كلمات كليدي : قرآن، ارث، ميت، وارث، وصيت، سهم
نویسنده : محدثه بهمدي
ارث از ریشهی "ورث" به معنای آثار باقی مانده از شیء[1] و انتقال اموال یا امور معنوی از انسان به دیگری است.[2] و در اصطلاح فقهی، انتقال دارایی و ترکهی میّت به نزدیکان نسبی و سببی او را "ارث" گویند.[3]
تشریع ارث در اسلام
لزوم دقت در تشریع ارث و پرهیز از اهمال در حقوق وارثان، یکی از دقتهای ویژه در مسئله ارث است:
«لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّاتَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّاتَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا»[4]
«براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى مىگذارند، سهمى است و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مىگذارند، سهمى، خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمى است تعیین شده و پرداختنى.»
در جاهلیت رسم بر این بود که اموال میت را به افرادی که توانایی رزمی و دفاع داشتند، تقسیم مینمودند و به زنان و کودکان میت ارث تعلق نمیگرفت.[5] نزول آیهی شریفه، با نسخ رسوم جاهلی، ارث را برای تمام خویشاوندان درجهی یک میت اعم از زن و مرد، امری ضروری و لازمالاجرا دانسته، بهطوریکه هیچ احدی حق دخالت در کم و زیاد کردن آن را ندارد.[6]
این آیه به منزلهی قاعدهاى کلى در باب ارث است، که به صورت مطلق بیان شده و همهی جزئیات احکام به آن برگشت مىکند و لازمهاش اینست که افرادی که از میان وارثان و مورثان که نامشان بهطور اجمال آمده، با است که در آیات ارث بهطور تفصیل ذکر شده است.[7]
حکمت تشریع ارث در جوامع بشری بر این است که در بین همهی جوامع مرسوم بود که در هنگام فوت اشخاص، زن و فرزندان صغیر از ارث محروم میماندند؛ لذا خدای متعال با تشریع آیات ارث، مردم را به این مسئله آگاه کرد که با ثبوت ولادت فرزند و با وجود خویشاوندان برای میت، حقی ثابت در اموال باقی ماندهی متوفی برای وارثان وجود دارد و با این حکم مانع از خوردن اموال یتیمان و محروم کردن آنها از ارث گردید.[8]
ارث در ادیان گذشته
با تتبع در آیات قرآن مجید پی میبریم که ارث نه تنها از قوانین منحصر به فرد اسلام نبوده؛ بلکه در ادیان گذشته نیز وجود داشته که قرآن این مسئله را در مورد حضرت زکریا مطرح کرده است.
حضرت زکریا –علیهالسلام- که یکی از پیامبران الهی بود، هنگامی که در سن پیری دست به دعا برداشته و از خدای متعال درخواست فرزندی میکند، با طرح مسئلهی ولایت و وراثت زبان گشوده و میفرماید:
«...وَ إِنىِّ خِفْتُ الْمَوَالىَِ مِن وَرَاءِى وَ کَانَتِ امْرَأَتىِ عَاقِرًا فَهَبْ لىِ مِن لَّدُنکَ وَلِیاً؛ یرِثُنىِ وَ یرِثُ مِنْ ءَالِیعْقُوبَ...»[9]
«...و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است تو از نزد خود جانشینى به من ببخش؛ که وارث من و دودمان یعقوب باشد...»
همسر حضرت زکریا نازا بود، و از دو پیامبر الهی یعنی حضرت سلیمان و داوود –علیهمالسلام- اموال زیادی به ارث برده بود، و حضرت زکریا به جهت اینکه این مال بعد از رحلت ایشان در راه درست مصرف شود، به درگاه خداوند ناله کرده و از پروردگار متعال تقاضای وارثی میکند که از دودمان خودش باشد و بتواند بر این اموال نظارت درستی داشته و آن را در بهترین راه مصرف نماید.[10]
ارث در جاهلیت
در میان اعراب رسوم غلطی در مورد تقسیم ارث وجود داشت که با نزول آیهی ارث این عادتهای غلط منسوخ گردید:
«یاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَایحَِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ کَرْهًا وَ لَاتَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَیتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنیأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَینَةٍ وَ عَاشِرُِوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ...»[11]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بهطور شایسته رفتار کنید!...»
این آیه رسم غلطی را که در زمان جاهلیت قبل از اسلام میان اعراب بوده، متذکر شده و آنان را از رسوم غلط و باطل به شدت نهی میکند. در جاهلیت، هنگامی که زنی مرد خود را از دست میداد، ورّاث آن مرد، میتوانستند زن او را برای استفاده از مال به ارث برده و به ملک خود درآورند؛ و حتی میتوانستند وی را به ازدواج خود درآورده یا به بردگی نگه دارند، تا در هنگام مرگش بتوانند اموال ایشان را برای خود بردارند؛ لذا قرآن مردم را از محروم کردن زنان از ازدواج موقت و تصرف در اموالشان که طبعاً با نارضایتی آنان همراه بوده، منع میکند.[12]
ارث در صدر اسلام
با توجه به آیات قرآن کریم اموال میت از دو طریق خویشاوندی و قرابت و نیز به سبب عقد و پیمان، میان ورّاث تقسیم میشود:
«وَ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالىَِ مِمَّاتَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمَانُکُمْ
فََآتُوهُمْ نَصِیبهَُمْ...»[13]
«براى هر کسى، وارثانى قرار دادیم، که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند و (نیز) کسانى که با آنها پیمان بستهاید، نصیبشان را بپردازید...»
