دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ملاصدرا

محمد صدرالدین شیرازی، معروف به "ملاصدرا‌‌" یا "صدرالمتالهین‌" فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی در نهم ماه جمادی الاول سال 980 هجری قمری در خانه ابراهیم امین التجار که دارای وضع مالی مناسبی بود، دیده به جهان گشود. در همان دوران طفولیت استعداد او آشکار گردید.
ملاصدرا
ملاصدرا

صدرالدین شیرازی (ملاصدرا ـ صدرالمتالهین)

محمد صدرالدین شیرازی، معروف به "ملاصدرا‌‌" یا "صدرالمتالهین‌" فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی در نهم ماه جمادی الاول سال 980 هجری قمری در خانه ابراهیم امین التجار که دارای وضع مالی مناسبی بود، دیده به جهان گشود. در همان دوران طفولیت استعداد او آشکار گردید.

ملاصدرا دانشمندی بود شیعه مذهب و در مذهب شیعه دارای تعصب ولی تعصب او از معرفت سرچشمه می‌گرفت نه از جهالت و چون دانشمند بود وقتی می‌فهمید که دانشمندان مغرب یعنی کشورهای غربی اسلام از مصر گرفته‌ تا اندلس یا اسپانیا چیزی می‌گوید که قابل قبول است آنها را می‌پذیرفت.

حکمت ملاصدرا

وجود در حکمت ملاصدرا قائمه‌ایست که همه چیز بر آن استوار است. اگر کسی بفهمد که در حکمت ملاصدرا وجود چه معنی دارد، فهم حکمت او برایش آسان می‌شود و هر‌گاه نتواند بفهمد در حکمت الهی ملاصدرا وجود چه می‌باشد، ممکن است که فلسفه او را ادراک ننماید.

وجود در فلسفه ملاصدرا مانند اثیر است در فلسفه سقلاطونی‌ها (فلاسفه قرون وسطا در اروپا) که بدان وسیله همه چیز را بیان می‌کردند.

استقص میرداماد هم شبیه است به وجود در حکمت الهی ملاصدرا و میرداماد همه‌چیز را بوسیله استقص جواب می‌داد همانگونه که پیروان مکتب اشراق نیز همه چیز را بوسیله نور توضیح می‌دادند و هستی و انعکاس نور‌ها می‌دانستند.

وجود در حکمت صدرالمتالهین با هستی فرق دارد در صورتی که باری نظر بین معنای وجود و هستی فرقی موجود نیست. اما در فلسفه ملاصدرا وجود ستون هستی است و پایه‌ایست که هستی روی آن قرار گرفته است.

خود ملاصدرا راجع باصطلاح وجود حکمت خود چنین می‌گوید:

مسئله وجود اساس فلسفه و اساس دین‌شناسی و محور اصلی توحید و محور اصلی علم معاد است. کسی که وجود را نفهمد، قادر به ادراک فلسفه و فهم دین و فهمیدن توحید و پی‌بردن به علم معاد نخواهد بود. کسی که نفهمد وجود چیست، از لحاظ فهم فلسفه و دین و توحید و معاد در جهل باقی می‌ماند و قادر به فهم بدیهی‌ترین چیزها نیست.

تا کسی نفهمد وجود چیست نمی‌تواند بفهمد خدا کیست. تا کسی نفهمد که وجود چه می‌باشد نمی‌تواند بفهمد چرا انبیاء از طرف خداوند برای هدایت نوع بشر مبعوث شده‌اند. تا کسی نفهمد وجود چیست نمی‌تواند بفهمد به چه دلیل انسان بعد از مرگ زنده می‌شود تا اینکه حساب اعمال خود را پس بدهد. تا شخصی نفهمد وجود چیست نمی‌تواند استنباط کند به چه مناسبت بعد از پیامبر اسلام دوازده امام، یکی بعد از دیگری برای احکام پیغمبر، به امامت منصوب شدند.

آن شیعه مذهب که می‌خواهد بفهمد امام دوازدهم کیست و به چه دلیل امامت او باقی است باید اول بفهمد که وجود چه می‌باشد و آن وقت فهم باقی امامت امام دوازدهم برایش آسان می‌شود.

آنهایی که در خصوص فلسفه و دین‌شناسی و توحید و معاد باهم اختلاف دارند، از این جهت مخالف هم هستند که وجود را نفهمیده‌اند و کسی که وجود را بفهمد سالکی است که از سرگردانی در بیابان نجات پیدا کرده، قدم به شاهراه گذاشته است و می‌داند که پس از آن گم نخواهد شد و بدون تردید و اشتباه بر منزل مقصود خواهد رسید.

