دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انزواگرایی Retreatism

No image
انزواگرایی Retreatism

كلمات كليدي : اجتماعي شدن، فشار ساختي، نظريه ناهنجاري، همنوايي، نوآوري، شعائرگرايي، شورش، مرتون

نویسنده : فاطمه عمو عبداللهي

انزواگرایی یا عزلت‌گزینی (Apathy) از اصطلاحاتی است، که توسط رابرت مرتون (Robert King Merton: 1968) از جامعه‌شناسان کارکردی-ساختاری، در بررسی رفتار انحرافی به‌کار برده شده است.

انزواگرایی یعنی عدم‌پذیرش، مخالفت با اهداف فرهنگی و ابزار دست‌یابی به آن‌ها. انزواگراها نه از راه‌های مشروع و نه از راه‌های نامشروع، موفقیّتی در جامعه کسب نکرده‌اند، و به‌همین دلیل خود را از جامعه کنار می‌کشند. در نظر مرتون این افراد نسبت به ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی جامعه بیگانه شده و هیچ تلاشی نیز برای منطبق کردن خود با آن‌ها نمی‌کنند. معمولا طردشدگان، گدایان، بی‌خانمانان، خانه‌به‌دوشان، الکلی‌ها و معتادان به مواد مخدر، افرادی منزوی هستند. آن‌ها در جامعه زندگی می‌کنند؛ ولی به جامعه تعلق ندارند.[1] در نتیجه، فردی که به این ترتیب خود را با جامعه سازگار ساخته یا در واقع ناسازگار نموده، کسی است که از دیدگاه جامعه‌شناسی نتوانسته است خود را با هنجارهای نهادی‌شده تطبیق دهد. در نتیجه مشکلی برای نظام اجتماعی محسوب می‌شود.

مرتون معتقد است که این نوع پاسخ در شرایطی واقع می‌شود که اهداف و شیوه‌ها، هر دو توسط فرد پذیرفته شده و ارزشمند هستند. اما زمانی‌که شیوه‌های نهادی‌شده که نوید موفقیت می‌دهند در اختیار فرد قرار نمی‌گیرند، نتیجه مواجه شدن فرد با یک شرایط یا حالت متناقض است. از یک طرف فرد از نظر اخلاقی خود را مجبور می‌سازد که از ابزار غیر قانونی استفاده نکند و چون راه دیگری وجود ندارد، فرد احساس ناکامی و سرخوردگی می‌کند و دچار احساس شکست می‌شود و این احساس در مکانیسم‌های فرار تجلی پیدا می‌کند و در طول این جریان اهمیت اهداف نیز برای او ضعیف شده و کم‌کم ناپدید می‌شود و بنابراین فرد این تناقض را برای خود با کناره‌گیری حل می‌کند.[2]

آنومی

از اولین و مهم‌ترین جامعه‌شناسانی که مطالعاتی در بررسی رفتار انحرافی افراد جامعه داشته‌اند، دورکیم (Emile Durkheim: 1858-1917) جامعه‌شناس فرانسوی است. او، معتقد بود، امیال انسان‌ها نامحدود و سیری‌ناپذیر است و فقط با نظارت‌های اجتماعی می‌توان چنین آرزوهایی را مهار کرد و در صورت تضعبف کنترل اجتماعی، نظم جامعه از هم گسیخته خواهد شد. در چنین وضعیّتی، ناهنجاری‌های اجتماعی و در نتیجه، رفتار انحرافی به‌وجود می‌آید.[3]

مرتون نظریه او را گسترش می‌دهد و در عین حال، آن‌را برای بررسی تجربی امکان‌پذیر می‌کند. مرتون می‌نویسد، که دورکیم کوششی در جهت راهنمایی، روش مشخصی برای انواع علائم آنومی نکرد. او معتقد است که فرد، در نتیجه فراگرد اجتماعی‌ شدن، هدف‌های مهم فرهنگی و نیز راه‌های دست‌یابی به این اهداف را که از نظر فرهنگی مورد قبول باشند، فرا می‌گیرد.[4]

بدین ترتیب او آنومی را به ابعاد مختلف تجزیه می‌کند:

اول؛ محدودیت‌های جامعه در تنظیم نیازها و آرزوهای افراد، که به ازهم‌ پاشیدگی هنجارها منجر می‌شود؛

دوم؛ به‌هم خوردن رابطه بین اهداف از یک طرف و وسایل مشروع، برای دست‌یابی به این اهداف، از سوی دیگر را در نظر می‌گیرد.[5]

فشار ساختی و عکس‌العمل‌های مقابل آن

بدین ترتیب چنانکه ذکر شد در ادامه کار دورکیم، مرتون نظریه‌ای درباره فشار ساختی عرضه داشت؛ که غالبا نظریه ناهنجاری نامیده می‌شود. استدلال مرتون از این قرار بود، که در هرجامعه‌ای، اهداف موفقیّت (که به‌لحاظ فرهنگی تعریف‌شده هستند و ابزارهای مشروع گوناگونی که دست‌یابی به این اهداف را ممکن می‌سازند)، وجود دارند. وقتی راه‌های مشروع دست‌یابی به این اهداف برای کسانی محدود باشد، این محدودیت، فشاری ساختی میان وسایل و اهداف را به‌وجود می‌آورد[6] و باتوجه به پذیرش یا عدم‌پذیرش ارزشیابی (که آن‌ها برای هدف یا ابزارهای رسیدن به آن قائلند)، عکس‌العمل‌هایی از خود بروز می‌دهند. این عکس‌العمل‌ها می‌توانند در اشکال مختلفی تجلّی کنند؛ از جمله:

  1. همنوایی(Conformity)؛ همنوایی به‌معنای پذیرفتن اهداف و وسایل دست‌یابی به اهداف است.
  2. نوآوری(Innovation)؛ نوآوری، زمانی پیش می‌آید که مردم اهداف فرهنگی را پذیرفته؛ اما وسایل اجتماعی پذیرفته‌شده برای دست‌یابی به این هدف‌ها را نپذیرفته باشند و راه جدیدی ابداع کنند.
  3. شعائرگرایی(Ritualism)؛ در شعائرگرایی شخص وسایلی را که یک فرهنگ برای دست‌یابی به اهداف ارائه می‌دهد، می‌پذیرد؛ ولی خود آن هدف‌ها را رد می‌کند.
  4. انزوا‌طلبی، عزلت‌گزینی و یا شورش(Riot)؛ در شورش، مردم هم اهداف و هم وسایل دست‌یابی به اهداف را رد می‌کنند و به‌دنبال جای‌گزینی اهداف و وسایل جدید هستند.[7]

به هرحال هر روند اجتماعی‌شدن، هدفش تطابق شخص با محیط‌اش است؛ اما تطابق اجتماعی، لزوما به‌معنای همنوایی نیست. تطابق با محیط، می‌تواند میل به نوآوری در این محیط یا تغییر شکل آن باشد؛ ولی روند اجتماعی‌شدن می‌تواند عوامل پویا و نوآور، اشخاص ضداجتماعی و هم‌چنین افراد سازگار یا منفعل را دربر داشته باشد.[8]

بنابراین در نظریه مرتون باید طیف وسیعی از رفتارها برحسب جدایی میان وجود وسایل مشروع و تراکم و شدت اهداف موفقیّت، درک شوند.[9]

 

مقاله

نویسنده فاطمه عمو عبداللهي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS