دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید علی اکبر فال اسیری (آیت الله سید علی اکبر فال اسیری)

سید علی اکبر فال اسیری (آیت الله سید علی اکبر فال اسیری)
سید علی اکبر فال اسیری (آیت الله سید علی اکبر فال اسیری)

سیّد على اکبر فال اسیرى

متوفّاى: 1319 هـ .ق

عنوان مقاله: مجاهد نستوه

نویسنده: على مراد کیانى

سیّد على اکبر فال اسیرى از جمله شخصیّت هایى است که در تاریخ سیاسى ایران همچون خورشید مى درخشد. او به پیروى از سیره اجداد بزرگوارش در مسائل حادّ سیاسى و اجتماعى دنیاى اسلام به خصوص عرصه سیاسى کشور ایران تکلیف خویش را حضور در صحنه دانست و با تلاش و اقدامات شجاعانه به مقابله با استعمارگران و دولت مردان خائن پرداخت و تا لحظات آخر عمر خود بر اهداف خویش استوار ماند.

ولادت

سیّد على اکبر فال اسیرى در سال (1256 هـ .ق.) در روستاى «اسیر»([1]) از توابع شهرستان لامِرد استان فارس دیده به جهان گشود. علّت نامیده شدن وى به «فال اسیرى» این است که اسیر روستاى محلّ تولّد وى و فال روستاى بزرگترى در نزدیکى روستاى اسیر است.([2])

تحصیلات

سیّد على اکبر فال اسیرى پس از گذراندن دوران کودکى در زادگاه خود «اسیر» مقدّمات را آموخته و سپس نزد «شیخ محمّد اسیرى» ادبیات و دروس سطح را آموخت و در سال 1270 هـ .ق.) عازم شیراز شد و در درس آیت الله «شیخ مهدى کجورى» شرکت کرد. وى پس از رسیدن به درجه اجتهاد رهسپار نجف شد و در درس «میرزا حبیب الله رشتى» شرکت کرد و مورد توجّه خاص استاد قرار گرفت.

شیخ آقابزرگ تهرانى درباره مقام علمى فال اسیرى مى گوید:

«او از فقهاى برجسته و علماى بزرگ بود. در شیراز نزد شیخ مهدى کجورى (متوفى سنه 1293 هـ .ق.) در همان شهر تلمذ نموده، سپس به عراق مهاجرت نموده و در نجف اشرف، در محضر درس ]میرزا[ حبیب الله رشتى و دیگران حاضر شد.».([3])

سیّد على اکبر فال اسیرى خود نیز سال ها به تدریس علوم اسلامى پرداخت. در خلال سال هاى حضورش در نجف، علما و زوّار شیرازى به ملاقاتش مى رفتند و از او تقاضا مى کردند به شیراز مهاجرت کندامّا وى علاقمند بود در نجف بماند. شیخ آقابزرگ این جریان را چنین بیان مى کند:

فال اسیرى قصد اقامت دائم در نجف را داشت لکن استاد او، ]شیخ حبیب الله[ رشتى از وى خواست به شیراز بازگردد تا مردم از دانش و فضل او بهره مند شوند.».([4])

فال اسیرى درخواست استاد را پذیرفت و به شیراز هجرت کرد و در شیراز به تدریس علوم دینى، هدایت مردم و اقامه نماز جماعت در مسجد وکیل([5]) پرداخت.

امّا آنچه موجب شد که شیخ حبیب الله رشتى اصرار نماید تا فال اسیرى از نجف به شیراز هجرت نماید کفایت علمى و فقهى و آگاهى سیاسى و اجتماعى سیّد بود. اجتهاد او مسلم و در شیراز صاحب فتوا بود. رساله عملیه که از وى به جا مانده نشانه جایگاه علمى اوست.([6])

استادان

1. شیخ محمّد کجورى

وى از شاگردان برجسته صاحب جواهر است و مورد تأیید شیخ انصارى نیز قرار گرفته است.([7]) او پس از کسب فیض از محضر استادانى همچون صاحب جواهر به مقام اجتهاد رسیدبا توجّه به این که اهل مازندران بود از نجف به شیراز مهاجرت نمود و در آن شهر به تدریس و تبلیغ پرداخت و سرانجام در همان شهر وفات یافت و در صحن تکیه خواجه حافظ دفن شد.([8])

2. میرزا حبیب الله رشتى

وى از اکابر و علما و اعاظم مجتهدین عصر خویش بود. در سال 1234 هـ .ق. در رشت متولّد شد و در سن 18 سالگى براى ادامه تحصیل به قزوین رفت و نزد عبدالکریم ایروانى به کسب معارف دینى پرداخت و به مقام اجتهاد رسید. و در 25 سالگى به نجف رفت و سه سال در محضر صاحب جواهر کسب فیض نمود. پس از آن در حوزه درس شیخ انصارى حاضر شد و پس از رحلت شیخ انصارى مقام تدریس و اداره حوزه علمیه نجف به او واگذار گردید. وى در زهد و تقوا از نوادر عصر خویش بود. او پس از سال ها کسب و نشر علوم دینى در 14 جمادى الثانى (1312 هـ .ق.) رحلت کرد.([9])

تألیفات

سیّد على اکبر فال اسیرى علاوه بر مقام علمى و فعّالیت هاى سیاسى و اجتماعى داراى آثارى است که بدان اشاره مى کنیم.

1. رساله عملیه

این کتاب چهار سال بعد از رحلت میرزاى شیرازى یعنى در سال (1316 هـ .ق.) به چاپ رسید. از ویژگى هاى این رساله عملیه این است که قبل از پرداختن به مسائل فقهى به صورت مختصر، اصول عقاید را بیان کرده و در بعضى از مسائل فقهى آیات و روایات مربوط به آن را ذکر کرده است.([10])

2. حاشیه شرح لمعه

3. کتاب المیراث

این کتاب درباره احکام فقهى ارث نگاشته شده است. شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره کتاب «المیراث» فال اسیرى چنین مى نویسد:

«او در کتاب خویش درباره موانع ارث (ارتداد، قتل، بردگى، دین) شرح مفصل داده و نسخه دستنویس ایشان نزد سیّد عبدالله خویى]برادر آیت الله سیّد ابوالقاسم خویى[ مى باشد.»([11])

در کتاب مذکور احکام ارتداد، انواع کشتن و احکام بندگى را به عنوان موانع ارث مفصلاً بیان کرده است.

فعّالیت هاى سیاسى

مبارزات سیاسى فال اسیرى ابعاد گوناگونى داشته است. هنگامى که رهبرى مردم محروم شیراز را عهده دار شد، بر علیه گرانى اعتراض نمود که به همین سبب او را به اصفهان تبعید کردند.

او در جریان نهضت تنباکو رهبرى مردم شیراز را بر عهده داشت و از اوّلین کسانى بود که بر علیه قرارداد رژى اعتراض کرد. در همین خصوص در فارسنامه ناصرى آمده است:

«اوّل کسى که فصاحت آغازید آقاى حاجى سیّد على اکبر فال اسیرى بود که آبروى حکومت را ریخت و مأمورین قوام الملک دست و پایش را بستند و بر قاطر سوار کردند و به بوشهر بردند.»([12]) و در جریانات و حوادث دیگر نیز به عنوان رهبر و پیشواى مردم شیراز به مبارزه با استبداد و استعمارگران پرداخت که در این جا به برخى از مبارزات آن عالم وارسته مى پردازیم.

ولایت فقها

قضاوت در اختلافات اجتماعى در عصر غیبت امام عصر (عج) از اختیارات ولى فقیه است. سیّد على اکبر فال اسیرى قضاوت و حکومت را که زیر نظر و با تأیید فقیه جامع الشرائط نباشد، طاغوتى و نامشروع مى دانست لذا دستگاه قضاوت حکومت قاجار را قبول نداشت. وى معتقد بود که فقها در عصر غیبت امام عصر(عج) باید قوانین اسلام و حدود شرعى را اجرا نمایند و لذا در اجراى حدود شرعى و قوانین اسلام بسیار کوشا بود. در تاریخ معاصر به غیر از سیّد على اکبر فال اسیرى عالمان دیگرى همچون آخوند ملاّ قربانعلى زنجانى معروف به حجت الاسلام، سیّد محمّدباقر شفتى، آقا نجفى اصفهانى، سیّد عبدالحسین لارى و... بودند که قوانین قضایى اسلام و حدود شرعى را همچون حاکم بلامنازع اجرا مى کردند. اگر چه که فرمان روایان قاجار و خوانین محلى از این قضیه بسیار ناراحت بودند و همیشه در صدد کارشکنى برمى آمدند.

در این جا چند نمونه از اجراى احکام اسلام توسط سیّد على اکبر فال اسیرى را به صورت خلاصه بیان مى کنیم:

«]یک روز[ یک دسته مُطرب اصفهانى، تازه وارد شیراز شده بودند. همان روزِ ورود، به حمام وکیل مى روند. جناب حاجى سیّد على اکبر پیشنماز ]با[ خبر شده، مى رود سر حمام، حکم مى کند تمام زلفهاى رقاص آن ها را مى تراشند.»([13])

نمونه دیگر

«]یک[ شب در محله درب شاهزاده در خانه اى، مطرب یهودى داشته اند. حاجى سیّد على اکبر دو سه نفر طلبه و سیّد مى فرستد مطرب ها را مى گیرند مى برند پیش ایشان. تازیانه زیادى مى زنند و سر آن ها را مى تراشند.»([14])

نهضت تنباکو

در زمانى که خفقان سراسر ایران را در برگرفته بود و سیاست دولت هاى استعمارى در حال گسترش بودجنبش تنباکو به وقوع پیوست. گر چه این نهضت محدود بود امّا با توجّه به زمان و نوع اقداماتى که انجام گرفت آثار بسیارى داشت. از جمله آن آثار این بود که ابهت حکومت استبدادى قاجار را در هم شکست و به مردم نشان داد که مى توانند در مقابل هر استبدادى ایستادگى نمایند.

امتیاز تنباکو

در سفر سوم ناصرالدّین شاه به انگلستان، سیاست مداران انگلیسى به دنبال گرفتن امتیاز از شاه ایران بودند. «ماژور تالبوت» از مشاوران نخست وزیر انگلیس مأمور شد تا امتیاز خرید انحصارى توتون و تنباکو را از ناصرالدّین شاه بگیرد. شاه ایران قبول کرده و وى را به ایران دعوت مى کند. تالبوت با گرفتن قول امتیاز، کمپانى رژى را تأسیس کرد و به تهران آمد.

ناصرالدّین شاه طى قراردادى با تالبوت در سال (1367 هـ .ق. / 1890 م) انحصار خرید و فروش توتون و تنباکوى ایران را براى مدّت 50 سال به کمپانى رژى واگذار کرد تا در مقابل، این کمپانى سالانه 15 هزار لیر انگلیسى به عنوان حقّ الامتیاز و یک چهارم سود حاصله از آن را به دولت ایران بپردازد و در این مدّت از مالیات هم معاف باشد. شاه دستور مى دهد که هیچ کس حقّ ندارد بدون اجازه کمپانى توتون و تنباکو معامله کند بلکه باید محصولات خود را به این کمپانى بفروشند و اگر کسى تخلف کند سخت مجازات خواهد شد.

سهل انگارى دربار در برابر این امتیاز، مردم را به شگفتى واداشته بودزیرا اهمیّت اقتصادى این محصول در ایران به حدّى بود که یک پنجم مردم ایران به خرید و فروش آن مى پرداختند.

مخصوصاً وقتى که آن را با امتیازى مشابه همان که دولت عثمانى به دولت انگلیس داده بود مقایسه مى کردند نه تنها قابل قیاس نبود بلکه فاجعه بود زیرا دولت عثمانى سالانه در مقابل آن امتیاز، 630 هزار لیره دریافت مى کرد و ایران 15 هزار لیره.

آغاز نهضت

مردم از واگذارى این امتیاز به شدّت ناراضى بودند. عالمان وقت از جمله آیت الله میرزا محمّدحسن شیرازى و میرزا محمدحسن آشتیانى به خاطر واگذارى این امتیاز به دولت اعتراض کرده و آن را یک اشتباه بزرگ دانستندولى دربار، اعلام کرد که لغو این امتیاز محال است.([15])

اعتراضات علما و مردم مسلمان در شهرهاى بزرگ مثل تهران، اصفهان، تبریز، شیراز و... بالا گرفت. در تبریز میرزا جواد آقا تبریزى، در اصفهان آقا نجفى، شیخ محمّدعلى و ملاّ باقر فشارکى، در تهران میرزاى آشتیانى و در شیراز سیّد على اکبر فال اسیرى پرچم مخالفت را برافراشته و پیامدهاى قرار داد رژى را براى مردم بیان کردند.([16])

در شیراز مردم مغازه ها را بستند و در مسجد جامع اجتماع کردند. سیّد على اکبر فال اسیرى که اجتماعات مردم شیراز را رهبرى مى کرد. بر بالاى منبر رفته و از زیر عبا شمشیرى بیرون مى آورد و فریاد مى زند و خطاب به مردم چنین مى فرماید:

«]الان[ موقع جهاد عمومى است. اى مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم هر بیگانه اى که براى انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد.»([17])

سخنان پرشور سیّد على اکبر فال اسیرى هیجانى در مردم شیراز بوجود آورد که تا مدّتى حکومت شیراز، نمایندگان کمپانى رژى را از ورود به شهر منع کرد. در خلال این حوادث حاکم شیراز از تهران کسب تکلیف نمود و دربارِ فاسدِ قاجار دستور تبعید سیّد على اکبر را صادر نمود. البتّه حساسیت سیّد على اکبر فال اسیرى از دو جهت بودیکى به خاطر استعمارى بودن آن قرارداد که بازرگانان مسلمان ایرانى ورشکسته مى شدند و یک نوع سلطه اقتصادى بیگانه در کشور حاکم مى شد. و از طرف دیگر طرف قرارداد کشور انگلستان بود که به وسیله همین قرار دادهاى اقتصادى توانسته بود هندوستان را مستعمره خود گرداند.

تبعید به بصره

آیت الله سیّد على اکبر فال اسیرى یک روز با یکى از خادمین خود براى قرائت زیارت عاشورا به بیرون شهر رفته بود([18]) که توسط مأموران قوام الملک دستگیر و پس از خلع لباس او را به سرعت با وضعیت ناجورى به طرف بوشهر بردند. در بین راه هرکس را مى دید فریاد مى زد: سیّد على اکبر فال اسیرى هستم که به دست ظلمه گرفتارم. مردم مرا نجات دهیدولى کسى حرف او را گوش نمى کرد. چند روز او را در بوشهر نگه داشتند و در این مدّت نگذاشتند کسى با او ملاقات کند. سپس او را سوار کشتى نموده و به بصره تبعید کردند.([19])

مردم شیراز هنگامى که از دستگیرى و تبعید رهبر روحانى خود مطّلع شدند در مساجد شهر جمع شده و سپس همگى به طرف حرم حضرت احمد بن موسى (شاهچراغ) حرکت کردند و در آن جا تحصن کردند.

حکومت شیراز به شدّت به وحشت افتاده در صدد خاموش کردن این قیام بود.

قوام الملک، حاکم وقت شیراز دستور داد سپاهیان بهارلو به طرف تحصن کنندگان تیراندازى کنند. پس از هجوم سپاهیان به طرف مردم و قتل عالم مردم، حکومت شیراز با کمال وقاحت و با استقبالى گرم، مأموران کمپانى رژى را وارد شهر شیراز کردند.([20])

کمپانى رژى پس از استقرار مأموران انگلیسى خود در شیراز، نمایندگان خود را به سایر شهرها اعزام کرد. هر چند که در اکثر شهرها مردم به مخالفت پرداختند امّا فشار حکومت مردم مظلوم را به ظاهر تسلیم کرد.([21])

در میان شهرها تنها مردم تبریز به رهبرى حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزى مانع ورود نمایندگان کمپانى رژى به آن شهر شدند.([22])

ملاقات با سیّد جمال

سیّد على اکبر فال اسیرى در نیمه شعبان (1308 هـ .ق.) وارد شهر بصره شد. وى در همین شهر با سیّد جمال الدّین اسدآبادى ملاقات کرد و درباره وضعیت مسلمانان و مصائبى که از طرف استعمارگران بیگانه بر سر آن ها آمده بود با هم صحبت کردند. مجتهد بزرگ، فال اسیرى چنین اظهار داشت که:

«امروز به حرکت مرجعیّت عالیقدر شیعه براى مبارزه با استعمار نیاز است و باید از نفوذ و قدرت میرزاى شیرازى در این راه استفاده نمود»

ایشان از سیّد جمال الدّین خواست تا نامه ایى در این باره براى میرزاى شیرازى بنویسد تا آن را با خود به سامرا ببرد. درخواست سیّد على اکبر در متن نامه سیّد جمال آمده که به شرح ذیل است:

«چون مجتهد و عالم حاجى على اکبر (فال اسیرى) از بصره عازم بود به من گفت نامه به رئیس مذهب بنویسم و این مقاصد را متذکر شوم. من هم گفته او را پذیرفتم و این نامه را مى نویسم. مى دانم خدا به دست تو گشایشى خواهد داد.»([23])

در بخش دیگرى از نامه سیّد جمال الدّین به میرزاى شیرازى آمده است:

«علما و پرهیزگاران در نتیجه دفاع منفردى ]دفاع انفرداى[که از دین نمودند از این مرد سرکش ]امین السلطان[ سختى هایى کشیدند که در تاریخ نظیر ندارد. چون مى خواستند بلاد مسلمین را از شر اجانب حفظ کنند، هر گونه تحقیر و رسوایى را متحمل شدند.

مسلماً پیشواى مذهب از رفتار زشتى که جاسوسان کفر و یاران مشرکین با دانشمند پرهیزگار واعظ، حاجى ملاّ فیض الله دربندى نمودند مطّلع است و قریباً هم از بدرفتارى که نسبت به دانشمند مجتهد و نیکوکار حاجى سیّد على اکبر شیرازى (فال اسیرى) مرتکب شده اند، مطّلع مى شوى»([24])

سیّد جمال الدّین در نامه خود از اطّلاعات وسیعى که در این زمینه داشت، بهره گرفت و معایب و مضرّات قرارداد انحصار دخانیات را براى میرزاى شیرازى نوشت. وى در این نامه، ناصرالدّین شاه و امین السلطان را به جرم بى دینى و اعطاى امتیازات به بیگانگان محکوم کرد و میرزاى شیرازى را ترغیب نمود تا مرجعیّت و اقتدار خود را در حفظ منافع ملّى ایران به کار برد.

فال اسیرى پس از ترک بصره به سامرا رفت و با میرزاى شیرازى ملاقات کرد و نامه سیّد جمال الدّین را به او تقدیم نمود که برخى معتقدند نامه سیّد جمال تأثیر به سزایى در صدور فتواى تحریم تنباکو توسط میرازى شیرازى داشت.

شکى نیست که تبعید فال اسیرى و آزار وى در تحریک میرزاى شیرازى و صدور فتواى تحریم تنباکو نقش مهمى داشت.

پس از اطّلاع کامل میرزاى شیرازى از وضعیت ایران و قرارداد استعمارى فروش انحصارى تنباکو به کمپانى رژى و پیامدهاى آن در آینده، سرانجام فتواى سرنوشت ساز خود را به شرح ذیل صادر نمود:

«الیوم استعمال تنباکو و تتن باىِّ نحو کانَ در حکم مُحاربه با امام زمان است.([25])

پیامدهاى فتواى میرازى شیرازى

با انتشار فتواى میرزاى شیرازى مبنى بر حرمت استعمال توتون و تنباکو مردم به عنوان وظیفه شرعى تلاش فراوانى کردند تا متن فتوا در بین اقشار گوناگون منتشر گردد. مأموران حکومتى در مقابل سعى مى کردند تا جلوى انتشار فتواى تحریم تنباکو را بگیرندولى در مدّت زمان کوتاهى اکثر مردم از محتواى فتوا مطّلع شدند. حتّى در اندرون و حرم سراى شاه نیز استعمال دخانیات تعطیل شده و قلیان هاى خود را شکستند. حتّى یهود و نصارى نیز در این امر به ظاهر از فتوا متابعت کردند.

یک باره در سراسر کشور استعمال و خرید و فروش تنباکو و توتون متوقف شد تا این که ناصرالدّین شاه و امین السلطان به آیت الله میرزاى آشتیانى روى آوردند و از او خواهش کردند تا فتوا را لغو کند که میرزاى آشتیانى با قاطعیت با درخواست آنها مخالفت کرد.

سرانجام پس از دو هفته کشمکش ناصرالدّین شاه مجبور شد آن قرارداد ننگین را لغو نماید. میرازى شیرازى پس از آن که اطمینان پیدا کرد که قرارداد مذکور لغو گردیده حکم بر لغو فتواى تحریم کرد.([26])

تبعید به اصفهان

در سال (1303 هـ .ق.) در زمان حکومت صاحب دیوان در فارس، شورشى مردمى در شیراز به رهبرى آیت الله فال اسیرى علیه گرانى مصنوعى مواد غذایى که توسط صاحب دیوان به وجود آمده بود به وقوع پیوست. حاجى پیرزاد در مورد اغتشاش شیراز در سال 1303 هـ .ق. مى نویسد:

«مردم... در آستانه حضرت شاه چراغ جمع شدند و جناب آقاى سیّد على اکبر فال اسیرى که مردى فاضل و مقدّس و صادقى است... ایشان ]مردم[را به بست شاه چراغ آورده و هر روز جمعیت و ازدحام زیادتر مى شود. و صداها بلند مى کردند و دادها مى زدند و غوغاها مى نمودند که چرا نان گران است و جنس فراوان نیست.»([27])

اصل جریان از این قرار بود:

قبل از ورود صاحب دیوان به شیراز نان فراوان و ارزان بود که قیمت هر مَنْ دوازده شاهى([28]) بودامّا پس از ورود صاحب دیوان قیمت هر من نان یک قِران و شش عبّاسى([29])شد. گرانى نان باعث شده بود که اغلب شب ها فقرا نمى توانستند نان تهیه کنند. با توجّه به این که در آن سال محصولات کشاورزى زیاد بود، قیمت نان همچنان بالا بود. علّت گرانى هم این بود که صاحب دیوان و نزدیکانش غلات زیادى انبار کرده بودند و خواهان سود بیشترى بودند و حاضر به ارزان کردن قیمت نان نبوده از این جهت مردم به رهبرى آیت الله فال اسیرى به مقابله با دولت مردان پرداختند. و حدود پنج، شش هزار نفر به عنوان اعتراض در مسجدِ وکیل تجمع کرده و تلگرافى بدین مضمون براى ناصرالدّین شاه فرستادند:

«ما شاهزاده جلال الدوله را مى خواهیم ولى صاحب دیوان را نمى خواهیم از جان خود سیر شده ایم.»

صاحب دیوان به خاطر حفظ جان که به دلگشا رفته بود روز شانزدهم شوّال (1303 هـ .ق.) با تعدادى تفنگچى به شیراز بازگشت. و چهارده نفر از علما را حاضر کرد تا حجّت را بر سیّد على اکبر و مردم تمام کنند و یک نفر را بفرستند تا به آن ها بگوید که اگر تا فلان وقت متفرق نشوند و سیّد به منزل نرود خون همگى مباح است.