اگر فلسفه و فقها از آغاز در‌صدد بر می‌آمدند که وجود را بفهمد و آن را برای دیگران توصیف نمایند اختلافات فلسفی و دینی بوجود نمی‌آید. اما از این‌کار غفلت کردند و در نتیجه تخم نفاق‌های فلسفی و دینی از بین نرفت و دنباله آنها بامروز کشیده شد.

به عقیده ملاصدرا در راه علم و قدرت خداوند هیچ نوع قید و مانع وجود ندارد و مراحل تدریجی و مشمول مرور زمان شدن چیزهایی است که در زندگی محدود ما دارای مفهوم می‌باشد.

ملاصدرا معتقد است که انسان چون وجود است یعنی جزو خالق می‌باشد استعداد برای ترقی دارد و می‌تواند خود را آن‌قدر بالا ببرد که صدای خداوند را بشنود اما شریک قدرت خداوند نخواهد گردید.

ملاصدرا می‌گفت که علم بدون عمل یعنی بدون داشتن عقیده خالص نسبت به خداوند سبب رستگاری نمی‌شود و طلبه علم باید بخداوند عقیده داشته باشد تا این که نائل به رستگاری گردد و خود او برای اینکه توجه خداوند را بسوی خویش جلب نماید شب‌ها مناجات می‌کرد.

ملاصدرا عارف بود و به وحدت وجود عقیده داشت ولی بر خلاف عده‌ای از صوفیان و حتی عرفا معتقد به پیر نبود و می‌گفت که انسان باید در علم و عمل آن قدر پیش برود که برای وصول به حقیقت یعنی شناسائی خداوند احتیاج به پیر نداشته باشد. موضوع پیر یا مرشد یا خضر در زندگی صوفیان و قسمتی از عارفان دارای اهمیت زیاد بود و امروز هم دارای اهمیت است، حتی عارفان واقعی که علم واقعی که علم و هم عمل داشتند برخلاف صوفیان که علم را بی‌فایده می‌دانستند دارای پیر بوده‌اند و یکی از معروف‌ترین آنها جلال الدین رومی، سراینده کتاب مثنوی است.

ملاصدرا برخلاف صوفیان و عده‌ای از عارفان، به‌انجام رسانیدن وظایف مذهبی را تا آخرین روز زندگی واجب می‌دانست ولو سالک طریق عرفان به بلند‌ترین مرتبه کمال رسیده باشد.

نظریه ملاصدرا، در مورد وجوب به‌انجام رسانیدن تکالیف مذهبی شبیه بود به‌انضباط در نیروهای دریائی در این عصر، یا انضباط در بعضی از ارتش‌ها مثل ارتش آلمان در دوره امپراطوری آن کشور. ملاصدرا می‌گفت وقتی مراحل عرفان را طی کردی به مرحله کمال رسیدی باید بیشتر برای به‌انجام رسانیدن وظایف شرعی ساعی باشی زیرا هر قدر مرتبه شخص بالاتر برود مسئولیت او بیشتر است. آنچه ملاصدرا، چهارصد سال قبل از این در این خصوص می‌گفت شبیه است به آنچه امروز علمای آموزش و پرورش و روان شناسان راجع به پروش اخلاق و روحی افراد می‌گویند و ملاصدرا از این حیث، از مردم زمان خود چهار قرن یا لااقل سه قرن پیش برده است.

ملاصدرا چنین می‌گوید:

هر‌قدر مرتبه کسی بالا برود از او انتظاری بیشتر دارند و به‌همین جهت هر‌قدر شخص بالا می‌رود وظیفه‌اش بزرگتر و سنگین‌تر می‌شود و از مرد مبتدی و خام انتظاری ندارد اما او از یک مرد کامل و پخته دارای انتظارات زیاد هستند و تو هنگامی که به مرحله کمال رسیدی چون از حیث مرتبه مافوق دیگران می‌باشی باید وظایف شرعی خود را بهتر از سایرین به انجام برسانی.

صدر المتالهین نظریه صوفیان و بعضی از عرفا را راجع به این که انسان بعد از این که به‌مرحله کمال رسید مجبور نیست تکالیف شرعی را بموقع اجرا بگذارد رد می‌کرد و می‌گفت انسان هرگز به مرحله کمال مطلق نمی‌رسد زیرا کمال مطلق مخصوص ذات واجب الوجود است.

انسان در هر مرحله باشد باز از لحاظ کمال، نقصان دارد و آنهایی هم که در گذشته ادعا می‌کردند که قطب هستند نسبت به کسانی که برتر از آنها بودند به طریق اولی نسبت به خداوند، ناقص محسوب می‌شدند.

