دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قرآن کریم، متن همیشه حاضر

نشست نقد و بررسی «تفسیر القرآن الکریم» نوشته ملاصدرا با حضور اکبر ثبوت، سیدصدرالدین طاهری موسوی و حسن سیدعرب سه شنبه 25 مردادماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. بخش هایی از سخنان آنها در پی می‌آید.
قرآن کریم، متن همیشه حاضر
قرآن کریم، متن همیشه حاضر
نویسنده: سیدحسین امامی

فلسفه و تفسیر نزد ملاصدرا دو روی یک سکه اند

نشست نقد و بررسی «تفسیر القرآن الکریم» نوشته ملاصدرا با حضور اکبر ثبوت، سیدصدرالدین طاهری موسوی و حسن سیدعرب سه شنبه 25 مردادماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. بخش هایی از سخنان آنها در پی می‌آید.

سید عرب: کشف زبان قرآن

کتاب تفسیر قرآن ملاصدرا دو چاپ عمده داشته؛ بعد از چاپ سنگی، 2 چاپ حروفی متعلق به سال‌های اخیر است که نخستین آن در قم توسط آقای «بیدارفر» منتشر شد اما در چند سال اخیر بنیاد حکمت اسلامی صدرا اهتمام کرد و این مجموعه را با تصحیح جدید منتشر کرد اگرچه مجموعه این تفسیر مهم یکباره چاپ نشد و مجلدات آن در توالی زمان‌های مختلف عرضه شد اما رو به اتمام است و اکنون مجموعه مصحح این کتاب شریف را پیش رو داریم. تاکنون 8 جلد از تفسیر ملاصدرا در چاپ جدید منتشر شده که جلد اول آن شامل تفسیر سوره فاتحه، جلد دوم، سوم و چهارم مربوط به سوره بقره، آیة الکرسی و آیة النور هم جلد پنج را تشکیل می‌دهد و جلد ششم هم مربوط به سوره حدید و سجده است. جلد هفتم هم سوره یاسین و جلد هشتم هم شامل سوره واقعه، جمعه و طارق و بخش دوم هم سوره اعلی و زلزال است.

تفسیر قرآن ملاصدرا فتح بابی برای رویکردهای فلسفی و عرفانی جدید به قرآن کریم است، یعنی رویکردهای فلسفی و عرفانی جدید ملاصدرا به قرآن کریم، فضا و افق بحث را به شکل قابل توجهی باز کرده است. صرف نظر از اهمیتی که ملاصدرا برای ظاهر و صورت الفاظ دارد، اما نگرش او بیشتر به معانی و طریق تاویل و تفسیر قرآن کریم است، یکی از برجستگی‌های مهم تفسیری او در این مجلدات ـ که شواهدی از آن را بیان خواهم کرد ـ کشف نوعی زبان قرآن کریم است. ملاصدرا براساس اصلی که در مباحث وجود در فلسفه و به طور خاص تر بحث وحدت وجود و به طور اخص در بحث وحدت شخصی وجود دارد، یک معنای فلسفی را از آنجا در این مجلدات تفسیر قرآن به کار برده است و آن غلبه زبان گوینده قرآن بر مخاطب است، یعنی به نظر او وقتی ما قرآن را مطالعه می‌کنیم، زبان گوینده و زبان متن بر ما غلبه دارد و به نحوی است که وقتی ما با گوینده سخن می‌گوییم، گوینده دارد سخن می‌گوید.

ملاصدرا به تفسیر سوره حمد استناد می‌کند و می‌گوید وقتی با خواندن سوره حمد نیایش می‌کنیم، ما با خداوند سخن می‌گوییم؛ در حالی که خداوند است که سخن می‌گوید: ما می‌گوییم «[بار الها] تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.» در صورتی که او سخن می‌گوید و این نوع زبانی است که ملاصدرا از متن قرآن متوجه می‌شود و محور مسائل تفسیری قرار می‌دهد و به نحوی متن را ناطق و حاضر می‌داند.

در اندیشه ملاصدرا، قرآن کریم نوشتار نیست، بلکه متن حاضر است. برای ما که در این دوره زندگی می‌کنیم و در متن‌های ادبی جدید محور بحث بر این اساس است که متن زنده است و متن ادبی جدید متن محور است در واقع این سخنی بوده که مدت‌ها پیش ملاصدرا مطرح کرده و آن را لابه لای تفسیر قرآن به گونه‌ای مطرح کرده است که در همه جای قرآن مخاطب و گوینده وحدت پیدا می‌کنند و گویی یک نفر سخن می‌گوید و این وحدت معنا بین گوینده و خواننده(شنونده) از بین می‌رود. منظورم این است که مبنای تفسیر ملاصدرا به زعم استادان و کارشناسان، عرفانی است اما از اصل فلسفی در فلسفه خود وام می‌گیرد، یعنی آن مبانی را در تفسیر هم دخالت می‌دهد که پیوسته گوینده قرآن است که سخن می‌گوید.

