دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مقوله Predicament,category

No image
مقوله Predicament,category

كلمات كليدي : مقوله، مقول در جواب ماهو، مقول در طريق ماهو، داخل در طريق ماهو، جنس، فصل، نوع، خاصه، عرضي عام

نویسنده : مهدي افضلي

نزد منطق‌دانان به هر مفهوم کلی که بر موضوع حمل می‌شود اصطلاحا "مقوله" اطلاق می‌کنند. راز آن‌که آنرا مقوله ‌می‌نامند یکی از دو چیز است؛ یکی این‌که مقوله به معنای محمول باشد؛ چون این امور همیشه محمول واقع می‌شوند، آنرا مقول و جمع آنرا مقولات گفته‌اند. یا برگرفته از ماده قول است،‌ بدین معنا که راجع به/بوسیله آن‌ها گفتگو صورت می‌گیرد، اصطلاحا بدان مایقال فی‌جواب ماهو می‌گویند. در این صورت مقول به معنای ملفوظ است. تای آخر کلمه نیز در هردو صورت یا از باب مبالغه و یا از باب نقل از وصفیت به اسمیت است. البته این دو وجه به عنوان وجوهی‌که بایکدیگر ناسازگار باشند نیستند، بلکه می‌تواند هردو جهت در کنار هم درست باشند، چیزی‌که در جواب ماهو واقع می‌شود، محمول نیز هست. در هر صورت منطق‌دانان به مفاهیم کلی که محمول واقع شده و در جواب "ماهو" (چیست آن؟) واقع می‌شوند مقولات می‌گویند.

منطق‌دانان متقدم در بحث از امور واقع شده در جواب ماهو، در دو مرحله بحث می‌کردند. یک مرحله تقسیم آن به دو قسم ذاتی و عرضی و مرحله دیگر به تعیین مصادیق ذات و عرضی می‌پرداختند. در مرحله اول پس از تقسیم محمولات به ذاتی و عرضی که آنرا کلیات می‌نامیدند، برای خود ذاتی و عرضی نیز اقسامی را بر می‌شمردند؛ زیرا کلیاتی‌ که حقیقت افراد خود را تشکیل می‌دهند، یا عین حقیقت افراد خود می‌باشند یا جزء‌ حقیقت آن‌ها؛ در صورتی‌که عین ذات افراد باشند،‌ آن‌ها را "نوع" می‌نامند،‌ اگر جزء ذات باشند بسته به آنکه مختص به ذات باشند یانه، به تناسب "جنسگ یا "فصل" نامیده می‌شوند، جزء مختص را فصل و جزء‌ مشترک میان این فرد و افراد دیگر را جنس می‌نامند. کلیاتی‌ که خارج از ذات موضوع هستند نیز یا به افراد یک حقیقت اختصاص دارند یا چنین نیستند. کلی خارج از ذات را، که مختص به موضوع باشد، "عرضی خاص" یا "خاصه" و غیر مختص را "عرضی عام" می‌نامیدند. حاصل بحث در این مرحله پنج مفهوم کلی بود که آنرا کلیات خمس می‌نامیدند و شامل نوع،‌ جنس، فصل، خاصه و عرضی عام می‌شد.

در مرحله دوم بحث که استقصای موارد ذاتی و عرضی بود به مقولات ده‌گانه ارسطویی و بحث جواهر و اعراض وارد می‌شدند. اما منطق‌دانان متاخر این بحث را یک بحث فلسفی شمرده و از پرداختن به آن در منطق خود داری ‌کرده‌اند.

اقسام مقول در جواب ماهو

منطق‌دانان پس از ابن سینا تمام اموری‌ را که در جواب ماهو واقع می‌شوند به یک نظر ندیده و لذا با تاکید بر ضرورت تفکیک میان اموری‌که در جواب ماهو واقع می‌شوند، آن‌ها را به سه دسته تقسیم کرده‌اند: مقول در جواب ماهو، مقول در طریق ماهو و داخل در طریق ماهو. این سه تا باهم در حکم تفاوت دارند. چنان‌که میان ذاتی و میان مقول در جواب ماهو نیز به تعبیر ابن سینا تفاوت وجود دارد. به اختصار این سه اصطلاح را توضیح می‌دهیم:

اگر آن‌چه در جواب ماهو واقع می‌شود با دلالت مطابقی بیان‌گر تمام ماهیت یک شیء باشد آنرا "مقول در جواب ماهو" می‌نامند، از باب نمونه حد تام (مشتمل بر جنس و فصل قریب) به دلالت مطابقی بیان‌گر همه ماهیت مطلوب می‌باشد، لذا در مایقال فی‌جواب ماهو داخل می‌شود؛ ولی اگر مایقال فی‌جواب ماهو با دلالت مطابقی بیان‌گر جزئی از ماهیت یک شیء باشد، اعم از این‌که آن جزء جنس باشد یا فصل، آنرا "مقول در طریق ماهو" می‌نامند؛ از باب نمونه اگر در جواب از پرسش انسان چیست؟ گفته شود: حیوان ناطق، در این صورت این جواب چون حد تام است آنرا مقول در جواب ماهو می‌گویند، ولی اگر حیوان یا ناطق بیان شود، به دلیل آن‌که بخشی از حقیقت انسان را بیان می‌کنند ذیل مقول در طریق ماهو می‌گنجند. ولی اگر پاسخ از ماهو؟ یا چیست آن؟ به دلالت تضمنی بیان‌کننده جزئی از حقیقت شیء باشد، اعم از این‌که این جزء مختص(فصل)باشد یا مشترک(جنس)، آنرا "داخل در جواب ماهو" می‌نامند. در مثال پیش گفته حیوان به دلالت تضمنی بر جوهر و جسم نامی دلالت دارد. زیرا وقتی حیوان بودن تحلیل شود متضمن اجناس عالی و جنس الاجناس نیز می‌باشد. چنان‌که ناطق نیز به دلیل تضمن بر حساس و حرکت ارادی دلالت می‌کند. بدین ترتیب تمام اجناس و فصول در جنس و فصل قریب تعبیه شده و آن‌دو به دلالت تضمنی بر همه اجناس متوسط و عالی و فصول بعیده دلالت می‌کنند. حیوان ناطق وقتی تحلیل شود این سلسله پیدا خواهد شد: جوهر جسم‌، نامی، حساس، متحرک بالاراده. چنان‌که اگر بخواهیم برای همه این سلسله عنوانی انتخاب کنیم همان حیوان ناطق از دل آن بیرون می‌آید. غیر از جنس و فصل قریب سایر امور همگی ذیل "داخل در جواب ماهو" می‌گنجند.

مقاله

نویسنده مهدي افضلي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

مشتركات قرآن و نهج البلاغهʁ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

«فترت»در لغت به معني انقطاع و سستي در كار است و در آية شريفه به اتّفاق جميع مفسّرين مراد انقطاع وحي و فاصله يي است كه بين آمدن پيغمبران حاصل مي شود و در اينجا مقصود فاصله يي است كه بين حضرت عيسي و پيغمبر خاتم (صلّي الله عليه و آله) رخ داد كه حدود 600 سال بوده است و ذكر اين مطلب در آيه براي امتنان و اتمام حجّت خداوند بر بندگان است تا نگويند چرا بعد از اين مدت طولاني براي ما راهنما و پيغمبري نفرستادي. چنانكه اين معني از ذيل آيه شريفه و خطبة مباركه نيز ظاهر مي گردد.
قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

آنچه كه علي (ع) در توصيف جايگاه قرآن بيان داشته اند و تبيين و تفسيري كه از ابعاد كتاب آسماني به دست دادهاند؛ فراتر از آن است كه در اين سطور بگنجد. «تنها در نهج البلاغه آن حضرت (ع) 96 بار كلمة قرآن، كتاب الله، كتاب ربكم و امثال آن تكرار شده است»
جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.

پر بازدیدترین ها

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

آنچه كه علي (ع) در توصيف جايگاه قرآن بيان داشته اند و تبيين و تفسيري كه از ابعاد كتاب آسماني به دست دادهاند؛ فراتر از آن است كه در اين سطور بگنجد. «تنها در نهج البلاغه آن حضرت (ع) 96 بار كلمة قرآن، كتاب الله، كتاب ربكم و امثال آن تكرار شده است»
اهمیت تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه

اهمیت تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه

قرآن پيروان خود را به مطالعه تاريخ گذشتگان فرامى‏ خواند و با تكرار و تأكيد زياد به پيروانش دستورمى ‏دهد به سير و سفر بپردازند و از نزديك نشانه ‏هاى تاريخى را مشاهده نمايند تا انديشه آنها بارور شود و سطح فكر و فرهنگشان ارتقا يابد.
بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʃ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (3)

ايجاز "حذف" آن است كه كلماتي را در كلام به واسطة وجود قرينه حذف كنند؛ مثل: «جاهدوا في الله حقّ جهاده» (حج: 78)؛ يعني في سبيل الله. آنچه مطلوب نظر بلغا و ادباست، ايجاز قصر است كه به واسطة رعايت آن، مراتب بلاغت تفاوت مي كند، و هر كس بيشتر اين نوع ايجاز را رعايت كند، بليغ تر و عظمت كلام او بيشتر خواهد بود. در آيات قرآن، ايجاز قصر بسيار است؛ از جمله: «الا له الخلق و الامر» (اعراف: 54) - «و اعّدو لهم ما استطعتم من قوّه» (انفال: 60).
اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

پيوند ناگسستني و همه سويه نهج البلاغه با قرآن کريم، از مسائل حائز اهميت است. يکي از مظاهر اين پيوند، اقتباس هاي قرآني نهج البلاغه است. اهميت بررسي اين اقتباس ها به چند امر باز می گردد: نخست، گونا‌گوني اقتباس هاي قرآني است. دوم، کارکردهاي متفاوت اين اقتباس ها.در اين نوشتار می ‌کوشيم با رويکردي تحليلي اين اقتباس ها را بررسي کنيم. گونه هاي اقتباس قرآني نهج البلاغه عبارت است از: اقتباس کامل، جزئي، متغير، اشاره اي و نهايتاً استنباطي.
Powered by TayaCMS