همه علما تأیید کرده به سیّد على اکبر و مردم خبر دادند، مردم قبول نکردند. در همان شب تلگرافى از ظلّ السلطان براى سیّد على اکبر فال اسیرى ارسال شد تا مردم را متفرق کرده و خودش هم به منزل برود. تا به خواسته هاى سیّد و مردم جامه عمل بپوشانندولى صاحب دیوان را معزول نکنند. از طرف دیگر تلگرافى از امام جمعه اصفهان براى سیّد ارسال شد که ظلّ السلطان تصمیم داشته به شیراز بیاید تا مردم را تنبیه کند که من شفاعت کردم و مانع شدم. قول داده اند که اگر مردم را متفرق کنید و خود شما به منزل بروید خواسته هایتان را برآورده سازند. سیّد این تلگراف ها را دست آویزکرده و به مردم گفت که من بیش از این تکلیف خود نمى دانم در اینجا بمانم. شما هم اگر به حرف من هستید متفرق شوید. پس از آن که سیّد به منزل خود رفت مردم هم متفرق شدند.

پس از چند روز ظلّ السلطان تصمیم مى گیرد سیّد را به اصفهان تبعید کند لذا به خاطر این که مردم شیراز شورش نکنند او را محترمانه به اصفهان دعوت کرد و ابتدا خوب از او استقبال کردند. لکن به رخ کشیدن فتواى علماى وابسته شیراز درباره آشوبگر بودن و جنون سیّد ـ که نوشته بودند: اگر سیّد را روانه شیراز کنید باز هم شهر دچار اغتشاش خواهد شد ـ و اجبار محرمانه او به اقامت در اصفهان بیانگر این مطلب است که این احترام ظاهرى به خاطر ترس از ایشان و مردم بوده، نه علاقه به علما و سادات.([30])

برخورد با دیپلمات انگلیسى

سیّد على اکبر فال اسیرى یک روز وقتى که مى خواست به مسجد برود یک نفر را دید که لباس فرنگى پوشیده و با حالت غرور سوار بر اسب و از مسیر سیّد عبور مى کند. سیّد پرسید این سوار کیست؟

همراهان سیّد گفتند: قنسول انگلیس است. سیّد به دیپلمات انگلیس دستور داد از اسب پیاده شود! وى از اسب پیاده شد و کلاهش را به عنوان سلام و عرض ادب برداشت. فال اسیرى به او گفت کلاهت را به سر بگذار و به هر مسلمانى که رسیدى باید سلام کنى و یهود و نصارى که اهل ذمّه هستند حقّ ندارند در معابر مسلمین سواره ظاهر شوند. و به این وسیله قدرت استعمارى انگلیس را تضعیف نمود.([31])

این عمل در زمانى صورت گرفته است که انگلیسى ها براى ملّت ایران تصمیم مى گرفتند و کسى جرأت نمى کرد با آن ها کوچکترین برخورد را داشته باشد.

مجلس امتحان شاهانه

زمانى که شاهزاده فرهاد میرزا حاکم فارس بود سعى مى کرد علماى شیراز را امتحان نماید تا بلکه بتواند شخصیّت آن ها را تخریب کند.

وى روزى از آیت الله فال اسیرى سؤال علمى پرسید و کتابى را به ایشان داد و گفت: کتاب را باز کن و جواب سؤال مرا بده. سیّد على اکبر کتاب را گرفته و به طرف حوض آب داخل حیاط پرت کرده و به فرهاد میرزا گفت هر مسأله اى دارى بپرس! نیازى به روخوانى کتاب نیست. در ضمن حاکم حقّ ندارد علما را امتحان کند.

مراجع باید روحانیون را امتحان نمایند

همین برخورد باعث شد که فرهاد میرزا دیگر به خود جرأت ندهد عالمى را امتحان کند.([32])

حمایت از نوآورى

یکى از ساکنان شیراز در شهر بمبئى هندوستان آموزش عکاسى دیده بود. پس از مراجعت به شیراز مغازه عکاسى تأسیس کرد به طورى که به عکّاس باشى شهرت یافت عدّه اى از متحجّرین با او مخالفت مى کردند و هنر عکاسى را حرام مى دانستند. این افراد مانع بزرگى براى کسب و کار عکّاس باشى بودند. روزى عکّاس باشى به حضور آیت الله فال اسیرى رسید و مشکل خود را مطرح کرد. آیت الله فال اسیرى دستور داد تا عکسى از او بگیرد. عکّاس باشى دوربین عکاسى را آماده و عکسى از سیّد گرفت و آن را ظاهر نموده قاب کرد و به سیّد تقدیم نمود. آیت الله فال اسیرى گفتند: این شغل و هنر شما مشروع و حلال است و دلیلى بر حرام بودن آن نیست و او را مورد تشویق قرار داد.

عکّاس باشى پس از کسب اجازه از آیت الله فال اسیرى عکس وى را تکثیر و در معابر عمومى شهر نصب کرد و بدین ترتیب تأیید، اجازه و حکم ایشان را به مردم تفهیم کرد.([33])

حیات اجتماعى

آیت الله فال اسیرى در بین روحانیون فارس در یک قرن پیش، از بالاترین مقام فقهى و اجتماعى برخوردار بود به طورى که عالمانى چون آیت الله مرعشى نجفى، آقا بزرگ تهرانى و ملاّ حبیب الله رشتى او را به عنوان عالمى جلیل القدر و داراى شوکت و جلالت در شیراز یاد مى کنند.

در زمان تبعید وى به اصفهان، تجّار و مردم شیراز همه مخارج او را مى پرداختند.

حتّى دولت مردان نیز که سیّد را آزار مى دادند براى او حرمت قائل بودند.

«روز ورود ]فال اسیرى[ به اصفهان با کمال احترام مشارالیه را وارد کردند و در خانه مشیرالملک به حکم حضرت والا، ظلّ السلطان وارد شده، تا به حال خیلى احترام به مشارالیه کرده اند.»([34])

برخورد حضورى ظلّ السلطان با سیّد نیز بسیار مؤدبانه بود و هنگام بازگشت به شیراز شاه براى او خلعت فرستاد و حتّى از ذکر کلمه تبعید درباره وى امتناع ورزید. و در زمان تبعید او به بصره مردم شیراز به حمایت از وى دست به شورش زدند که چند تن نیز در این راه جان خود را از دست دادند حتّى میرزا محمدحسن شیرازى و سایر علماى سامرا نسبت به فال اسیرى احترام بسیار مى گذاشتند.

تا جایى که تبعید فال اسیرى به عراق در فتواى میرزاى شیرازى تأثیر عمده ایى گذاشت و خود میرزاى شیرازى به تبعید وى اعتراض کرد.

میرزاى شیرازى با ارسال تلگرافى به ناصرالدّین شاه از بى احترامى نسبت به سیّد على اکبر فال اسیرى و معایب انحصار تنباکو یادآور مى شد. وى تبعید فال اسیرى را به وضع ناشایست از نتایج قرارداد تنباکو دانست و از شاه خواست که از فال اسیرى عذرخواهى کند.

به همین علّت اعتراضات مردم و میرزاى شیرازى دولت مردان را به هراس انداخت لذا امین السلطان با ذکر القابى همچون فخرالسادات و المجتهدین در مقام عذرخواهى برآمد. متن تلگراف امین السلطان به سامره یا نجف اشرف چنین است:

جناب مستطاب فخرالسادات و المجتهدین حاجى سیّد على اکبر فال اسیرى مجتهد ـ سلّمه الله تعالى ـ، ذات کامل الصفات مبارک ظلّ اللهى ـ روحنا فداه ـ از فرط اشتیاق قلبیه مایل به ملاقات جناب عالى و بذل ملاطفت هاى حضورى و درک لقاى جناب عالى شده. مقرر شد که با کمال احترام زحمت دهم که ان شاء الله تعالى پس از وصول این تلگراف، حرکت و از راه کرمانشاهان مستقیماً به دارالخلافه طهران عزیمت فرمایید]که به زودى وارد شده و به سایرین میمنت و برکت بخشید. البتّه زود عزیمت فرمایید.[([35])

ناصرالدّین شاه فوراً به مشیرالوزراء دستور داد تا از طریق بغداد راهى سامرا شده رضایت میرزاى شیرازى را جلب نماید. ایشان از اشتباهات خود در مورد سیّد على اکبر فال اسیرى پوزش خواستند و از میرزا تقاضاى بازگشت او را نمودند.([36])

بعد از مدّتى سیّد على اکبر فال اسیرى از طریق کرمانشاه به تهران آمد و بر حسب توصیه هاى میرزاى شیرازى او را احترام کردند و سپس به شیراز فرستادند.([37])

وفات

آیت الله سیّد على اکبر فال اسیرى در ربیع الثانى (1319 هـ .ق.) دار فانى را وداع گفت. پیکر مبارکش را در حافظیّه شیراز دفن کردند. کسبه و بازاریان به محض مطّلع شدن از رحلت آن عالم فرزانه به مدّت سه روز بازار را به احترام او تعطیل نموده و مجالس عزادارى برقرار کردند و از طرف پسران وى در مسجد وکیل مجلس ختمى برقرار شد که علما، اشراف و اعیان شهر در آن مجلس شرکت نمودند.([38])

برقرارى این گونه جلسات عزادارى در غم و سوگوراى آن عالم از سوى دوستان و دشمنان بیانگر صداقت، پاکى و ساده زیستى آن عالم وارسته است.

فرزندان و نوادگان

با توجّه به مقام علمى سیّد على اکبر فال اسیرى و جایگاهش در بین روحانیون در عراق وى مورد توجّه مرجع بزرگ شیعه میرزا محمّدحسن شیرازى قرار گرفت و ایشان را به دامادى قبول کرد و دختر خود را به عقد ازدواج او درآورد([39]) که از آن ازدواج مبارک سیّد، صاحب هشت فرزند شد چهار فرزند پسر و چهار فرزند دختر که اسامى پسران عبارتند از:

1. سیّد ابوالمعالى.

2. سیّد میرزا معروف به سلطان الواعظین.

3. سیّد حسین فالى.

4. سیّد محمّد.([40])

سیّد محمّد تنها پسر سیّد على اکبر بود که از نظر علمى و سیاسى و اجتماعى فرد برجسته اى بود و پس از رحلت پدر به جاى او امامت جماعت مسجد وکیل و مسؤولیت حوزه علمیّه شیراز را بر عهده گرفت.

سیّد محمّد در امور سیاست مثل پدر فعّالیت داشت و در انقلاب مشروطه وى از حامیان مشروطیت بود. او نیز جزء امضاکنندگان تلگرافى است که درباره مشروطیت با امضاى علماى شیراز به تهران ارسال شده است.

وى در سال (1331 هـ .ق.) درگذشت و در حافظیه شیراز دفن شد. او داراى پنج فرزند پسر است:

1. حسام الدّین. 2. سیّد محى الدّین. 3. عمادالدّین. 4. معین الدّین. 5. بهاءالدّین.

حسام الدّین در نجف به تحصیل علوم دینى پرداخت و پس از پدربزرگ (سیّد على اکبر) فرد برجسته علمى و سیاسى خاندان فال اسیرى بود.