به تعبیر مولانا «ما چو نائیم و نوا در ما ز توست / ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست» به این ترتیب رویکرد ملاصدرا در تفسیر قرآن این گونه است که وقتی قرآن را کتاب ناطق و حاضر می‌داند، در واقع می‌خواهد به نحوی بگوید که دیگر این یک نوشتار نیست چون در نوشتار حضور نیست. بنده وقتی این کتاب را می‌خوانم، نویسنده حضور ندارد اما وقتی کتابی ناطق شد و گوینده سخن می‌گوید، حضور محض است و در آنجا این تطابق صورت می‌گیرد.

طاهری موسوی: هماهنگی میان عقل و نقل

ملاصدرا در مجموع 2 دوره برای تفسیرنویسی داشته است؛ دوره اول زمانی بود که وی تصمیم گرفت مواردی از آیات را با توجه به هدفی که دارد، انتخاب و تفسیر کند و بر این اساس، آیات و سوره‌های متفرق را تفسیر کرده است. در این دوره 3 آیه و چند سوره را بدون ترتیب تفسیر کرده و اولین سوره ای که به تفسیر آن می‌پردازد، سوره حدید است. بعدها که به تفسیر سوره‌هایی پرداخت، تصمیم می‌گیرد که همه قرآن و باقیمانده سوره‌های قرآن را هم تفسیر کند اما این بار از اول قرآن شروع می‌کند و سوره فاتحه را تفسیر و به آیه 65 سوره بقره می‌رسد که عمرش وفا نمی‌کند.

در دوره دوم چون ایشان تصمیم می‌گیرد که واقعا و جدا مفسر قرآن باشد تا حدودی هم روش خود را عوض می‌کند و منظم تر و منسجم تر در تفاسیر پیش می‌رود و به همین دلیل هم است که محتوای تفسیر سوره حمد ایشان را استخراج کردم که گزارشی ارائه دهم تا مشخص شود ایشان به چه مواردی توجه کرده و البته مهم تر از همه، هدفی است که ایشان در تفسیر داشته و پیاده کرده که آن را باید در پایان سخنانم ارائه می‌کنم.

در مجموع مرحوم «مظفر» در مقدمه اسفار می‌گوید که تفسیر ملاصدرا ادامه فلسفه اوست. برخی بزرگان مانند آیت الله معرفت معتقدند که ملاصدرا در طول عمر خود به جز فلسفه، کاری انجام نداده است و به این ترتیب وقتی ایشان وارد تفسیر می‌شود، هدف اصلی او در حقیقت این است که گویا آن چیزی را که در فلسفه می‌خواسته پیدا کند و پیدا نکرده؛ تصمیم می‌گیرد به گونه‌ای به قرآن پناه ببرد؛ اینها مطالبی است که خود ایشان در آغاز که می‌خواسته تفسیر سوره حدید را شروع کند، نوشته است و کاملا به این امر تصریح دارد. به همین دلیل است که ملاحظه می‌کنیم تفسیر ایشان تقریبا از 40 سالگی شروع شده است یعنی موقعی که او خواسته تفاسیر را شروع کند. مقدار زیادی از کتاب‌هایی را که در فلسفه موجود است، را نوشته یا مشغول بوده اما در نیمه دوم عمر که حدود 30 سال طول کشیده، بتدریج این تفاسیر را نوشته است و می‌توان گفت که دوران پختگی فکری او بوده است که در این دوران پختگی به این نتیجه رسیده است که با فلسفه صرف نمی تواند نه خودش به آن هدف لازم برسد و نه دیگرانی که نوشته‌های او را می‌خوانند به حقیقت رهنمون کند.

یکی از مبانی تفسیری ملاصدرا این است که ایشان هماهنگی میان عقل و نقل را به طور کامل قبول دارد و از افراط و تفریط در هر کدام از اینها نهی می‌کند که مبادا چنین اتفاقی بیفتد و معتقد است که واقعا نمی‌توانیم به بعضی مطالب با عقل فلسفی برسیم و مجبور هستیم که در این موارد به قرآن و علوم اهل بیت(ع) و احادیث پناه ببریم. خود او می‌نویسد: «حال سعی کنید که یکی از این دو نفر باشیم یا مومن به ظواهر آنچه در کتاب و حدیث وارد شده بدون هیچ تصرف تاویلی یا عارفی راسخ در تحقیق حقایق معانی که جانب صورت ظاهر را نیز کاملامراعات می‌کند.» این قیودی که ایشان آورده، خیلی قابل توجه است.

همچنین ملاصدرا عنایت خاصی به عوام داشته و معتقد بود بسیاری از مردم قدرت روی آوردن به اصول دین استدلالی را ندارند و بیشتر از این وظیفه ندارند و باید از دیگرانی که به آنها اعتماد دارند، تقلید کنند یعنی تقلید در اصول دین به این صورت را برای بعضی‌ها لازم می‌دانسته چون معتقد بود اینها غیر از این، کار دیگری را نمی توانند انجام دهند. ملاصدرا می‌گوید جماعتی از مردم این گونه هستند و اینها موظف هستند که متن قرآن و احادیث را عینا بگیرند و چیزی در تاویل آنها وارد نکنند، اما گروه دوم کسانی هستند که به جایی رسیده اند که می‌توانند به بطن و عمق آیات و روایات هم برسند ولی برای اینها شرط وجود دارد؛ این که به شرطی می‌توانند وارد تاویل و بطون آیات شوند که به ظاهر آن لطمه ای نزنند یعنی متن ظاهر حتما معنای خود را داشته باشد و بعد با حفظ معنای ظاهر باطن یا بواطنی را از آن بتوان استخراج کرد.

ملاصدرا در ادامه می‌گوید: «سعی کنید از این دو گروه نباشید و می‌نویسد و هرگز سومی نباش که شریعت حق و آنچه را که در آن وارد شده است، یکجا انکار کنی و نه چهارمین نفر که انکار آنها نمی‌کنی، ولیکن با هوشیاری نارسا و بینش لوچ خود، آن الفاظ را به معانی فلسفی و عقلی و مفهومات کلی تعبیر می‌کند» یعنی کسانی که خود را متخصص و اهل معنا و باطن می‌دانند ولی واقعا این گونه نیستند. ملاصدرا به اینها خیلی حساسیت به خرج می‌دهد البته هیچ ابایی هم ندارد که بگوید بسیاری از اهل فلسفه را جزو همین گروه بداند.

در مجموع اگر بخواهیم مقایسه‌ای میان فلسفه و تفسیر ملاصدرا انجام دهیم، در حقیقت می‌توان گفت این دو، دو روی یک سکه هستند، در 9 جلد اسفار در مجموع ملاصدرا 1033 استناد قرآنی دارد، البته نه به این معنا که به 1033 آیه استناد کند، چون به بعضی آیات در جلدهای مختلف استناد شده ولی حداقل 1033 بار در کتاب رسما فلسفی که نوشته استناد قرآنی دارد که در بعضی استنادها تکرار هم هست و در واقع این تعداد غیر از موارد تکراری است. برای یک کتاب فلسفی، این همه استناد قرآنی عجیب است و بیشترین مورد استناد قرآنی در جلد نهم اسفار است که در مورد معاد است و در آنجا 364 استناد قرآنی دارد. وقتی کسی در کتاب فلسفی خود، این تعداد استناد قرآنی دارد و در کتاب المبدا و المعاد که این کتاب را در جوانی نوشته، 178 بار به آیات قرآنی استناد کرده است، معلوم است که با چه دیدگاهی وارد این حوزه می‌شود و چه چیزی از تفسیر قرآن می‌خواهد.

روش ایشان در تفسیر بخصوص از تفسیر بعد از سوره فاتحه که رسما مفسر قرآن شده و تفسیر خیلی منظم تری هم هست، این است که اول وارد جهات لفظی، صرفی، نحوی و لغوی می‌شود ولی در حد متوسط، زیاد وارد این مباحث نمی شود، نه مقداری که مثلادر مجمع البیان می‌بینیم. بعد مقداری قرائت‌ها را گزارش می‌کند که این هم در حد متوسط است، در مجموع از جهات ادبی می‌توانیم بگوییم که تفسیر ملاصدرا تفسیر متوسطی است. خودش هم می‌خواسته که در این موارد قلم فرسایی نشود. سفارشی که در کتاب مفاتیح الغیب دارد، این است که مفسر باید زبده گویی کند و نباید در مسائلی که می‌تواند زود گذر کند، زیاد معطل بماند؛ لذا خود این توصیه را رعایت می‌کند. سوم این که در تفسیر آیات سعی می‌کند به آیات دیگر توجه کند و تفسیر قرآن به قرآن داشته باشد، منتها در این مورد نمی توان گفت که به اندازه المیزان مایه گذاشته است؛ چون در المیزان مبنای علامه طباطبایی بر این بوده است که بجز تفسیر قرآن به قرآن به گونه ای دیگر نمی‌توان متن قرآن را فهمید. ملاصدرا این تقید را ندارد ولی معمولا آیات مختلف را بیان و با هم جمع می‌کند و از مجموع آنها نتیجه می‌گیرد.

