كلمات كليدي : قرآن، ازدواج، محارم، ازدواج موقت، حرمت ازدواج و ازدواجهاي جايز و حرام
نویسنده : كاظم احمدزاده , اباذر بشيرزاده
احکام جمع "حکم" بوده که در لغت به معنای منع و بازداشتن براى اصلاح آمده و در اصطلاح یعنى دربارهی چیزی حکم کردن، به اینکه آن چیز آنطور هست یا آنطور نیست؛ خواه دیگری را به آن حکم ملزم کنی یا ملزم نکنی؛[1] و آنچه شارع مقدس و قانونگذار الهی به عنوان قوانین الهی برای موضوعات مختلف اعتبار کرده، حکم شرعی گفته میشود.[2] منظور از احکام ازدواج، بایدها و نبایدهایی است که خداوند متعال در قرآن کریم دربارهی ازدواج بیان فرموده است.
ازدواجهای حرام در قرآن
خداوند در قرآن، ازدواج با دو گروه از زنان مسلمان را حرام کرده است:
1. مَحارم (نسبی، رضاعی و سببی)؛ 2. غیر محارمی که مانعی در بینشان به وجود بیاید، مثل: عدهی زنان.
گروه اول: زنانی هستند که از طریق نسبی (خویشاوندی)، از ناحیهی یک پدر و مادر یا از یک پدر فقط و یا از یک مادر فقط با مردان محرمیت دارند که هفت گروهند: مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر:
«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ و بَنَاتُکُمْ و أَخَوَاتُکُمْ و عَمَّاتُکُمْ وَ خَالَاتُکُمْ و بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ ...»[3]
«حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دخترانِ برادر، و دخترانِ خواهرِ شما...»
"بَناتُکُمْ" یعنی حرمت نکاح با دخترانتان (خواه دختر خود شما باشد، یا دختر دختر یا دختر پسرتان)؛ و "عَمَّاتُکُمْ وخالاتُکُمْ" هر زنى که عمه و خالهی خودتان، یا عمه و خالهی پدر و یا عمه و خالهی مادرتان باشد.[4]
گروه دوم: زنانی هستند که از طریق رضاعی (شیر دادن) با مردان محرمیت پیدا کردهاند. از جمله:
«...و أُمَّهَاتُکُمُ الَّتىِ أَرْضَعْنَکُمْ و أَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ ...»[5]
«...و مادرانى که شما را شیر دادهاند، و خواهران رضاعى شما ...»
مادران رضائی، زنانى هستند که انسان خودش یا پدر و یا مادرش از آنها شیر خورده است و خواهران رضائی، دخترانی هستند که از طریق شیر با انسان محرمیت پیدا کردهاند؛ فلذا پیامبر گرامى اسلام در حدیثی فرمودند:
«خداوند از راه شیرخوارگى چیزهایى را که از راه خویشاوندى، تحریم کرده، حرام شمرده است»[6]
بنابراین، آن هفت گروهى که از راه خویشاوندى حرام شمرده شدهاند، از راه شیرخوارگى نیز حرام شمرده مىشوند.[7]
گروه سوم: زنانی هستند که از طریق سببی (ازدواج) با مردان محرمیت پیدا کردهاند. از جمله:
· مادرزن و دخترِزن:
«...و أُمَّهَاتُ نِسَائکُمْ وَ رَبَائِبُکُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِکُم مِّن نِّسَائکُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ ...»[8]
«...و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانى که با آنها آمیزش جنسى داشتهاید- و چنانچه با آنها آمیزش جنسى نداشتهاید، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- ....»
قرآن از دخترزن تعبیر به "ربیبه"کرده؛ یعنی حرام است دختران زنان شما، ازشوهر قبلی؛ آن دخترانى که در کنار شما تربیت یافتهاند. آوردن قید "فِی حُجُورِکُمْ" (در دامان شما) به حسب غلبه است به دلیل اینکه، زنی که با وی آمیزش جنسی انجام داده باشد، دخترش بر آن مرد به منزلهی دختر خودش بوده، چون مربی آن به حساب میآید؛ فلذا حرام ابدی میشود.[9] بعضی از فقهاء گفتهاند: اگر با زنی که برای خود عقد کرده، نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد اوست، نمیتواند با دختر او ازدواج کند.[10]
· عروس و خواهرزن:
«...وَ حَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَینَْ الْأُخْتَینِْ
إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ...»[11]
«و (همچنین) همسرهاى پسرانتان که از نسل شما هستند (نه پسرخواندهها) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛
مگر آنچه در گذشته واقع شده[12]...»
البته این حرمت در صورتی است که ازدواج با خواهرزن، همزمان با همسری خواهرش و در عقد واحد صورت پذیرد.[13]
· همسر پدر:
«وَ لَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ ءَابَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ سَاءَ سَبِیلاً»[14]
«با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است.»
گروه چهارم: زنانی هستند که موانع دیگر موجب تحریم ازدواج با مردان شدهاست. از جمله:
1. زنان شوهردار:
«وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إلاّ مَامَلَکَت أیمَانُکُم ...»[15]
«و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهاید؛ (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است) ...»
2. زنان در حال عدّه:
ازدواج در حال عدّه از جمله ازدواجهای حرام است. "عدّه" یعنی مدت زمانی که زن پس از طلاق یا وفات شوهرش، منتظر میماند:
الف. چهار ماه و ده روز، عدهی وفات:
«وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَترََبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشهُْرٍ وَ عَشْرًا ...»[16]
«و کسانى که از شما مىمیرند و همسرانى باقى مىگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)!...»
ب. سه ماه، عدهی طلاق:
«وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَترََبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ...»[17]
«زنان مطلّقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند...»
"قروء" جمع "قُرء" به معناى حیض دیدن و پاک شدن از آن، گفته شده است.[18]
احکام زن مطلّقه در امر ازدواج
قرآن، حکم ازدواج با این زنان را اینگونه بیان میکند:
«... وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ ...»[19]
«... اقدام به ازدواج ننمایید، تا عدّهی آنها سرآید! ....»
در حقیقت عقد ازدواج در زمان عدّه، باطل است؛ بلکه اگر آگاهانه این کار صورت گیرد، موجب حرام ابدی مىشود.[20]
اما به تصریح آیهی بعد، مردان میتوانند به طور کنایه از این زنان در حال عدّه خواستگاری کنند:
«وَ لَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَکْنَنتُمْ فىِ أَنفُسِکُمْ ...»[21]
«و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانى که همسرانشان مردهاند) خواستگارى کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید)...»
البته اگر با شوهران خودشان اقدام به ازدواج کنند، به مراتب بهتر است:
«... وَ بُعُولَتهُُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فىِ ذَلِک إِنْ أَرَادُواْ إِصْلَاحًا ...»[22]
«...و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشویى)
در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند، در صورتى که (براستى) خواهان
اصلاح باشند...»
بر اساس آیهی مورد بحث، رجوع شوهر در مدت عدهی رجعیه (طول سه ماه) آسانتر از این است که بعد از این مدت ازدواج بکند، یعنی طلاق را نادیده گرفته و همسر خود را نزد خود برگرداند.[23]
«وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَیْنهَُم بِالمَْعْرُوف...»[24]
«و هنگامى که زنان را طلاق دادید و عدّهی خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیدهاى تراضى برقرار گردد...»
مطلب دیگری که از آیه به دست میآید اینست که جلوگیری از ازدواج دوبارهی زن، مشروع نبوده و زنان" ثیّب" (آنان که لااقل یک بار ازدواج کردهاند) در ازدواج مجدد خود، هیچ گونه نیازى به جلب رضایت اولیاء نداشته و حتى مخالفتشان بى اثر است.[25]
اما اگر سه طلاقه باشد، ازدواج مجدد مرد با زن مطلقهی خودش، مشروط به مُحلّل است:
«فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تحَِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیرَْهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا أَن یَتَرَاجَعَا ...»[26]
«اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود، مگر اینکه همسر دیگرى انتخاب کند (و با او، آمیزش جنسى نماید. در این صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد که بازگشت کنند (و با همسر اول، دوباره ازدواج نماید)...»
همسر دوم را در این گونه موارد مُحلّل مىنامند؛ چون موجب حلال شدن زن (بعد از طلاق و عده) با همسر اول مىشود. به نظر مىرسد که مراد شارع مقدس با این حکم، جلوگیری از طلاقهاى پى در پى است.[27] و اینکه مُحلّل باید با زن سه طلاقه، آمیزش نماید، مستفاد از روایات است.[28]
حکم ازدواج با مشرکان و اهل کتاب از دیدگاه قرآن
خدای متعال در قرآن، ازدواج مسلمانان با مشرکان را به شدت نهی کرده و در صورت تمایل، مشروط به ایمان و برگشت آنها از شرک به توحید نموده است:
«وَ لَا تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتىَ یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لَا تُنکِحُواْ الْمُشْرِکِینَ حَتىَ یُؤْمِنُواْ ...»[29]
«و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید؛ زیرا) کنیز با ایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید...»
اما در مورد اهل کتاب میفرماید:
«الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ...وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُْصِنِینَ غَیرَْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ ...»[30]
« امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده ... و آنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند هنگامى که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید نه زناکار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گیرید...»
در این آیه متعلق حکم را- که یهود و نصارا باشند- نام نبرده، بلکه فرموده "زنان آنهایى که قبل از شما کتاب آسمانى داشتند". آیه در مقام آسان کردن تکلیف بوده و لحن آیه، منت گذارى بر مسلمانان است، با این توجه حرمت ازدواج مردان مسلمان با زنان اهل کتاب برداشته شده که این بیان خالى از اشعار به علت حکم نیست؛ زیرا اهل کتاب، به توحید و رسالت اعتقاد دارند، بر خلاف مشرکین و بت پرستان که منکر نبوتند.[31]
البته بر اساس قرائن و شواهدی که در خود آیهی شریفه وجود دارد و آیهی 25 سورهی نساء گویای آن است، حکم حلیت ازدواج با یهود و نصارا، ناظر به ازدواج موقت میباشد؛ زیرا نخست مىفرماید: «إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (بشرط اینکه اجر آنها را بپردازید)، واژهی "أجر" در هر دو ازدواج (عقد دائم و موقت)کاربرد دارد، ولى بیشتر در مورد ازدواج موقت ذکر شده و با آن تناسب بیشترى دارد، به خاطر اینکه ازدواج دائم هیچگونه شباهتى با مساله زنا یا انتخاب دوست پنهانى نامشروع ندارد، که از آن نهى شده و در ادامه فرموده:«غَیْرَ مُسافِحِینَ وَ لامُتَّخِذِی أَخْدانٍ» (به شرط اینکه از راه زنا و گرفتن دوست پنهانى نامشروع وارد نشوید)؛ اما گاهى افراد نادان و بىخبر، ازدواج موقت را با زنا یا انتخاب دوست پنهانى اشتباه گرفته و هر دو را به یک معنا میگیرند.[32]