در اوج اقتدار رضا خان که در راستاى تجددگرایى غربى با مذهب به شدّت مبارزه مى شدعلما و روحانیون به مقابله برخاستند که از جمله آن قیام ها مى توان به قیام مسجد گوهرشاد به رهبرى علماى مشهد اشاره کرد که سیّد حسام الدّین فال اسیرى در قضیه کشف حجاب و قیام مسجد گوهرشاد نقش مهمّى داشت.([41])

در فروردین سال (1314 هـ .ش.) چند ماه قبل از قیام مسجد گوهرشاد، میرزا على اصغر حکمت وزیر معارف رضا خان به شیراز سفر کرد. به همان مناسبت جلسه جشنى در مدرسه شاهپور برقرار شد که در آخر مجلس تعدادى از دختران و زنان به روى صحنه آمده چادرهاى خود را کنار گذاشته و به رقص و پایکوبى پرداختند. عدّه اى از شرکت کنندگان در مراسم جشن به عنوان اعتراض، جلسه را ترک کردند. روز بعد این خبر در شهر پخش شد. مردم به عنوان اعتراض بازار را تعطیل و در مسجد وکیل تجمع کردند. سیّد حسام الدّین به منبر رفت و به مجلس جشن مدرسه شاهپور اعتراض کرد و آن را منکر دانسته و خواهان مقابله با چنین جلساتى شد.

خبر اعتراض مردم شیراز به تهران رسید دولت مردان دستور تعقیب و دستگیرى سیّد حسام الدّین را صادر کردند. سرانجام وى دستگیر و به مشهد تبعید شد.([42])

خبر جریان شیراز و دستگیرى و تبعید حسام الدّین فال اسیرى به قم، مشهد و تبریز و سایر شهرها رسید. در قم آیت الله حائرى با توجّه به این که در امور سیاسى موضع بى طرفانه مى گرفت تلگراف اعتراض آمیزى براى رضا خان ارسال کرد.([43])

آیت الله حاج آقا حسین قمى نیز به خاطر جریان شیراز و برقرارى جلسه مشابهى در دبیرستان فردوسى مشهد طى تلگرافى به رضا خان انزجار خود و سایر علما را از این موضوع اعلام کرد.([44]) و در پى همین اعتراضات بود که منجر به قیام مسجد گوهرشاد گردید.

علما و روحانیون که به برقرارى جلسات جشن و رقص و پایکوبى زنان اعتراض کردند فکر مى کردند که رضا خان مخالف این جلسات و کشف حجاب است تا این که بعداً مشخص شد این جریانات به دستور خود رضا خان بوده است.

سیّد حسام الدّین همچنین در وقایع پیش از کودتاى 28 مرداد سال (1332 هـ .ش.) از هم فکران و حامیان آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانى بود. وى پس از کودتا به مشهد تبعید شد و سرانجام در سوم اسفند ماه (1345 هـ .ش.) دار فانى را وداع گفت و در حرم امامزاده «محمّد بن احمد بن موسى(علیه السلام)» در شیراز دفن شد.([45])حرم امامزاده محمّد بن احمد بن موسى(علیه السلام) با تلاش سیّد حسام الدّین ساخته شد.

سیّد محى الدّین فال اسیرى

وى در دوران رضا خان و محمّدرضا در امور سیاسى فعّالیت داشت. رضا خان تصمیم گرفته بود براى پیش برد اهداف خود از زنان و روحانیون براى امور اجرایى در ادارات استفاده کند. به سیّد محى الدّین نیز پیشنهاد ریاست ثبت احوال شد. ایشان نپذیرفت و همین مسأله باعث شد که او را از مسأله گفتن در مسجد نیز منع کنند. سرانجام پس از پشت سرگذاشتن یک سرى مشکلات به مشکان از توابع نیریز رفت و با احیاى مسجد آن محلّ، به مبارزه با بهائیان پرداخت.

شیوه هاى مبارزه وى بدین گونه بود:

1. آشنا نمودن مردم به وظایف دینى.

2. ممنوعیت ازدواج شیعیان و مسلمانان با بهائیان.

3. اعلام آمادگى براى بحث در امور دینى.

4. اخراج وکلاى بهائى از انجمن شهر.

5. جلوگیرى از سوء استفاده بهائیان از اموال عمومى.

6. تعلیم افراد براى بحث و مناظره با آن ها.

7. جمع کردن تجارت خانه هاى آن ها از مرکز شهر و اطراف مدفن سیّد یحیى.([46])

در اوایل دهه (1350 هـ .ش.) رژیم پهلوى پس از فراغت از جشن هاى دوهزار و پانصد ساله و احساس ناتوانى در قبال روحانیت و مردم تصمیم به علم کردن بهائیان و دراویش گرفت. از طرفى اشراف و دولت مردان محلى شیراز، گرایش و وابستگى شدیدى به دراویش داشتند به همین خاطر قطب را از گناباد با تجلیل و احترام دعوت و وارد شیراز کردند.

سیّد محى الدّین و فرزندش سیّد فخرالدّین و دیگر روحانیون، مردم متدین را تحریک نمودند. مردم نیز به قطب و دراویش حمله کرده و آن ها را مفصل کتک زدند. به دنبال این جریان چند روز در شیراز حکومت نظامى برقرار شد.

مأموران حکومت سیّد محى الدّین و پسرش را دستگیر و سیّد محى الدّین را به گنبد کاووس و پسرش را به شوشتر تبعید کردند.

سیّد محى الدّین فال اسیرى یازدهم شهریور (1364 هـ .ش.) وفات یافت و در آرامگاه نیریز فارس به خاک سپرده شد.([47])

سیّد فخرالدّین فال اسیرى

سیّد فخرالدّین فرزند سیّد محى الدّین در دهه 1350 به خاطر مبارزه با بهائیان و دراویش و درگیرى با قطب دراویش دستگیر و به شهرستان شوشتر تبعید گردید.

وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى از حامیان نظام جمهورى اسلامى بود و در دوره دوم مجلس شوراى اسلامى براى نمایندگى مردم استهبانات و نیریز انتخاب شد و به مجلس شوراى اسلامى راه یافت. ([48])

همان طور که بیان شد خاندان فال اسیرى در سیاست به صورت فعّال نقش داشتند و همیشه با استبداد در حال مبارزه بودند.


[1]. وجه تسمیه اسیر به نقل از کتاب فارسنامه ناصرى این است که «بلوک اسیر چون دو کوه که عبور از آنها دشوار است در دو جانب آن بلوک افتاده، شمالى آن را گردنه کافرى و جنوبى آن را گردنه ظالمى گویند، بین مردم مشهور است که، ]این روستا[ میان کافر و ظالم اسیر است.».