ایشان دو کتاب دارد که تقریبا می‌توان گفت مقدمه تفسیر و علوم قرآنی هستند؛ یکی مفاتیح الغیب و دیگری اسرارالآیات است. از آنجا که به آیات مسلط بوده، در تفسیر معمولا به قرآن یا روایات مراجعه نمی‌کرده و از ذهن خود می‌نوشته لذا گاهی وقت‌ها اشتباه هم نوشته است، اینها ناشی از این بوده که تسلط صددرصد نداشته است. از روایات به طور فراوان استفاده کرده است.

در تفسیر سوره حمد غیر از آیات خود سوره حمد از 121 آیه استفاده کرده که در نتیجه تفسیر سوره حمد او 170 صفحه است. از روایات به طور فراوان استفاده کرده و در تفسیر سوره حمد 56 فقره استناد روایتی دارد، ولی توضیحی که در مورد این روایات وجود دارد، این است که اکثر روایت از منابع اهل سنت است و معمولاروایت را بدون سند آورده و گاهی هم مصدر روایت را هم نیاورده است و آیت الله معرفت به چند روایت که اصل و سند ندارد؛ اشاره کرده است. استناد ملاصدرا به روایات هم در منابع فلسفی وهم در تفاسیر خیلی زیاد است. استناد به آرای بزرگان هم فراوان دیده می‌شود و از جمله در تفسیر سوره حمد به سخنان غزالی، بیضاوی، فخرالدین عراقی، خواجه عبدالله انصاری، حسن بصری و... اشاره می‌کند و حتی مطالبی را بدون ذکر اسم صاحب آن نقل می‌کند. در تفسیر سوره حمد 26 مورد آرای بزرگان را نقل می‌کند.

ثبوت: تفسیری در امتداد فلسفه

صدرا در اسفار و همین طور مشاعر و رساله حدوث عالم برای تایید براهین عقلی که در استدلال برای حرکت جوهری آورده از آیات قرآن استفاده کرده از جمله آیه کریمه «کوه‌ها را می‌بینی [و] می‌پنداری که آنها بی‌حرکتند و حال آن که آنها ابرآسا در حرکتند.»(نمل/88)

صدرا قرآن را همچون مائده‌ای می‌داند که از آسمان عقول به زمین جان‌ها فرود آمده و خوراک‌های گوناگونی در آن است و برای هر گروهی از گروه‌های خلق، روزی معینی و بهره‌ای مقسوم در این مائده است. حکمت و برهان برای قومی و اندرز و خطابه برای گروهی و برای غیر این دو دسته هم خوراک هایی متناسب با مرام و جایگاهشان هست که به لحاظ نرم و درشتی در میانه خوراک‌های 2 گروه پیشین قرار دارد. صدرا بر آن است که بیشتر واژه‌های وارده در کتاب الهی مثل دیگر الفاظی که برای حقایق کلی وضع شده، مجمل است و گاهی بر پدیده‌های آشکار و محسوس اطلاق می‌شود و گاهی بر سر و حقیقت و باطن آن پدیده‌ها و گاهی بر سر سر و حقیقت سر و باطن باطن آن و این از آن جهت است که اصول عوالم و نشات سه تاست دنیا و آخرت و عالم الاهیت و همه اینها با همدیگر تطابق دارند و هرچه در یکی از این سه عالم وجود دارد؛ در دو عالم دیگر هم هست اما منتها به گونه ای که مناسب هر موجودی برای آنچه در عالم خاص اوست، باشد.

با این مقدمات است که صدرا در مقام گفت وگو از کسانی که به معارف قرآن می‌پردازند؛ از دو گروه اهل القول والعبارة و اهل الکشف و الاشارة یاد می‌کند؛ گروه اول را پرستندگان و بندگان مذهب‌ها و رای‌ها و خواهندگان نفس و هوا و گروه دوم را اهل الله و اهل قرآن و پرستندگان بندگان حقیقی خداوند رحمان می‌خواند و خود بر آن است که مانند گروه دوم به شناخت رازهای قرآن عظیم نائل شود و با راه یافتن به پشت ظواهر کلمات آن بر لطایف حکمی و عرفانی پرتوی بیفکند و در ژرفای دریاهای معانی آن غوطه خورد و از حقیقت رموز و اشارات آن که نسبت به ساختار برونی مانند روح در بدن انسان و لب و مغز در برابر قشر و پوسته است، آگاه شود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
Powered by TayaCMS