ملاصدرا در عرفان شیعی خود می‌گوید کسی که شیعه اثنا عشری می‌باشد نباید بهیچوجه من‌الوجوه، تکالیف شرعی را مهمل بگذارد و هر کس که بعنوان کامل بودن از ایفای به‌وظایف شرعی خودداری کند کافر است.

ملاصدرا نسبت به اقطاب متصوفه و کسانی که‌ دعوی می‌کردند قطب هستند و با خداوند رابطه مستقیم دارند بدبین بود و آنها را مشرک می‌دانست.

او عقیده داشت جز پیغمبر اسلام و ائمه دوازده‌گانه که بعد از وی عهده دار اجرای قوانین اسلام شدند هیچ کس سزاوار نیست که پیشوای مسلمین باشد، خود او هم دعوی پیشوائی نمی‌کرد و خود را یک دانشمند مسلمان می‌دانست و می‌گفت همه می‌توانند عالم شوند ولی کسی نمی‌تواند پیشوای مسلمین گردد و بر اساس همین نظریه، با ‌تقلید در مذهب شیعه مخالف بود و می‌گفت که در مذهب شیعه دوازده امامی تقلید یک بدعت است، و بقول ملاصدرا علتی ندارد غیر از جاه طلبی کسانی که می‌خواهند مرجع تقلید باشند.

ملاصدرا می‌گفت کسانی که ادعا می‌کنند که قطب هستند و با خداوند ارتباط مستقیم دارند، نتوانسته‌اند کاری بکنند که رابطه مستقیم آنها را با خداوند به ثبوت برساند خود من (این را ملاصدرا می‌گوید) با چند نفر از کسانی که خود را پیشوایان متصوف‌ می‌دانسته‌اند در ایران و خارج از ایران مذاکره کرده‌ام و آنها را افرادی عادی دیدم گرچه برخی از آنان زاهد و متقی بودند اما در آنها چیزی ندیم که نشان بدهد با خدا مربوط می‌باشند و صدای خداوند را می‌شنوند و با واجب‌الوجود تکلم می‌نمایند.

شهرت اینگونه اشخاص از سادگی مردم است و اکثر مردم که دارای عقیده خالص هستند وقتی می‌شنوند که مردمی توانسته‌ از راه عبادت یا از طریق تصوف و عرفان با خدا مربوط گردد باور می‌کنند و در صدد بر نمی‌آید بفهمد که آیا آن مرد که دعوی می‌کند با خداوند مربوط گردیده و صدای خداوند را می‌شنود و به ذات واجب‌الوجود جواب می‌گوید راست می‌گوید یا نه.

ملاصدرا می‌گفت که اکثر مردم دارای عقیده‌ای خالص هستند اما تحصیل نکرده‌اند و اطلاعاتشان بسیار محدود و منحصر به چیزهایی می‌باشد که از دهان بعضی از روحانیون یا برخی از صوفیان شنیده‌اند.

ملاصدرا ائمه دوازده‌گانه مذهب شیعه را محترم می‌شمارد و آنها را امام بر حق می‌داند و می‌گوید هر یک از آنها که آمدند مجری احکام اسلام بودند بدون اینکه در قوانین اسلام تغییری بدهند. زیرا امام نمی‌تواند قانون شرع اسلام را تغییر بدهد و فقط باید مجری احکام دین باشد.

ملاصدرا با اینکه برای ائمه دوازده‌گانه مذهب شیعه اثنی‌عشری قائل با‌حترام زیاد است و آنها را جانشین بر حق پیغمبر، برای اجرای احکام اسلام می‌داند، هیچیک از ائمه دوازده‌گانه قائل به قدرت خدایی بطوری که در عصر او مردم بدان عقیده داشتند نیست. ملاصدرا می‌گفت همان طور که پیغمبر اسلام زندگی را بدرود گفت و دیگر زنده نخواهد شد. اما نبوت او جاوید است امام هم می‌میرد و بعد از مرگ زنده نمی‌شود، اما امامت وی جاوید می‌‌باشد.

این موضوع که از معتقدات اصلی ملاصدرا می‌باشد از عوامل موثر تبعید وی از اصفهان بدستور شاه عباس اول و اقامت اجباری در کهک از محال قم گردید.

در دوره‌ای که صدرالمتالهین ساکن قریه کهک بود بعضی از دانشمندان که با ملاصدرا دوست بودند گویی توصیه می‌کردند که نظریه خود را در خصوص امامت و تقلید پس بگیرد (یعنی مثل گالیله در اروپا از گفته خود استغفار کند) تا اینکه شاه‌ عباس بتواند او را به اصفهان برگردانند ملاصدرا می‌گفت چگونه می‌توانم، چیزهایی را که برای علم الیقین است پس بگیرم.

