5 اسفند 1396, 16:25
سکولاریسم ریشه در امانیسم دارد. انسان قرون وسطایی اگر به جسم خود و امور مادی خویش بهایی میداد، دیگر روحانی نبود و رابطهاش با شهر خدا قطع میشد و اگر روحانی بود لزوما نمیتوانست به جسم خود بپردازد، امور مادی منحصر در شهر شیطان بود و امور روحانی در، شهر خدا به تجلی مینشست. آدمی در این دوره توانایی و قابلیت برقراری ارتباط بدون واسطه با خداوند را نداشت و نیازمند واسطهگری قدیسین و اربابان کلیسا بود و به عبارت خلاصهتر توانایی و اختیار انسان نادیده گرفته شده بود. نتیجه طبیعی این امور و نادیده انگاشته شدن مکرر انسان توسط کلیسا در دوره رنسانس تولد نهضتی بود که در راه اعاده آزادی از دست رفته انسان، ابتدا به این معتقد بودند که سعادت آدمی را در بازگشت به روزگار باستان و به بیانی دیگر بازگشت به روزگار شرک بداند. آنان به عقیده اصلاح دینی همت گماشتند و پس از چندی به نحو افراطی به انکار آنچه با نام دین بر او تحمیل کرده بودند دست زدند. آنچه توسط صاحبان کلیسا در قالب سیمایی زشت و کریه از دین ترسیم شده بود، اینکه نهضتی تحت عنوان اومانیسم داشتند که آن روزها انسان بدون تقید به دین و کلیسا و حاکمان کلیسا به استعدادهای وجودی خویش تکیه میکرد و راه رسیدن به آن عصر از مجرای فرهنگ و ادبیات کلاسیک امکانپذیر است.
اومانیسم یا انسانمحوری، مبنای تفکر غرب مدرن است، یعنی آنچه که غرب مدرن را از دیگر دورههای غرب، باستان و وسطی و تمدن شرقی متمایز میکند، اومانیسم است.
«فرهنگ نشرنو» در بیان واژهsecular مفاهیم غیر مذهبی، غیر روحانی، عرفی، دنیوی و مادی را میآورد. سکولاریسم اشاره به جدایی دین از سیاست دارد، به گونهای که هیچ یک از آن دو، در حوزه دیگری دخالت نکند. دوره رنسانس همراه با طرد کلیسا و فراموشی واقعیت الهی و دینی شروع شد. در حقیقت عوامل شکل دهنده به سکولاریسم همان نقایصی است که قرون وسطی حامل آنهاست که برخی از آنها عبارتند از:
1- نارسا بودن تعالیم کلیسا و مسیحیت 2-نهضت دینی (رفرمیسم) نهضت اصلاح دینی، جریانی بود که طی آن، از نفوذ مذهب به تدریج کاسته شد. مارتین لوتر (1483- 1546 م) از پیشگامان این حرکت، با هدف اصلاح و پیرایهزدایی از آیین مسیحیت و برقراری انضباط در آن، دیدگاههای جدیدی را عرضه کرد؛ اصل خود کشیشی را که مشوق فردگرایی بود، مورد تاکید قرار داد و با این هدف، انجیل را به زبان آلمانی ترجمه کرد. تفکیک دین از سیاست، از دیگر اصول مورد اشاره وی بود. لوتر اظهار داشت که پادشاهان قدرت خود را به طور مستقیم از خدا میگیرند و وظیفه کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است. به هر حال، نهضت اصلاح دینی، در پیدایش طرز فکر جدید، نقشی اساسی داشت و باعث درهم شکستن حاکمیت کلیسا و ظهور فلسفه سیاسی جدیدی شد. از پیامدهای این حرکت، درگیری فرقههای مذهبی بود که موجب از بین رفتن قداست دین و زمینه سازی برای سکولاریسم شد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان