دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عَنِ الصّادق (ع): «اَلنَّوْمُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَالنُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَالسُّکُوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ».

امام صادق (ع) فرمود: «خواب، آرام بخش جسم است، سخن گفتن آسایش روح است و سکوت، سبب راحتی عقل است.» (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 402)
عَنِ الصّادق (ع): «اَلنَّوْمُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَالنُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَالسُّکُوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ».
عَنِ الصّادق (ع): «اَلنَّوْمُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَالنُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَالسُّکُوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ».

شاهراه مرگ

سلیمان نبى(ع) را فرزندى بود نیک‌سیرت و با جمال. در کودکى درگذشت و پدر را در ماتم خود گذاشت. سلیمان، سخت رنجور شد و مدّتى در غم او مى‌سوخت.

روزى دو مرد نزد او آمدند و گفتند: «اى پیامبر خدا! میان ما نزاعى افتاده است. خواهیم که حُکم کنى و ظالم را کیفر دهى و مظلوم را غرامت بستانى».

سلیمان گفت: «نزاع خود بگویید».

یکى گفت: «من در زمین، تخم افکندم تا برویَد و برگ و بار دهد. این مرد بیامد و پاى بر آن گذاشت و تخم را تباه کرد».

آن دیگر گفت: «وى، بذر در شاهْ‌راه افکنده بود و چون از چپ و راست، راه نبود، من پا بر آن نهادم و گذشتم».

سلیمان گفت: «تو این قدر نمى‌دانى که تخم در شاه‌راه نمى‌افکنند که از روندگان، خالى نیست».

همان دم، مرد به سلیمان گفت: «تو نیز این‌قدر نمى‌دانى که آدمى به شاه‌راهِ مرگ است و چندان نگذرد که مرگ بر او پاى خواهد نهاد، که به مرگ پسر، جامه ماتم پوشیده‌اى؟».

سلیمان دانست که آن دو مرد، فرشتگان خدایند که به تعلیم و تربیت او آمده‌اند. پس توبه کرد و استغفار گفت.

    منبع: کیمیاى سعادت، محمّد غزالى، به کوشش: حسین خدیو جم، تهران: علمى و فرهنگى، 1361، ج 2، ص 383.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS