دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اهل سنت و حدیث غدیر

No image
اهل سنت و حدیث غدیر

كلمات كليدي : غدير خم، تواتر، ولي، حضرت امير (عليه السّلام)، رسول اكرم (صلي الله عليه وآله)، صحابه، اهل سنت.

نویسنده : حسن رضايي

علي امامنا و امام لِسوانا، أتي به التنزيل

يوم قال النبي من كنت مولا هُ فهذا مولاه، خطب جليل

انَّ ما قاله النبي علي الأُمة حتم، ما فيه قال و قيل[1]

زمان: ظهر پنج‌شنبه، هجدهم ذي الحجة سال دهم هجري.[2]

مكان: ميانه راه مكه و مدينه در نزديكي جحفه، در منطقه‌اي به نام غدير خُم.[3]

كاروانيان از حج وداع رسول خاتم باز مي‌گردند، پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) به منطقه‌اي به نام «غدير خم» رسيدند، ناگهان فرشته وحي نازل شد و پيام آورد؛

«بلِّغ ما انزل اليك».[4]

حضرت امر فرمودند؛ كاروانيان توقف كنند، پيكي فرستادند تا آن‌هايي كه رفته‌اند بازگردند، زمين بسيار گرم شده بود و آفتاب، گرماي طاقت‌فرسائي را بر حاجيان تحميل مي‌كرد. همه از خود مي‌پرسيدند؛ چه امر مهمي پيش آمده كه حضرت چنين فرماني داده‌است. راستی چه چيزي است كه ايشان از بازگو كردنش ترس دارد، كه خداوند فرمود:

«و الله يعصمك من الناس»

و پيغام رسيد:

«و إن لم تفعل فما بلغّت رسالتك»

«اگر آن را بازگو نكني، رسالتت را به انجام نرسانده اي»

وقتي همه جمع شدند، نماز به جماعت برپا شد، جماعتي در حدود يكصدهزار نفر. حضرت دستور دادند تا از جهاز شتران، منبري درست كنند، ايشان بر بالاي آن منبر رفته و خطبه‌اي بليغ ايراد فرمود. سپس فرمان داد، تا حضرت علي (عليه‌السّلام) هم بالاي منبر برود. دستان علي (عليه‌السّلام) در دستان پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) قرار گرفت؛ رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) آنقدر دستان او را بالا برد؛ كه سفيدي زير بغل هر دو نمايان شد. عذر همگان برطرف شده بود، همه اين صحنه را ديدند. آنگاه فرمود:

«من كنت مولاه فهذا علي مولاه»

«هر که من مولای اویم؛ این علی مولای اوست.»

و سپس دعائي در حق او فرمود. جماعت فرياد زدند:

«الحمدالله الذي فضَّلنا علی العالمين»؛ سپاس خداوندی را که ما را بر عالمیان برتری بخشید. همه، به فرمان پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) جهت بستن بيعت، تبريك گويان به سمت خيمه حضرت امير (عليه‌السّلام) رفتند، حتي زنان هم مأمور شدند كه با ايشان بيعت ببندند، شیخین كه بسيار خوشحال بودند فرياد برآوردند:

«بَخِّ بَخِّ! يا علي! أمْسَيت مولي كل مومن و مومنته».[5]

برتو مبارک باد یا علی! که اکنون، مولای تمام مردان و زنان مومن شدی.

حديث غدير به حدي متواتر است كه هیچ کسی نمي‌تواند در صدورش تشکیک كند.[6] آن‌قدر نقل شده كه به جرأت مي‌توان گفت؛ هيچ حادثه تاريخي در اسلام به اين حدّ از تواتر نرسيده است. علامه اميني حدود يكصد و ده نفر از صحابه را نام مي‌برد كه اين حديث را نقل كرده‌اند.[7] افرادی مثل؛ اميرالمؤمنين علي (عليه‌السّلام)، فاطمه زهرا(علیها السلام) ، امام حسن (عليه‌السّلام) و امام حسين (عليه‌السّلام)، سلمان فارسي، مقداد،اسماء بنت عميس، ام هاني، جابر بن عبدالله انصاري، ابوبكر بن ابي‌قُحافه، عمر بن خطّاب، عثمان بن عفان، اسامه بن زيد، ابوهريره، اُبيّ بن كعب، عايشه، عمر و بن عاص.

در ميان اهل تسنن نيز اين حديث تواتر دارد و بزرگان حديث اهل سنت آن را نقل كرده‌اند. دانشمنداني مثل ابوعيس ترمذي،[8] ابوجعفر طحاوي،[9] احمدغزالي،[10] ابن كثير شافعي،[11] ابن حجر عسقلاني،[12] محمد آلوسی،[13] ابن ابي الحديد،[14] و تعداد زيادي از ائمه حديث اهل سنت كه اين حديث را از طرق متعددي نقل كرده‌اند.

در مقابل، عده‌اي از روي تعصب يا جهل، درصدد مقابله با این حدیث برخواسته‌اند. آنان از يك طرف، به جعل احاديثي در فضيلت خلفاي راشدين و غير راشدين پرداختند؛ مثل حدیثی که احمد بن عبيدالله ابوالعزّ، حديثي را در مورد ابوبكر، جعل كرد،[15] و يا عايشه كه در حق پدرش حديثي را جعل كرده است.[16] و از طرف ديگر، سعي كردند در سند يا دلالت حديث غدير خدشه وارد كنند.

بزرگان اهل سنت، به جعلي بودن احاديثي كه در فضيلت خلفا در برخی كتاب‌های اهل سنت آمده، اعتراف دارند،[17] در این مقاله به مهم‌ترين ايراداتي كه بر حديث غدير وارد شده است، مي‌پردازيم:

ايراد اول:

خبري مي‌تواند دليل بر اثبات اصلي از اعتقادات بشود، كه تواتر داشته باشد ولی اين حديث، خبر واحد است و به حد تواتر نرسيده است.[18]

جواب:

چنان‌چه قبلاً نيز گذشت؛ اين ايراد بر اساس تعصب و يا جهل است و الّا هر كس با مراجعه به كتبي كه در زمينه بررسي طرق و سند اين حديث نگاشته شده است، به آساني حكم به تواتر آن مي‌نمايد، به علاوه افرادي مثل؛ تركماني ذهبی، سيوطي، جُرزي، جلال الدين نيشابوري و ده‌ها نفر ديگر ،كه علامه اميني آن‌ها را در الغدير آورده به صحت سند اين حديث اشاره كرده‌اند.[19]

ايراد دوم:

علي (عليه‌السّلام) در روز واقعه غدير جهت جمع‌آوري زكات، در يمن حضور داشته است و اصلاً در غدير نبوده تا بگوئيد، شخصي كه در این واقعه به خلافت نصب شده است، اوست.[20]

جواب:

به اعتراف بزرگان اهل حديث و تاريخ، اگرچه حضرت قبل ازموسم حج، در يمن بوده‌اند. ولي در حجة‌الوداع به رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) ملحق شدند و در غدير حاضر بوده‌اند.[21]

ايراد سوم:

كلمه مولي داراي معاني متعددي است، مانند؛ اولي، ناصر، دوست، پسرعمو، آزاد كننده و ... و معلوم نيست كه «مولي» در حديث به معناي اولي در تصرف باشد، بلكه اصلا مراد از آن، ناصر و دوست است،و در عرف لغت عرب، مفعل به معنای أفعل تفصيل نيامده است.[22]

جواب:

أ‌) اگر به فرض قبول كنيم كه مولي، مشترك معنوي است و حقيقت درمعنای «اولي در تصرف» نشده است، ولي فهم افرادي كه در آن مكان بوده‌اند، براي ما حجت است. آنان از مولی، "اولی در تصرف" را فهمیده‌اند و همین، باعث انصراف لفظ مولی، به اولی در تصرف مي‌شود. حسان بن ثابت كه از بزرگان شعراي عرب بوده و در همان واقعه حاضر بوده چنين سروده است:

قم ياعلي فأننی رضيتُك من بعدي اماماً و هادياً[23]

تبريك شیخین که قبلا بیان شد، هم دال بر همين مطلب است.

ب‌) آيا بيان دوستي حضرت امير (عليه‌السّلام) امري بوده كه پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) از ابراز آن واهمه داشته باشند. پس قطعا مراد از ولی، دوست نبوده است.[24]

ج) استعمال مولي به معناي صاحب امر و اولي در تصرف، در عرف لغت، بسيار شيوع دارد و بزرگان اهل ادب مثل فراء، جوهري، قرطبي و ابن اثير[25] بر اين مطلب صحه گذاشته‌اند. پس مولي، اسمي است كه به معناي صفتِ افعل تفضيل آمده نه اينكه خودش صفت باشد.[26]

ايراد چهارم:

اگر چه مولي به معناي أولي است، ولي نه «اولي در تصرف» بلكه اولي در اطاعت و تقرب جستن.[27]

جواب:

أ‌) در صدر حديث، رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) فرموده‌اند:

«الستُ اَوْلي بكم مِن انفسكم؟»

و معلوم است كه اولي در اين فراز به معنای اولويت در تصرف است و همين سوال حضرت، معناي مذكور را مشخص مي‌كند و الا اگر معناي مولي در صدر و ذیل متفاوت باشد، مغالطه‌اي در كلام حضرت صورت گرفته و ايشان، مردم را به اشتباه انداخته‌اند.

ب‌) بر فرض معناي مولي، اولي در اطاعت باشد، باز هم حدیث دال بر ولایت حضرت است. چون؛ تا اين شخص، حاكم جامعه نباشد، مُطاع نخواهد بود، بلكه مُطيع ديگران خواهد بود.

ايراد پنجم:

اگر مقصود از مولي، امام و خليفه بوده، پس چرا رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) به جاي مولي، نفرمود؛ خليفه.[28]

جواب:

أ‌) این ایراد نیز وارد نیست. چون؛ اگر چه در این حدیث لفظ مولی نیامده است، ولی با توجه به مطالبی که طرح شد، مراد از ولی واضح بوده است.

ب‌) در احاديث بسياري، رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله)، از اميرمؤمنان (عليه‌السّلام) به عنوان خليفه خويش نام برده‌اند. پس احادیث مذکور، قرینه قطعی هستند جهت تشخیص مراد از ولی در حدیث غدیر.[29]

ايرادات ديگري نيز بر اين حديث وارد كرده‌اند، كه براي اطلاع بيشتر مي‌توان به كتاب الغدير علامه اميني مراجعه كرد.

مقاله

نویسنده حسن رضايي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

مشتركات قرآن و نهج البلاغهʁ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

«فترت»در لغت به معني انقطاع و سستي در كار است و در آية شريفه به اتّفاق جميع مفسّرين مراد انقطاع وحي و فاصله يي است كه بين آمدن پيغمبران حاصل مي شود و در اينجا مقصود فاصله يي است كه بين حضرت عيسي و پيغمبر خاتم (صلّي الله عليه و آله) رخ داد كه حدود 600 سال بوده است و ذكر اين مطلب در آيه براي امتنان و اتمام حجّت خداوند بر بندگان است تا نگويند چرا بعد از اين مدت طولاني براي ما راهنما و پيغمبري نفرستادي. چنانكه اين معني از ذيل آيه شريفه و خطبة مباركه نيز ظاهر مي گردد.
قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

آنچه كه علي (ع) در توصيف جايگاه قرآن بيان داشته اند و تبيين و تفسيري كه از ابعاد كتاب آسماني به دست دادهاند؛ فراتر از آن است كه در اين سطور بگنجد. «تنها در نهج البلاغه آن حضرت (ع) 96 بار كلمة قرآن، كتاب الله، كتاب ربكم و امثال آن تكرار شده است»
جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.

پر بازدیدترین ها

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

آنچه كه علي (ع) در توصيف جايگاه قرآن بيان داشته اند و تبيين و تفسيري كه از ابعاد كتاب آسماني به دست دادهاند؛ فراتر از آن است كه در اين سطور بگنجد. «تنها در نهج البلاغه آن حضرت (ع) 96 بار كلمة قرآن، كتاب الله، كتاب ربكم و امثال آن تكرار شده است»
اهمیت تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه

اهمیت تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه

قرآن پيروان خود را به مطالعه تاريخ گذشتگان فرامى‏ خواند و با تكرار و تأكيد زياد به پيروانش دستورمى ‏دهد به سير و سفر بپردازند و از نزديك نشانه ‏هاى تاريخى را مشاهده نمايند تا انديشه آنها بارور شود و سطح فكر و فرهنگشان ارتقا يابد.
بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʃ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (3)

ايجاز "حذف" آن است كه كلماتي را در كلام به واسطة وجود قرينه حذف كنند؛ مثل: «جاهدوا في الله حقّ جهاده» (حج: 78)؛ يعني في سبيل الله. آنچه مطلوب نظر بلغا و ادباست، ايجاز قصر است كه به واسطة رعايت آن، مراتب بلاغت تفاوت مي كند، و هر كس بيشتر اين نوع ايجاز را رعايت كند، بليغ تر و عظمت كلام او بيشتر خواهد بود. در آيات قرآن، ايجاز قصر بسيار است؛ از جمله: «الا له الخلق و الامر» (اعراف: 54) - «و اعّدو لهم ما استطعتم من قوّه» (انفال: 60).
اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

پيوند ناگسستني و همه سويه نهج البلاغه با قرآن کريم، از مسائل حائز اهميت است. يکي از مظاهر اين پيوند، اقتباس هاي قرآني نهج البلاغه است. اهميت بررسي اين اقتباس ها به چند امر باز می گردد: نخست، گونا‌گوني اقتباس هاي قرآني است. دوم، کارکردهاي متفاوت اين اقتباس ها.در اين نوشتار می ‌کوشيم با رويکردي تحليلي اين اقتباس ها را بررسي کنيم. گونه هاي اقتباس قرآني نهج البلاغه عبارت است از: اقتباس کامل، جزئي، متغير، اشاره اي و نهايتاً استنباطي.
Powered by TayaCMS