24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : كثرت گرايي اخلاقي، نسبيت گرايي اخلاقي، كثرت گرايي معرفتي، كثرت گرايي وجودي، كثرت گرايي ارزشي
نویسنده : مهدي فصيحي رامندي
کثرتگرایی، که معلول تنوع در حوزههای گوناگون معرفتی و وجودی است، خود، پدیدهای متنوع به شمار میرود و در حوزههای متفاوت، معانی و کاربردهای متعددی دارد. آنچه در اینجا مد نظر است کثرتگرایی در حوزه اخلاق است. کثرتگرایی اخلاقی، بر آن است که ارزشها، هنجارها، آرمانها، حقوق و فضایل اخلاقی متنوعند به گونهای که به هیچ وجه نمیتوان آنها را به دیدگاهی واحد فرو کاهید. اخلاقیات، اهداف فراوانی را در باب گستره وسیعی از علایق بشری تامین میکنند؛ بنابراین بسیار بعید مینماید که یک نظریه یکپارچه، درباره یک موضوع اخلاقی، بتواند پاسخگوی همه ارزشهای موجود باشد.[1]
طبیعی است پیش از پرداختن به کثرتگرایی از منظر اخلاقی باید نگاهی به گستره معانی و استعمالات این اصطلاح داشته باشیم. به طور کلی گاهی صرفاً درباره تنوع چیزهایی در عالم سخن میگوییم در این صورت در حوزه مباحث وجودشناختی قرار میگیریم. اما گاهی علاوه بر وجود چیزهایی، درباره ارجحیت و ارزش یکی بر دیگری یا تساوی ارزشی آن دو یا چند چیز داوری میکنیم در این صورت وارد حوزه مباحث معرفتی شدهایم. بر همین اساس میتوان میان دو نوع از کثرتگرایی تمایز نهاد. کثرتگرایی وجودشناختی و کثرتگرایی معرفتی. کثرتگرایی وجودشناختی از تنوع چیزی در عالم واقع خبر میدهد؛ بهطور مثال، وقتی از تنوع ادیان، به معنای خبر دادن از این واقعیت که ادیان متعددی در عالم وجود دارد، سخن میگوییم، درحوزه کثرتگرایی وجودشناختی سخن گفتهایم؛ اما در کثرتگرایی معرفت شناختی فقط از وجود انواع سخن نمیگوییم؛ بلکه از عدم ارجحیت معرفتی انواعی از عقاید بر یکدیگر نیز سخن میگوییم؛ بهطور نمونه، وقتی از یکسان بودن ادیان در حقانیت سخن میگوییم، درحوزه کثرتگرایی معرفتشناختی سخنی گفتهایم. توجه به این نکته در تمایز این دو نوع کثرتگرایی بسیار مهم است که باید دقت داشت حتی اگر بحثی معرفتی را مطرح کنیم، اما از وجود فهمهای مختلف سخن به میان آوریم، اگر چه در حوزه معرفتی هستیم، کثرت گرایی ما کثرتگرایی معرفت شناختی نیست؛ بلکه از نوع کثرت گرایی وجودشناختی است زیرا تنها از وجود فهمهای متنوع خبر میدهیم بدون هیچگونه ارزشداوری در باره آنها. بدین ترتیب، کثرتگرایی در هر نظریهای که مدعی وجود چیزهایی متعدد یا وجود انواع متعدد از چیزها باشد، کاربرد دارد. بدین معنا، کثرتگرایی در مقابل وحدتانگاری (مونیسم) است.[2] این نکته نیز حائز اهمیت است که در فلسفه قرن بیستم غرب، کاربرد معرفت شناختی کثرتگرایی رواج یافته است بدین معنا که معیارهای ارزشگذاری یا باورهای صحیح علیالسویهای وجود دارند که هیچ یک بر دیگری ارجحیت معرفتشناختی ندارد. به این معنا، کثرتگرایی ملازم نسبیتگرایی است.[3]
گاهی کثرتگرایی اخلاقی با نسبیتگرایی اخلاقی هم معنا به کار میرود. اساساً باید به این نکته ظریف دقت فراوان داشت که نسبیت گرایی یکی از انواع کثرت گرایی است. برای تبیین این فرق لازم است ابتدا نگاهی گذرا به انواع نسبیتگرایی در اخلاق داشت. در حوزه اخلاق دستکم با سه شکل از نسبیتگرایی مواجهیم. شکل اول، نسبیتگرایی توصیفی است. آنچه نسبیتگرای توصیفی میگوید، این است که باورهای اخلاقی اصلی افراد و جوامع مختلف، متفاوت یا حتی متعارضند. شکل دوم نسبیتگرایی، نسبیتگرایی فرااخلاقی است که براساس آن، در مورد احکام اخلاقی اصلی، شیوه معقول و معتبر عینی برای توجیه یکی در مقابل دیگری وجود ندارد، و در نتیجه ممکن است دو حکم اصلی متعارض، اعتبار یکسانی داشته باشند. شکل سوم، نسبیتگرایی هنجاری است. نسبیتگرایی هنجاری، این اصل هنجاری را پیش میکشد که آنچه برای شخص یا جامعهای درست یا خوب است، حتی اگر شرایط هم مشابه باشد، ممکن است برای شخص یا جامعه دیگر درست یا خوب نباشد به این معنا که نه تنها آنچه را کسی گمان میکند درست یا خوب است، ممکن است همان نباشد که دیگری میپندارد درست یا خوب است، بلکه آنچه واقعاً در یک مورد درست یا خوب است، ممکن است در مورد دیگر چنان نباشد.[4]
از سوی دیگر باید میان دونوع از کثرت گرایی تمایز نهاد. «کثرت گرایی توصیفی» که مدعی است انسانها در فرهنگهای مختلف، از راههای گوناگونی به توجیه عقلانی باورهایی میپردازند که آن جوامع را شکل میدهد یا اصلاح میکند، و این تمایزات فرهنگی به شکلی واقعی وجود دارد. نحوه تفکر و استدلال مردم در جوامع فقیر علمی با مردم جوامع تحصیل کرده علمی بسیار متفاوت است. حتی این تفاوت میان زنان و مردان، هنرمندان و دانشمندان، و تحصیلکردگان و کمسوادها در افراد یک خانواده یا گروههای مختلف درون جامعه واحد هم به روشنی دیده میشود. در خصوص تفاوتهای معرفتشناختی زنان و مردان، مکتب معرفتشناسی فمینیستی، مقوّم این نوع کثرتگرایی است. این نوع از کثرتگرایی در حوزه مردمشناسی، روانشناسی تطبیقی و تاریخ علم، بحث و بررسی میشود. چنانچه قبلاً هم اشاره شد انکار کثرتگرایی معرفتی توصیفی، به معنای پذیرفتن وحدتانگاری معرفتی توصیفی است. اساس وحدتگرایی معرفتی توصیفی بر این است که همه مردم، فرایند معرفتی کم و بیش یکسانی دارند.[5]
گونه دیگر کثرتگرایی، «کثرتگرایی هنجاری« است. در مباحث معرفتی هنجاری، بر خلاف مباحث توصیفی از فرایندهای شناختی که مردم به کار میبرند، سخن نمیگویند؛ بلکه از فرایندهای شناختی که باید به کار برند، بحث میکنند؛ البته نزد عالمان علوم اجتماعی، کشف تنوع و کثرت معرفتی که در کثرتگرایی توصیفی بدان اشاره شد، خود مؤیدی برای کثرتگرایی معرفتی هنجاری است. براین اساس کثرتگرایی معرفتی هنجاری (دستوری) مدعی است که نظامهای متنوع و کاملاً مختلف عقلانی ممکن است همگی به یک درجه خوب باشند. این معنا از کثرت گرایی دو صورت میتواند داشته باشد که تنها یکی از آنها نسبیتگرایی معرفتی است که مدعی است خط مشیهای مختلف عقلانی برای مردم مختلف بهتر است. ادعای اخیر با این روایت از کثرتگرایی معرفتی هنجاری، که معتقد است نظامهای مختلف عقلانی میتوانند برای هر کسی بهطور یکسان خوب باشند، متفاوت است؛ پس این روایت از کثرتگرایی معرفتی هنجاری تمایز ظریفی با نسبیتگرایی معرفتی هنجاری دارد.[6]
بر این پایه میتوان گفت نسبیت گرایی اخلاقی با کثرتگرایی اخلاقی هم معنا نیست. زیرا نسبیتگرای اخلاقی مدعیست که درستی احکام اخلاقی، به میثاقهای اجتماعی یا حتی خواستهای فردی شخص صادرکننده حکم، وابسته است، و این میثاقها یا هوا و هوسها، خود، مشروط به هیچ معیار دیگری نیستند؛ بنابراین، طبق رأی نسبیتگراها، هیچ قید عقلانی که بر اساس آن بتوان چیزی را به صورت ارزش اخلاقی فرض کرد، وجود ندارد؛ از این رو، در نسبیتگرایی اخلاقی، سخنگفتن از صدق یا کذب یا توجیه احکام اخلاقی بیمعنا است؛ اما کثرتگرایی اخلاقی، برخلاف نسبیتگرایی، معتقد است قیودی عقلانی وجود دارد که براساس آنها میتوان چیزی را ارزش اخلاقی تلقی کرد؛ بنابراین، در کثرتگرایی اخلاقی، سخنگفتن از صدق یا کذب احکام اخلاقی بیمعنا نیست. قیود مد نظر کثرتگرای اخلاقی میتواند چیزی از قبیل نیکبختی و کامیابی برای انسان باشد.[7]
با این بیان میتوان گفت کثرتگرایی اخلاقی به این تقریر که مکاتب مختلف و به ظاهر متناقض اخلاقی هیچ یک بر دیگری برتری ندارند و همه به یک اندازه قابل قبول هستند؛ هم معنا با نسبیت گرایی اخلاقی است و از لوازم و پیامدهای غیر واقعگرایی اخلاقی است.[8] اما کثرتگرایی اخلاقی به این تقریر که ارزشها و لزومهای اخلاقی اموری واقعی هستند اما منشأ واحدی ندارند و قابل تحویل به یک ارزش یا لزوم نیستند نظریهای کاملاً واقعگرایانه است.[9]
برخی متفکران معاصر غرب، از جمله آیزایا برلین نوعی از کثرتگرایی اخلاقی را مطرح کردهاند که به کثرت گرایی ارزشی موسوم است؛ و در فلسفه سیاسی آثار و پیامدهایی داشته. کثرتگرایی ارزشی معتقد است؛ ریشه هرگونه کثرتگرایی از جمله کثرتگرایی در اخلاق به این حقیقت باز میگردد که ارزشهای غایی بشر، عینی اما مختلفاند و این اختلاف به هیچ وجه فروکاستنی نیست همچنین این ارزشها متضاد و در کشمکش و اغلب تلفیقناپذیرند، و آنگاه که در تضاد قرار میگیرند، نامتوافق و قیاسناپذیر هستند؛ یعنی با هیچ مقیاس عقلانی نمیتوان آنها را با هم سنجید. «جان گری» معتقد است که کثرتگرایی ارزشی، یعنی این اندیشه که پایهایترین خیرهای بشری متکثر و توافقناپذیرند و در نتیجه زمانی که در تضاد قرار میگیرند، ما ناچار از دست زدن به انتخابهای دشواری میان آنها میشویم. پیامدهای این اندیشه برای فلسفه سیاسی این است که تصور جامعه کاملی که در آن همه آرمانها و خیرهای اصیل به دست آید، ذاتا ناسازگار و متناقض است. زندگی سیاسی نیز مانند زندگی اخلاقی، پر از انتخابهای اساسی میان خیر و شرهای رقیب است و عقل در این موارد، ما را بی یار و یاور می گذارد.[10]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان