24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : واقعيت اخلاقي، صدق و كذب، شناخت اخلاقي، گزاره اٍخباري
نویسنده : احمد دبيري
واژه رئالیسم که در زبان فارسی اغلب به واقع گرایی ترجمه میشود یکی از مهمترین و بحثانگیزترین اصطلاحات فلسفه است. بررسی این مسئله در موضوع اخلاق نیز اهمیت بنیادین دارد. مهمترین پرسش در این باره این است که آیا احکام اخلاقی نشان از واقعیتی دارند یا خیر؟ وقتی میگوییم: «از ترکیب دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن، مولکول آب به دست میآید.»، مقصودمان این است که در عالم واقع، رابطهای واقعی و عینی میان ترکیب آن اتمها و تشکیل مولکول آب وجود دارد و جمله ما به اصطلاح «واقع نما» است. اما زمانی که به کسی میگوییم: «بنشین.» تنها، خواسته خود را به او اظهار میکنیم. نیز هنگامی که میگوییم: «این غذا خوشمزه است.» گرچه به ظاهر، خبری میدهیم، در واقع از خوش آیند و مذاق و سلیقه خود پرده بر میداریم، نه از وصفی عینی در عالم واقع. هم چنین گزاره «در این بخش از جاده، سبقت ممنوع است.» حاکی از قرارداد و توافق اجتماعی خاصی است که امری را منع میکند و از اعضای جامعه میخواهد از انجام دادن آن بپرهیزند. هیچ یک از این سه جمله، واقعیتنما نیستند؛ زیرا از واقعیتی عینی سخن نمیگویند، بلکه بیانگر یک دستور یا توصیه، یا احساس و سلیقه، یا توافق و قرارداد اجتماعی اند.[1] زمانی که میگوییم: « درست کاری خوب است.» مقصودمان چیست؟ آیا جملهای واقعنما گفتهایم یا جملهای غیر واقعنما؟ مکاتب اخلاقی مختلف براساس اختلاف نظرشان در پاسخ به این پرسش، به مکاتب اخلاقی «واقع گرا» و «غیر واقع گرا» تقسیم میشوند. مکاتبی که معتقدند ارزش و لزوم اخلاقی، واقعیت عینی ندارد و جملههای اخلاقی شبیه یکی از سه جمله آخر است، مکاتب غیر واقعگرا نامیده میشوند. در مقابل، مکاتبی که معتقدند ارزش و لزوم اخلاقی، واقعیت عینی دارد و جمله های اخلاقی، شبیه جمله نخستین است، در گروه «واقع گرایان» قرار میگیرند.
به طور کلی واقع گرایان اخلاقی چهار ادعا را در این خصوص مطرح می کنند:[2]
1ـ حقایق اخلاقی در عالم وجود دارند و به تبع آنها اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که به حقایق غیر اخلاقی نیز تحویل پذیر نمیباشد، محققاند.
2- این حقایق از آگاهی ما (حالتی که در آن حالت میاندیشیم و صحبت میکنیم) و از امیال، گرایشها و احساسات ما مستقلاند.
3- گزارههای اخلاقی قابلیت صدق و کذب دارند و به بیان دیگر گزاره های اخباریاند که خبر از واقعیتی میدهند که میتواند صادق یا کاذب باشند.
4- دست کم برخی از گزارهها و ادعاهای اخلاقی صادقاند.[3]
واقعگرایان در ادعای اول که مورد تاکید آنان است درصدند تا وجود حقایق اخلاقی را نشان دهند و در ادعای دوم که مرحله بعدی است استقلال آن ها را از باورها، امیال، و سلیقهها و احساسات ما عنوان میکنند. ادعاهای سوم و چهارم نیز از لوازم واقع گرایی اخلاقیاند؛ وقتی حقایق اخلاقی وجود دارند چون این حقایق در رابطه با آدمی معنا مییابند لازم است تا او بتواند ا ز آنها خبردار شود و از آن ها آگاهی یابد و این آگاهی یا مطابق با واقع و صادق است و یا این معرفت مطابق با واقع نیست و کاذب است. در خصوص آخرین مدعی نیز باید گفت برخی واقع گرایان مدعیاند که ما در زندگی روز مره خود در مییابیم که برخی از احکام اخلاقی صادقاند و چنین نیست که تمام احکام اخلاقی کاذب باشند. این درک به نوعی فطری است و مطابق با حکم فطرت آدمی است. [4]
یکی از مناسبترین تبیین هایی که برای واقع گرایی اخلاقی صورت گرفته است این مسئله را در دو محور مفاهیم اخلاقی و سپس احکام و گزاره های اخلاقی مورد بررسی قرار داده است. در این تبیین مفاهیمی که در موضوع در جملات اخلاقی به کار میروند و معمولا فعلی از افعال اختیاری انسان یا وصفی از افعال اختیاری اویند از نوع معقولات ثانیه فلسفی دانسته شدهاند؛ همچنین است مفاهیمی که در محمول احکام و گزاره های اخلاقی استفاده میشوند مانند مفاهیم خوب، بد، درست، نادرست، الزام، بایسته و نبایسته. این مفاهیم مانند مفهوم علت میباشند که از یک جهت مصداق خارجی و مابازای بیرونی ندارد و از جهتی دارای منشا انتزاعی خارجی است؛ به این مثال توجه کنید آتش علت حرارت است. چیزی در خارج بجز آتش و حرارت نداریم و از این جهت علت وجود عینی خارجی ندارد ولی از جهتی نیز این مفهوم کاملا بیگانه از خارج نیز نبوده و از طریق ملاحظه میان اشیای خارجی ساخته شده است. این دسته از مفاهیم کلی که به یک معنا بر اشیا و امور خارجی حمل میگردند ولی درخارج از ذهن وجود ندارند، با نام معقول ثانی فلسفی شناخته می شوند. مفاهیمی مانند خوبی و بدی نیز مانند مفهوم علت به واسطه چیزی که از آن گرفته شده است در عالم عینی محقق میشوند. این مفاهیم با فعالیت ذهن و مقایسه رابطه میان فعل و یا صفتی اختیاری با هدف اخلاق انتزاع میشوند. اگر هدف اخلاق را مثلا قرب الهی بدانیم چنانچه رفتاری یا صفت نفسانیای با این هدف رابطه مثبتی داشته باشد میگوییم این کار یا صفت خوب است و اگر رابطه میان آن ها منفی باشد میگوییم این کار از نظر اخلاقی بد است و در صورتی که هیچ رابطهای میان آن عمل یا صفت و هدف اخلاق برقرار نباشد میگوییم این کار از نظر اخلاقی نه خوب است و نه بد. احکام و گزاره های اخلاقی نیز همان نقش بیانگری رابطه میان فعل و یا صفت اخلاقی با هدف اخلاق را دارد و واقع گرایی در گزارهها تابعی از واقع گرایی در مفاهیم است. از این جهت کار خوب اخلاقی، کاری است که در رسیدن به هدف اخلاق موثر است و کار بد اخلاقی عملی است که در نیل به مقصود اخلاق، مانع ایجاد کند.
غیر واقعگرایی اخلاقی پیامدهای زیادی را بهمراه دارد که یکی از آنها این است که این دیدگاه به نسبی گرایی بی حد و حصر کشیده میشوند؛ زیرا غیر واقعگرایی مبنا و پایگاه عینی و واقعیای را برای اخلاق نمیپذیرد و از این جهت در این نظریه هر رفتاری میتواند به کمترین مناسبت مانند خوشایندی یا ناخوشایندی عامل آن، خوب یا بد به حساب آید.[5] صدق و کذب ناپذیری نقد دیگری است که بر غیر واقع گرایان وارد است. بر اساس غیر واقعگرایی نمیتوان از صدق و کذب گزارههای اخلاقی سخن گفت؛ زیرا صدق به معنای مطابقت یک قضیه با واقع است و کذب عدم مطابقت با واقع است. حال اگر جملات اخلاقی انشایی باشند و خبر از واقعیتی ندهند نمیتوان از مطابقت و عدم مطابقت آنها با واقع و در نتیجه صدق و کذب آنها سخن گفت. یکی دیگر از نقدهای غیر واقع گرایی این است که این دیدگاه موجب میگردد تا معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی نداشته باشیم. بیشک اگر نتوان احکام اخلاقی را با استدلال و برهان همراه کرد نمیتوان دیدگاه ها و مکاتب اخلاقی مختلف را ارزش گذاری کرد. تبیین عقلانی احکام اخلاقی تنها در زمانی ممکن است که میان ارزشها و حقایق عینی رابطهای منطقی برقرار باشد.[6]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان