به جهت عدم تعین و نفس ظهور بودن نمیتواند مظهر باشد، ضمن اینکه واجد تمام کمالات و تعیناتی که در انسان کامل در مدارج قوس صعود حاصل میشوند نیست. با توجه به آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که بر اساس مکتب ابن عربی تنها موجودی شایستگی مظهریت تام الهی را خواهد داشت که هم اجمالاً و هم تفصیلاً نمایانگر کمالات نهان در ذات حق باشد. بنابر این ابن عربی آینه تمام نمای حق تعالی را انسانی میداند که ساختار کلی جهان به شکلی ظریف در آن بازتاب یافته است. از این رو وی انسان را مظهر اسم اعظم الهی و معلم ملائکه میداند و میگوید: «فکانت الملائکه له کالقوی الروحانیه و الحسیه التی فی النشاه الإنسانیه».
از جمله ویژگیهای انسان کامل در اندیشه ابن عربی جامعیت اوست؛ این جامعیت به طور کلی در سه جهت قابل بررسی است:
1. از جهت اسماء، که بدین لحاظ همان گونه که قبلاً ذکر شد، انسان کامل مظهر اسم اعظم الهی و در نتیجه آیینه تمام نمای اسمای الهی است. بنابراین ابن عربی به مصداق آیه 75 سوره ص، انسان را محصول دو دست آفرینش الهی میداند و میگوید: فما جمع الله لآدم بین یدیه إلا تشریفاً. و لهذا قال لإبلیس: «ما مَنَعَکَ اَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیدَی»؟ و ما هو إلاعین جمعه بین الصورتین: صوره العالم و صوره الحق، و هما یدا الحق. و إبلیس جزء من العالم لم تحصل له هذه الجمعیه.
2. جامعیت انسان کامل از حیث مراتب عالم: بدین لحاظ انسان دقیقاً مطابق عالم کبیر قرار میگیرد و همان گونه که عالم دارای ابعاد جماد و گیاه و حیوان و مثال و عقل است، انسان نیز با روح خود مطابق مرتبه قلم، با قلب خود مطابق مرتبه لوح، با جسم خود مطابق مرتبه عرش و با نفس خود مطابق مرتبه کرسی الهی قرار دارد و در نتیجه جامع تمام کتب الهی و تکوینی است.
3. جامعیت فعلی و انفعالی انسان کامل که بر این اساس انسان کامل هم جامع جنبه فعلی و ربوبیت نسبت به عالم است و هم جنبه انفعالی و عبودیت نسبت به حق را دارد.
در آموزههای دینی و به تصریح قرآن کریم انسان خلیفه خداوند در زمین است. در عرفان اسلامی به خصوص در اندیشه ابن عربی و پیروانش نیز موضوع خلیفه الهی، دارای اهمیت فراوان است. عرفا مقام خلیفه الهی را ناشی از جامعیت انسان و بازتاب جامعیت الهی میدانند. ابن عربی بارها به این نکته اشاره کرده و پس از تاکید بر این مطلب که در جهان تنها انسان کامل است که دارای ویژگی منحصر به فرد جامعیت است سر برتری انسان را بر شیطان همین نکته
میداند و به همین دلیل انسان را شایسته مقام خلیفه الّهی میداند. ابن عربی بر این اساس که همه جهان هستی خزانه خداست و فقط از آن اوست معتقد است انسان متولی و وکیل است و از سوی خدا برای حراست از این خزانه گماشته شده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان