ذات فلسفه، تاریخ فلسفه است. تحقیق در معنای فلسفه مستلزم تحقیق در معنی تاریخ فلسفه است.
تاریخ فلسفه یک نوع معرفت و دانش، عبارت از تحقیق و برسی در آرا و افکار و نظریات فلسفی متفکران و فیلسوفان پیشین و یا معاصر میباشد.
درباره اهمیت تاریخ فلسفه و اینکه چرا باید تاریخ فلسفه آموخت و چه ضرورتی برای یک پژوهشگر فلسفه وجود دارد که باید تاریخ فلسفه بیاموزد و در آن غور کند؟ به نظر میرسد بتوان ضرورت مطالعه تاریخ فلسفه را بدین ترتیب برشمرد:
1ـ یک پژوهشگر فلسفه اساسا به دنبال تحقیقات و تأملات فلسفی در موضوعات مختلف میباشد از این دو تاریخ فلسفه عین مطلوب چنین تشخیص میباشد. چرا که تاریخ فلسفه مملو از آرا، تحلیلها و تأملات فلسفی درباره مسایل متعدد میباشد. به تعبیری میتوان گفت که تاریخ فلسفه همان خود فلسفه است لااقل از این جهات که ابتدا پرسشهای تاریخی فلسفه همچنان پا برجا هستند. نیز تاریخ فلسفه، تاریخ بکارگیری و استفاده از روش فلسفی و عقلانی است، همچنین تاریخ فلسفه حاوی اندیشههای فلسفی و محتوای عقلانی و نیز محتوی تفکرات بکر و دست نخورده و کلیدی برای حل معضلات عقلانی و فلسفی و خلاصه تاریخ فلسفه پر از مضمون و محتوای فلسفی است.
2ـ آشنایی با تاریخ فلسفه زمینه آگاهی از سیر اندیشهها و تحولات آنها را در بستر زمان فراهم آورده بر این اساس درک عمیق و متمایز آنها را موجب میگردد. بدین معنی که اندیشههایی که امروز مورد مطالعه قرار میگیرند آنگاه که سابقه تکوین و تحول آنها نیز روشن گردد بسیار عمیقتر و دقیقتر دریافت میشوند و خود نظریه و مرزها و تمایزات و یا به تعبیری وجوه تشابه و تمایز آنان از دیگر آرا متناظر روشنتر و آشکارتر میگردد.
3ـ از جهت آنکه تاریخ فلسفه عبارت از تکاپوی دراز مدت انسانی برای کشف حقیقت و تحلیل آن میباشد و همانا نوعی تحلیل واقعیت یا واقعیات از زوایای متعددی میباشد. از این حیث فی نفسه امری جذاب و مطلوب است.
4ـ از آنجا که پژوهشگر فلسفه ملزم به انجام تحقیقات اختیاری یا اجباری در باب آرای فلسفی متفکران میباشد از این رو آشنایی با طیف وسیع فلاسفـه و آرای و آثـار آنـها، در صد لزوم، ضـروری مـیباشد.
مسعود امیر – نامه فلسفه ش 11
در حقیقت مردان بزرگ هنگامی با ما سخن میگویند که ما گوش و روان خود را برای دریافت سخنان آنان آماده داریم و ریشه گلی را که در روح آنها شکفته است در دل خود داشته باشیم. تجربیاتی را که آنها کردهاند ما نیز کردهایم ولی ما نتوانستهایم معنای دقیق و سری آن را در یابیم. ما مستعد دریافت آهنگهای گیرای حقیقت که در دور و بر ما طنین انداز است نبودهایم. نابغه این آهنگها و موسیقی افلاک را میشنود. نابغه آنچه را فیثاغورس درباره فلسفه میگفت درک میکند. "فلسفه مرحله عالی موسیقی است."
سقراط پیر به " کرتیو " چنین میگفت : خردمند باش و نگاه مکن که آیا فلاسفه بد یا خوب بودهاند، بلکه به خود فلسفه متوجـــهباش، سعی کن تا آن را به تعمق و صداقت بررسی کنی، اگر آن بد است سعی کن تا مردم را از آن برگردانی؛ ولی اگر چنان است که من میپندارم، آن را دنبال کن و به کار ببند و با شهامت و دلیـــر باش.
شناخت اندیشههای دیگران از خود شناسی میگذرد. در معبد دلفی Delphi شعاری به این مضمون حک شده بود :
"خود را بشناس !"
و به دستور آن هاتف غیبی که از همین معبد با سقراط صحبت کرد، فیلسوف نامدار یونانی مامور کشف حقایقی گردید که تمام اندیشههای تالی مغرب زمین از آن سر چشمه گرفتهاند .
مطالعه اندیشهها و سیر فکری فلاسفه قدیم شاید متضمن یک سود دیگر هم باشد، به این معنی که ممکن است در ذهن مطالعهکننده نوعی فهم و استنباط قویتر از سرشت و ماهیت تمام آن چیزها که در اصطلاح "متمدن بودن" نهفته است ایجاد کند و این شبهه را از فکر وی دور سازد که انسان متمدن فقط موجودی رام شده است و فرق وی با انسان وحشی نظیر آن فرقی است که میان دامها و ددها وجود دارد. و اگر از عهده این کار بر آید عملش با توجه به اوضاع عصر کنونی بیفایده نخواهد بود زیرا موقعی که ما مشغول جنگیدن یا کار کردن برای حفظ تمدن غربی هستیم لازم است تا آنجا که مقدورمان باشد برای فهم انگیزهها و عللی که ما را وادار به کار کردن یا جنگ کردن برای پاسداری از آن تمدن میکند سعی و کوشش به کار بریم.
اندیشه، هنر و تخیل خلاق نخبگان هر نسل چونان بارانی حیات بخش، فرهنگ هر عصر را بارور میسازد. فرهنگ و تمدن امروز نیز از شـعلـه تـابـنـاک روح ایـن سر آمـدان مـعارف بـشری گرمـی و روشنـی و عظمـت مـیگـیـرد. تعاطی در سوانح زندگانی و روح اندیشه این نخبگان تنها طریق راهیابی به کاخ پر شکوه فرهنگ و اندیشه امروز است.
مجموعه تاریخ اندیشهها به دنبال هدفیست که در شرحی کوتاه، اما انتقادی و مطابق با واقع از حیات عقلانی و آراء و آثار بزرگان فرهنگ بشری و نحلهها و مکتبهای بر آمده از اندیشه آنان به نحوی موثر و ژرف، ما را با بنیادهای فرهنگ و اندیشه معاصر مأنوس و آشنا سازد.
و البته؛ سخن متفکران حقیقی نتیجه حال است نه ثمره قال و از عیان است نه از بیان و از اسرار است نه از تکرار و از جوشیدن است نه از کوشیدن.
منبع:
- حیات اندیشه ، www.lifeofthought.com