كلمات كليدي : مسئوليت علي، مسئوليت اخلاقي، مسئوليت شخصي، مسئوليت گروهي، آگاهي، قدرت
نویسنده : حجت الله آزاد
از آن رو که مسئولیت، استعمالات گوناگونی دارد، تقسیمات مختلفی نیز برای این واژه مییابیم. در یک تقسیمبندی برخی مسئولیت را به مسئولیت حقوقی، مدنی و اجتماعی و اخلاقی تقسیم کردهاند.[1]مسئولیت در تقسیم دیگری به دو دسته کلی «مسئولیت علّی» و «مسئولیت شخصی» تقسیم شده است.[2] مقصود از مسئولیت علّی بیان رابطه علّی و معلولی میان دو پدیده است. برای مثال وقتی گفته میشود: بنزین، مسئول آتش گرفتن خانه بود، منظور آن است که بنزین علت آتش گرفتن خانه است. مسئولیت به این معنا (علّی) در اخلاق، کاربرد نخواهد داشت؛ چرا که علّت یک عمل میتواند انسانی یا غیر انسانی باشد. اگر عامل، انسانی باشد مسئولیت اخلاقی مطرح است. برای مثال اگر گاوی با شاخش خودروی شما را بخراشد شما او را سرزنش نخواهید کرد تا وقتی که یک انسان هوشیار این کار را با خودرو شما انجام دهد. در اینجا بر هر دو، مسئولیت علی صدق میکند اما تنها بر یکی مسئولیت اخلاقی صدق میکند. مسئولیت شخصی نمونههای مختلفی دارد؛ مانند مسئولیت حقوقی، مسئولیت مدنی، مسئولیت اخلاقی و... که مسئولیت اخلاقی یکی از آنهاست. مسئولیت را به لحاظ زمان نیز به دو دسته مسئولیت ناظر به آینده و مسئولیت ناظر به گذشته تقسیم کرده اند.[3] وقتی میگوییم راننده اتوبوس مسئول جان مسافران در سفر هفته آینده است، از مسئولیت ناظر به آینده سخن گفتهایم. وقتی میگوییم راننده مسئول مرگ مسافران در تصادف بود به مسئولیت ناظر به گذشته اشاره دارد. مسئولیت چه ناظر به آینده و چه ناظر به گذشته میتواند مثبت و منفی باشد. مثال پیش آورده از موارد منفی بود. مورد مثبت مانند این که بگوییم علی مسئول موفقیت موسسه کمک به مستمندان بود. در اینجا او مستحق مدح و ستایش میباشد.
بنابر مطالب فوق، مسئولیت اخلاقی مسئولیتی انسانی است که ناظر به آینده یا گذشته میباشد و درعین حال، غیر از مسئولیت به معنای حقوقی، اجتماعی، علی و... است. این تعریف، کلی است و تنها بیان میکند مسئولیت اخلاقی غیر از مسئولیتهای دیگر است، اما ملاک اخلاقی بودن را به درستی مشخص نمیکند، بنابراین نیازمند تبیین بیشتر معنای مسئولیت اخلاقی هستیم.
برخی مسئولیت اخلاقی را به معنای قابلیت مدح ذم و اجتماعی دانسته اند.[4] و برخی آن را به معنای توانایی و قابلیت توضیح و تفسیر یک رفتار یا یک صفت آوردهاند.[5] در مواردی نیز مسئولیت را به معنای «در معرض مجازات بودن» یا «مسئولیت در برابر خداوند که نتیجه آن مجازات و کیفر اخروی است» آوردهاند.[6] برخی نیز آن را به معنای اقرار شخص به افعال صادره از خویش و آمادگی برای تحمل نتایج آن تعریف کردهاند.[7]
تعاریف فوق غالباً به لوازم و پیامدهای مسئولیت اخلاقی نظر داشتهاند تا به حقیقت مسئولیت اخلاقی. برای تعریف مسئولیت اخلاقی باید به وظیفه اخلاقی توجه کرد. چنان که مسئولیت در هر حوزهای مبتنی بر وظایف است و این وظیفه است که مسئولیت را با خود میآورد در اخلاق نیز مسئولیت با وظایف اخلاقی مرتبط است. یعنی مسئولیت به معنای مورد بازخواست قرار دادن شخص در موارد وظایف اخلاقی. شخص در مقابل وظایف اخلاقی که بر عهده اوست مواجه با سوال و باز خواست است، اگر وظایف خود را به درستی انجام دهد مستحق مدح است و گرنه مستوجب مذمت. هویدا است که مستوجب مدح و ذم بودن از پیامدهای مسئول بودن اوست. نتیجه آن که مسئولیت در جایی معقول است که «مسئول» نسبت به امر مورد سئوال، وظیفه و تکلیفی داشته باشد. به همین جهت است که گفته میشود، مفهوم مسئولیت در قبال انجام یا ترک وظیفه مطرح میگردد.[8]
مسئولیت شخصی و گروهی
آیا مسئولیت اخلاقی تنها شخصی است یا گروهها نیز متعلق مسئولیت قرار میگیرند. اگر پاسخ مثبت باشد آیا به این معنا است که گروهها در عرض افراد دارای مسئولیت اخلاقیاند یا مراد چیز دیگری است. مثلا اگر شرکت بهداشتی الف را مسئول بیماری مردم شهر ب بدانیم، مقصود از مسئولیت شرکت چیست؟ سه شکل متصور است:[9]
ا) تعبیری کنایی که صرفا مسئولیت علّی (و نه اخلاقی) چنین حادثه بدی را به اتفاقاتی که دراین شرکت رخ داده است نسبت دهیم.
2) نوعی کنایه است که با آن مسئولیت اخلاقی را متوجه بعضی از افراد اصلی این شرکت بدانیم.
3) یا مقصود نسبت دادن مسئولیت به گروه به عنوان یک حقیقت بیرونی است. گزینه سوم دفاع قابل قبولی نخواهد داشت؛ چرا که گروه حقیقتی جز افراد آن ندارد و ورای آن ما نمیتوانیم چیز دیگری بیابیم. در واقع مسئولیت فرع بر تکلیف است و تکلیف، متفرع بر دارا بودن اختیار است. اما آیا میتوان شرکتها و گروهها را دارای اختیار دانست؟ پاسخ منفی است.[10] بلی افراد به دلیل اینکه عضو یک شرکت هستند دارای وظایفی میشوند و در مقابل این وظایف مسئولند و این غیر از مسئولیت گروه از آن جهت که گروه است میباشد.
شرایط مسئولیت اخلاقی
این که شرط لازم و کافی برای مسئولیت اخلاقی چیست مسالهای است که از دیر باز فیلسوفان را به خود مشغول کرده است. آن چه که به عنوان شروط مسئولیت اخلاقی آمده است را میتوان در سه مورد بیان کرد: ا) اختیار و آزادی، 2) قدرت و توانایی و3) علم و آگاهی
اختیار و آزادی
اولین شرط مسئولیت اخلاقی اختیار است. ارسطو بر این عقیده بود که فرد، تنها در صورتی مسئول عمل خویش است که:
1) علت آن نسبت به وی درونی باشد؛ یعنی شخص یا چیز خارجی او را مجبور به عمل نکرده باشد و
2) انجام کار غیر اختیاری او معلول انتخاب قبلیش نباشد.[11]
عبارت ارسطو به این امر اشاره دارد که اختیار چه با واسطه و چه بی واسطه نیاز است تا فرد را مسئول بدانیم. در نتیجه اگر کسی بدون فشار خارجی و اختیار شراب بنوشد و به مستی و جنون درآید و در حال جنون مرتکب عملی شود نمیتواند اعتراض کند که در انجام عمل اختیاری از خود نداشته است؛ چرا که این بیاختیاری با اختیار خودش شکل گرفته است.
اختیار در اینجا در مقابل جبر قرار دارد، به این معنا که انسان، در انجام عمل خود تحت فشار عامل بیرونی نیست. این معنا از اختیار غیر از «اختیار در مقابل اضطرار» و «اختیار در مقابل اکراه» است، بلکه معنایی عام است که میتواند شامل این دو معنا نیز باشد.[12] دارا بودن اختیار به این معنا محل مناقشاتی بوده و برخی با اذعان به این که چنین شرطی برای مسئولیت اخلاقی لازم است وجودش را منکر شدهاند و درنتیجه مسئولیت اخلاقی را انکار کردهاند. آنان برای انکار این حقیقت به استدلالهای متفاوتی دست زده اند که در قالب عناوینی مانند جبر فلسفی، جبر کلامی، جبر زیستی، جبر اجتماعی قابل ارائهاند. این مقال را مجال پرداختن به این استدلالها و نقد و بررسی آنها نیست. از این میان تنها به جبر فلسفی میپردازیم و آن را بررسی خواهیم کرد.[13]
جبر فلسفی به دو شکل طرح گردیده است. یکی در قالب قاعده فلسفی «الشئ مالم یجب لم یوجد» و دیگری که از ناحیه اندیشمندان غربی طرح گردیده درقالب یک استدلال، با مقدمات پنج گانه ارائه شده است. قاعده فلسفی «الشئ مالم یجب لم یوجد» شرط تحقق هر موجود ممکنی را رسیدن آن به حد وجوب و ضرورت میداند. به این معنا که اگر شئ امکانی ضرورت وجود پیدا کند لاجرم تحقق مییابد. بر اساس این قاعده، فعل انسانی نیز یکی از پدیدههای امکانی است که اگر بخواهد وجود پیدا کند باید به حد وجوب برسد، و در صورتی به حد وجوب میرسد که علت تامهاش موجود باشد. اگر علت تامه محقق شد وجود یافتنش ضروری است، در نتیجه جایی برای اختیار انسان باقی نمیماند. با این توصیف مسئول دانستن انسان نسبت به امری که خود در ایجاد آن دخیل نبوده است کار ناصوابی خواهد بود.
شکل دیگر استدلال که بر پنج مقدمه استوار است چنین است:
ا) اگر جبر صحیح باشد، [اگر علّیت عام را بپذیریم] هیچکس آزاد نخواهد بود؛ زیرا با فرض تحقق علّیت تامه وقوع معلول حتمی است و اراده آزاد فرد نمیتواند مانع تحقق آن باشد.
2) اگر جبر صحیح نباشد باز هم هیچکس آزاد نخواهد بود؛ زیرا در آن صورت وقوع پدیده تصادفی خواهد بود و اختیار انسان نقشی ندارد.
3) جبر یا درست است یا نیست.
4) بنابراین هیچ انسانی در تحقق هیچ پدیدهای مختار نیست.
5) تنها و تنها در صورتی انسان به لحاظ اخلاقی مسئول است که دارای اختیار باشد.
6) نتیجه آن که هیچ انسانی نسبت به افعال خویش مسئول نخواهد بود.[14]
استدلال فوق به هر دو شکلش بر پیش فرض باطلی بنا شده که موجب بطلان استدلال نیز خواهد شد. این پیش فرض، هم معنا دانستن موجبیت و علّیت عام است. در حالی که ملازمه برقرار کردن میان علّیت عام با موجبیت صحیح نیست. ما میتوانیم علّیت عام را بپذیریم و در عین حال معتقد به مختار بودن انسان نیز باشیم. مفاد علّیت عام آن است که هر پدیدهای دارای علت است و با فرض تحقق علّت تامه، آن پدیده ضرورتاً تحقق مییابد. از جمله پدیدهها رفتار انسان است. و این رفتار نیز با تمامیت علتش رخ خواهد داد اما آیا این به معنای موجبیت است؟ پاسخ منفی است. درست است که هر پدیده و از جمله فعل انسان با تمامیت علتش ضرورتا تحقق مییابد اما برای اینکه علت رفتار انسانی تمامیت یابد نیازمند اراده و اختیار انسان است و به عبارتی اختیار آخرین جزء علت تامه فعل انسان است[15]. وجود اختیار نیز امری است که انسان با علم حضوری آن را درک میکند و علم حضوری و شهودی نیز خطاناپذیر است. اشتباه استدلالکنندگان آن است که علت تامه را بدون اختیار در نظر میگرفتند در حالی که اختیار آخرین جزء علت تامه است و وجود اختیار نیز چنان که گفتیم با علم حضوری قابل اثبات است.
قدرت یا امکان تحصیل آن
تکلیف اخلاقی منوط به قدرت است و تکلیف خارج از قدرت قبیح است، مسئولیت اخلاقی نیز که با وظیفه اخلاقی برابر مینشیند مشروط به قدرت خواهد بود. بنابراین اگر کسی را علیرغم تواناییش به عملی تکلیف کنیم نه چنین تکلیفی جایز است و نه او مسئولیتی در قبال این تکلیف دارد. امکان تحصیل قدرت هنگام یا قبل از عمل نیز برای تحقق مسئولیت اخلاقی کفایت میکند. برای مثال انسان نه تنها وظیفه دارد از وطن خویش دفاع کند همچنین تهیه ابزار دفاع نیز برای قدرت دفاعی براو لازم است و در برابر آن مسئولیت دارد[16]« واعدوا لهم مااستطعتم من قوه...»[17]
آگاهی یا امکان تحصیل آن
مسئولیت اخلاقی مشروط به آگاهی یا دست کم امکان تحصیل آگاهی از وظیفه اخلاقی است. قید امکان تحصیل از سویی کسانی را که از سلامت ذهنی برخوردار نیستند از مسئولیت اخلاقی معاف میکند و از سویی دیگر کسانی را که با اهمال کاری و غفلت ورزی خود را از آگاهی محروم ساختهاند مشمول مسئولیت اخلاقی میکند.[18]
قلمرو مسئولیت اخلاقی
حیطه مسئولیت اخلاقی انسان کدام یک از افعال او را شامل میشود؟ برای تشخیص قلمرو مسئولیت اخلاقی چنان که در معنای مسئولیت اخلاقی به وظیفه اخلاقی توجه دادیم، در اینجا نیز باید به وظایف اخلاقی انسان توجه کنیم. در مکاتب اخلاقی مختلف با توجه به حوزههای مختلف اخلاقی وظایف اخلاقی او نیزمشخص میشود. مکاتب اخلاقی غیردینی حوزههای اخلاقی را به سه دسته فردی و اجتماعی و زیست محیطی تقسیم میکنند در نتیجه تکالیف و وظایف اخلاقی به سه دسته تکالیف اخلاقی در رابطه با خود، تکالیف اخلاقی در رابطه با دیگران و تکالیف اخلاقی در مواجهه با محیط زیست تقسیم میشوند و از آن جا که مسئولیت اخلاقی با وظیفه اخلاقی هم نشین است، قلمرو مسئولیت اخلاقی نیز به سه دسته مسئولیت در برابر خود، مسئولیت در برابر دیگران و مسئولیت در قبال محیط زیست، وسعت مییابد. اما در اخلاق دینی و با حضور ایمان تکالیف اخلاقی فرد از سه حوزه دیگر فراتر رفته و فرد علاوه بر وظایف اخلاقی در برابر سه حوزه پیشین در برابر خداوند نیز دارای تکالیف اخلاقی میشود. نه تنها در برابر خداوند نیز تکلیف اخلاقی دارد بلکه دیگر تکالیف، فرع بر وظیفه اخلاقی در برابر خداوند خواهد بود؛ چرا که دیگر متعلقات مسئولیت ریشه در «وظیفه انسان در قبال خداوند» دارد؛ مثلا در مورد مسئولیت اخلاقی انسان در اطاعت از پیامبران و اولیای خدا، از آن نظر که آنها پیام آوران الهی هستند و خداوند از مردم خواسته است که از آنان اطاعت کنند، آنان حق دارند که از نحوه اطاعت خویش از مردم بازخواست نمایند. با این نگرش مسئولیت انسان دربرابر خویش، انسانهای دیگر و سایر موجودات، در سایه مسئولیت انسان در برابر خداوند متعال توجیه میشود.[19]
مراتب مسئولیت اخلاقی
آیا مسئولیت اخلاقی در همه جا به یک مرتبه و اهمیت است؟ به نظر میرسد عوامل تحقق مسئولیت اخلاقی، باعث تشدید یا تضعیف مسئولیت اخلاقی خواهند بود. هر چه انسان از اختیار و آگاهی و همچنین قدرت بیشتری برخوردار باشد مسئولیت اخلاقی او نیز تشدید میشود و هر چه از آزادی و آگاهی و قدرت او کاسته شود مسئولیتش کمتر است. برای مثال اگر شخص عاقلی به دلیل وراثت یا امر طبیعی دیگری، در حد مردم عادی دارای قدرت درک و فهم نباشد و مرتکب خطای اخلاقی شود، میزان مسئولیت او با کسی که قدرت درک بیشتر از مردم عادی دارد و مرتکب خطای اخلاقی شود یکسان نخواهد بود. همچنین اگر کسی تحت فشار و تهدید مبادرت به عمل غیراخلاقی ورزد با کسی که در عین آزادی عملی غیراخلاقی انجام دهد مسئولیت یکسانی نخواهند داشت.
علاوه بر مطلب فوق هر چه وظیفه اخلاقی مهمتر باشد یعنی در رسیدن به هدف اخلاق تاثیر بیشتری داشته باشد مسئولیت اخلاقی تشدید خواهد شد. در نتیجه در برخی از وظایف و در برخی از اشخاص به دلیل جایگاه و تاثیر فعلشان، مسئولیت اخلاقی شدت خواهد یافت. برای مثال، عمل غیراخلاقی از افرادی مانند مربیان دینی، معلمان و یا پزشکان در حرفه خود که از احترام خاصی در میان مردم برخور دارند قابلش مقایسه با ارتکاب همین عمل از دیگر اقشار نیست و مسئولیت آنان بیشتر خواهد بود. از همین روست که در آموزههای دینی برخی از افراد را دارای مسئولیت فراتر از دیگران معرفی کرده اند: یا نِساءَ النَّبِی مَنْ یأْتِ مِنْکنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَینَةٍ یضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَینِ وَ کانَ ذلِک عَلَی اللّهِ یسیرًا[20]