[2]. دورنمایى از سیماى یک مجاهد، سیّد فخرالدّین فالاسیرى، چاپ اوّل، ص 13.

[3]. طبقات اعلام الشیعة / نقباء البشر، ج 4، شیخ آقابزرگ تهرانى، دارالمرتضى، مشهد، ص 1584.

[4]. همان.

[5]. مسجد وکیل: از مساجد بزرگ شیراز و از آثار معروف کریم خان زند است که وسعت کل مسجد 11 هزار متر مربع و مساحت داخل مسجد به طول 120 متر و عرض 80 متر مجموعاً 9600 متر مربع است که در سال 1187 هـ.ق. ساخته شده است.

[6]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمّدرضا رحمتى، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ایران، اوّل، قم، ص 64.

[7]. فوائد الرضویه ـ شیخ عبّاس قمى ـ ص 676.

[8]. زندگانى و شخصیّت شیخ انصارى، شیخ مرتضى انصارى، 1373ش، قم، ص 495.

[9]. گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازى، 1353ش، چاپ پیروز قم. ج 5، ص 175ـ174.

[10]. دورنمایى از سیماى یک مجاهد، ص 33 ـ 27.

[11]. الذّریعة، ج 23، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ص 303.

[12]. فارسنامه ناصرى، میرزا حسن حسینى فسایى، ج 2، امیرکبیر، تهران، اوّل، 1367، ص 914.

[13]. وقایع اتفاقیه، ص 467، به نقل از کتاب نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 152.

[14]. همان، ص 409، به نقل از نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 153.

[15]. تاریخ سیاسى معاصر ایران، ج 1، سیّد جلال مدنى، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1361، ص 25 ـ 23.

[16]. سیّد جمالالدّین اسدآبادى بنیانگذار نهضت احیاء تفکر دینى، محمّدجواد صاحبى، فکر روز، تهران، اوّل 1375، ص 229.

[17]. میرازى شیرازى، شیخ آقا بزرگ تهرانى، مترجم محمّد دزفولى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1365، ص 243.

[18]. قراردار رژى 1890 م یا تاریخ انحصار دخانیات در سال 1309 هـ.ق. شیخ حسن کربلایى، مبارزان، تهران دوم 1361، ص 32.

[19]. قرارداد 1890 رژى یا تحریم تنباکو، ابراهیم تیمورى، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، تهران، 1361، ص 72 ـ 71سیّد جمالالدّین اسدآبادى بنیانگذار نهضت احیاء تفکر دینى، ص 230.

[20]. میرزاى شیرازى احیاگر قدرت فتوا، سیّد محمود مدنى، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، اوّل، 1371.

[21]. قرارداد رژى 1890م، ص 35.

[22]. همان، ص 73.

[23]. نهضت روحانیون ایران، ج 1، على دوانى، بنیاد فرهنگى امام رضا، ص 86قرارداد 1890 رژى تحریم تنباکو، ابراهیم تیمورى، ص 58.

[24]. متن نامه سیّد جمالالدّین اسدآبادى به میرزاى شیرازى، به نقل از کتاب نهضت روحانیون ایران، ج 1، ص 86نقش سیّد جمالالدّین اسدآبادى در بیدارى مشرق زمین، محیط طباطبایى، دارالتبلیغ اسلامى 1350ش، قم، ص 205.

[25]. تاریخ بیدارى ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانى، امیرکبیر، تهران، 1371، ص 36.

[26]. شرح زندگانى میرزاى شیرازى، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ترجمه حمید تیمورى، میقات، 1362، ص 35 و 34.

[27]. فارسنامه ناصرى، ج 2، ص 914.

[28]. شاهى: واحد پول که در عهد قاجار و اوایل پهلوى معادل دو پول یا 50 دینار (آن زمان بود) و یک قران معادل بیست شاهى بود. لغتنامه دهخدا، ج 30، ص 185

[29]. عباسى: یک عباسى چهار شاهى بود. لغتنامه دهخدا، ج 33، ص 46.

[30]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 75 ـ 68.

[31]. دورنمایى از سیماى یک مجاهد، ص 42.

[32]. همان، ص 41.

[33]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 301، دورنمایى از سیماى یک مجاهد، ص 55 و 54.

[34]. وقایع اتّفاقیه، به کوشش علىاکبر سعیدى سیرجانى، نوین، تهران، 1363، ص 275.

[35]. تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، شیخ حسن اصفهانى کربلایى، به کوشش رسول جعفریان، الهادى، قم، اوّل، 1377، ص 109.

[36]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 143قرارداد 1890 رژى تحریم تنباکو، ص 92.

[37]. تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ص 79.

[38]. وقایع اتّفاقیه، ص 646.

[39]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 99.

[40]. دورنمایى از سیماى یک مجاهد، ص 109.

[41]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 218 و 217.

[42]. علما و رژیم رضا خان، حمید بصیرت منش، عروج، اوّل، 1376، ص 419 و 418.

[43]. همان، 501.

[44]. همان، ص 453.

[45]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 221.

[46]. دورنمایى از سیماى یک مجاهد، ص 119.

[47]. همان، ص 223 ـ 221.

[48]. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص 223.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید على اکبر
نام خانوادگی فال اسیرى
نام پدر سیدمحمد
نام معروف سید على اکبر فال اسیرى
خاندان فال اسیری
تاریخ تولد (شمسی) 1219
تاریخ تولد (قمری) 1256
مکان تولد ایران،فارس،لامرد،اسیر
تاریخ فوت (شمسی) 1280
تاریخ فوت (قمری) 1319
مکان فوت ایران،فارس،شیراز
مکان دفن ایران،فارس،شیراز

تالیفات

No image

رساله عملیه

No image

حاشیه شرح لمعه

No image

کتاب المیراث

حکایات

No image

ولایت فقها

No image

حمایت از نوآورى

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
Powered by TayaCMS