ملاصدرا می‌گفت که نظریه من در خصوص امامت و تقلید، یک اندیشه بی‌اساس و سطحی و بدون مطالعه نیست که من از گفته خود استغفار کنم و به‌ اشتباه خویش اعتراف نمایم. آنچه من در خصوص امامت و تقلید گفته‌ام چیزهایی است که مدتی راجع به آنها مطالعه کرده‌ام و بر من محقق گردیده که استنباط من صحیح است و من نمی‌توانم آنچه را به نظرم علم الیقین است نقض کنم و بگویم که خطا کرده‌ام ولو بدانم که بهلاکت خواهم رسید، چون من اگر آنچه را که حقیقت می‌‌دانم انکار کنم تا اینکه جان خود را حفظ نمایم چگونه می‌توانم از خویش انتظار داشته باشم که هنگام خطر، دین خود را حفظ خواهم کرد، اگر من امروز از بیم جان، نظریه‌هایی را که می‌دانم حقیقت است انکار نمایم، فردا هم از بیم جان، دین خود را که می‌دانم حقیقت می‌باشد انکار خواهم کرد و از دست خواهم داد و کیش دیگر را خواهم پذیرفت تا اینکه زنده بمانم.

دوستان ملاصدرا که دریافتند، او آن اندازه بنظریه‌های خود وفادار است دیگر اصرار نکردند و او بطوری که گفتیم در (کهک) ماند.

همان طور که صوفیان و بعضی از عارفان در آرای خود غلو می‌کردند و خود را بزرگ‌تر از آنچه بودند جلوه می‌داند بعضی از علمای دین هم بخصوص در دوره صفویه در معتقدات دینی غلو می‌کرده‌اند و راجع به پاداش نیکوکاران و کیفر بدکاران چیزهایی می‌گفتند که جنبه مبالغه آن معلوم و محسوص بود.

بعضی از عارفان به تصور اینکه به حقیقت رسیده‌اند خود را خدای می‌دانستند و چو عرفان چیزی است که مثل علم حساب و هندسه مطیع استدلال نیست و تلقینی می‌باشد شاید براستی ایمان داشتند که خداوند هستند. بعضی از علمای دین اسلام هم، احکام دین اسلام را طوری بیان می‌کردند که بتوانند مردم را فوق العاده امیدوار کنند یا بسیار بترسانند.

بعضی از اعمال مستحب، در مذهب شیعه دوازده امامی در دوره صوفیه، طوری دارای پاداش بزرگ‌ بود که قبول برخی از علمای شیعه اگر کسی در سراسر عمر مرتکب گناه ‌می‌شد، و تمام اعمال واجب را متروک می‌گذاشت با آن عمل مستحب آمرزیده می‌شد و به بهشت می‌رفت، در صورتی که در هر دین، عمل واجب، برتر از عمل مستحب است، و مومن باید در درجه اول، به واجب عمل کند و اگر موفق گردید، مستحب را بجا بیاورد، در هیچ مذهب خودداری از عمل مستحب مجازات ندارد اما خودداری از عمل واجب دارای مجازات است.

معهذا برخی از علمای دین ایران عمل کردن به مستحبات را طوری بزرگ و ماجور دانستند که طبق گفته آنها امر واجب بدون اهمیت جلوه می‌نمود.

ولی ملاصدرا همان طور که در مورد قدرت امامان غلو نکرده و در مورد هیچیک از احکام دین اسلام غلو ننموده است. ملاصدرا احکام واجب دین اسلام را واجب می‌داند و احکام مستحب را مستحب و هنگام بحث در احکام دین اسلام نه در مورد پاداش ثواب کاران اغراق می‌گوید نه در مورد کیفر گناهکاران.

ملاصدرا با اینکه عارف بود و فلسفه را تحقیر نمی‌کرد و آن را علم بی‌فایده و (معطل) نمی‌دانست در صورتی که قبل از صوفیه و در دوره صوفیه عده‌ای از علما اسلامی در ایران فلسفه(حکمت) راه علم (معطل) و بی‌فایده می‌دانستند و عامه مردم عقیده داشتند که حکمت نکبت می‌آورد.

گفته آنها در مورد این حکمت نکبت می‌آورد بدون اساس نبود و به تجربه دریافته بودند که حکمت، ارباب فلسفه را محکوم به‌فقر می‌کند و باید تا پایان عمر با عسرت و مضیقه زندگی کنند.

    منبع: ملاصدرا – هانری کوربن –انتشارات جاویدان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
Powered by TayaCMS