قال الله الحکیم:
« إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا »
«همانا انسان آزمند و حریص آفریده شده است» (معارج/19)
قال رسول الله (صلىاللهعلیهوآله):
«یشیب ابن آدم و تشب فیه خصلتان الحرص و طول الامل»[1]
«آدمیان پیر مىشوند و دو صفت در آنها جوان مىگردد: حرص و آرزوى دراز»
شرح کوتاه :
اگر انسان در طلب هر چیزى حریص باشد نزد خداوند قربى ندارد، چرا که صفت توکل را ترک کرده و راضى به قسمت نشده و تعجیل که صفت شیطان است را قبول کرده است .
خداوند دنیا را بهمنزله سایه خلق کرده است و دنبال سایه رفتن جز تعب چیزى حاصل نمىگردد. بیشتر از حد ضرورت دنبال دنیا رفتن موجب تعب و رنج مىشود در حالى که به آن نخواهد رسید.
پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) فرمود:
«آدم حریص محروم است، و آدم محروم مبغوص و مذموم است، و فکرش مشوش و زحمتش زیاد و دائما به حساب و اخذ مال مشغول؛ نه در دنیا فارغ و نه به آخرت مایل است». [2]
دواى حریص خاک گور است
سعدى گوید: شنیدم بازرگانى صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل غلام خدمتکار که شهر به شهر براى تجارت حرکت مىکرد. یک شب در جزیره کیش مرا به حجره خود دعوت کرد.
به حجرهاش رفتم، از آغاز شب تا صبح آرامش نداشت، مکرر پریشان گویى مىکرد و مىگفت :
فلان انبارم در ترکمنستان است و فلان کالایم در هندوستان است، این قباله و سند فلان زمین مى باشد، و فلان چیز در گرو فلان جنس است، فلان کس ضامن فلان وام است، در آن اندیشهام که به اسکندریه بروم که هواى خوش دارد، ولى دریاى مدیترانه طوفانى است .
اى سعدى! سفر دیگرى در پیش دارم، اگر آن را انجام دهم، باقیمانده عمر گوشهنشین گردم و دیگر به سفر نروم .
پرسیدم، آن کدام سفر است که بعد از آن ترک سفر مىکنى و گوشهنشین مىشوى؟
در پاسخ گفت: مىخواهم گوگرد ایرانى را به چین ببرم، که شنیدهام این کالا در چین بهاى گران دارد، و از چین کاسه چینى بخرم و به روم ببرم، و در روم حریر نیک رومى بخرم و به هند ببرم، و در هند فولاد هندى بخرم و به شهر حلب (سوریه) ببرم، و در آنجا شیشه و آینه حلبى بخرم و به یمن ببرم، و از آنجا لباس یمانى بخرم و به پارس (ایران) بیاورم، بعد از آن تجارت را ترک کنم و در دکانى بنشینم. او این گونه اندیشههاى دیوانه وار را آن قدر به زبان آورد که خسته شد و دیگر تاب گرفتار نداشت، و در پایان گفت: اى سعدى! تو هم سخنى از آنچه دیدهاى و شنیده اى بگو، گفتم :
آن را خبر دارى که در دورترین جا از سرزمین غور (میان هرات و غزنه) بازرگان قافله سالارى از پشت مرکب بر زمین افتاد، یکى گفت :
چشم تنگ و حریص دنیاپرست را تنها دو چیز پر مىکند: یا قناعت یا خاک گور.[3]
- [1]- جامع السعادات، 2/100.
- [2]- تذکره الحقایق، ص 33.
- [3] - حکایتهاى گلستان، ص 166.