مراد از موالى همه آنهایى هستند که در آیات ارث، وارث شناخته شدهاند (اولاد، پدر و مادر، برادر و خواهر، و غیره)؛ معنایش این است که براى هر یک از شما اولیایى در ارث بردن معین کردهایم، تا از اموال باقى ماندهی شما ارث ببرند.[14]
و در تفسیر "وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمَانُکُمْ" دو نوع استدلال بیان شده است:
1. معاهده از طریق عقد ازدواج که قهرا این مورد با زن و شوهر منطبق مىشود. و اگر از این تعبیر استفاده کرده، در حقیقت تعبیر کنایی است؛ چون در عرب رسم این بود، وقتى با یکدیگر معامله و یا معاهدهاى مىکردند، در آخر براى اعلام ختم معامله با یکدیگر دست مىدادند، و با این طریق معامله و یا معاهده را قطعى میکردند؛ در نتیجه مراد از جملهی مذکور این است: کسانى که به وسیلهی عقد سببیت ازدواج بین خود و ایشان ایجاد کردهاید، جزو وارثان هستند. و منظور از "فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ" پرداخت سهم الارث تمام موالی است که در آیات ارث بیان شد.[15]
2. معاهده از طریق هم سوگند شدن که در جاهلیت رسم بود، دو نفر با یکدیگر عقد برادرى مىبست و عهد میکردند که در سود و ضررهایی که به آنها میرسد، شریک یکدیگر باشند و در تمام لحظات زندگی از جمله جنگ و صلح میان قبایل، یار و یاور هم باشند تا حدی که میتوانستند، یک ششم از اموال یکدیگر را ارث ببرند(ضمان جریره)؛ این عمل در اوائل اسلام نیز توسط مسلمانان ادامه پیدا کرد و خداى تعالى دستور داد که این پیوند را همچنان حفظ کنند و از ارث خود چیزى را براى آنها وصیت کنند. [16] به هر حال همهی مفسرانی که به این نوع عهد(پیمان برادری یا پیمان دیگر غیر از ازدواج) قائلند، غالباً قائل به نسخ آن و یا مشروط بودن آن با آیات ارث و آیهی 75 انفال هستند.[17]
اما با توجه به نوع تفسیرها، جملهی مورد بحث بریده از جملههاى قبل شده(ما براى یک یک شما وارثانى قرار دادیم، و شما یک ششم سهم هم سوگندان را بدهید)، و در نهایت آیه را منسوخ میدانند؛ در حالیکه این عهد بستن مربوط به همسران بوده و نسخی صورت نگرفته است.[18]
نوع دیگری از موجبات ارث که در صدر اسلام بوده و در قرآن به آن اشاره شده، پیوند اخوت است:
«إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَاوَواْ وَّ نَصَرُواْ أُوْلَئکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ لَمْیهَُاجِرُواْ مَا لَکمُ مِّن وَلَایَتِهِِم مِّن شىَْءٍ حَتىَ یهَُاجِرُواْ...»[19]
«کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یکدیگرند و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت [دوستى و تعهّدى] در برابر آنها ندارید، تا هجرت کنند...»
هنگامی که پیامبر(ص) از مکه به مدینه مهاجرت نمود، میان مهاجرین و انصار عقد اخوت برقرار کرد؛ بدین ترتیب هرکدام از آنها که از دنیا میرفت، اموال او به برادر دینیاش میرسید، و با این شیوه، مهاجر و انصار به دلیل پیوند اخوت و برادری، از یکدیگر ارث میبردند؛[20] اما این آیهی شریفه، با نزول آیه 6 سورهی احزاب نسخ گردید و بستگان میت را به عنوان وارث او معرفی کرد.[21]
احکام ارث و سهم وارثان
قرآن حکیم در مسألهی ارث مثل دیگر شرعیات بهطور عادلانه، احکامی را در مورد حقوق بازماندگان میّت بیان نموده و سهم آنها را معین کرده است:
1. سهم فرزندان:
«یوصِیکمُُ اللَّهُ فىِ أَوْلَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیینِْ...»[22]
«خداوند دربارهی فرزندانتان به شما سفارش مىکند که سهم (میراث) پسر، به اندازهی سهم دو دختر باشد...»
اگر میت دارای فرزندان متعدد باشد، سهم فرزند پسر به اندازه سهم دو دختر است؛ البته اگر دختری نداشته باشد، تمام اموال به پسر میرسد. اما اگر برای میت تنها یک دختر باشد، سهم او نصف میراث است؛ و اگر دو دختر یا بیشتر باشند، دوسوم مال را به ارث میبرند.[23]
فلسفهی تفاوت ارث زن و مرد:
در دین مقدس اسلام، برای هریک از زن و مرد حقوق و وظایفی در قبال یکدیگر تعریف شده که یکی از وظائف مردان، تأمین نفقهی همسر و فرزندان است؛ اما زنان در کیفیت و نحوهی اموال و داراییهایی که در اختیار دارند، آزاد هستند و میتوانند آن را پسانداز نمایند؛ ولی مردان مجبور به خرج کردن آن در رفاه خانواده هستند؛ لذا در بحث ارث نیز مردان نسبت به زنان، اولویت بیشتری در گرفتن سهم دارند که در حقیقت، نصف سهمالارث آنان به زنان باز میگردد.[24]
2. سهم والدین:
«...وَ لِأَبَوَیهِ لِکلُِّ وَاحِدٍ مِّنهُْمَا السُّدُسُ مِمَّاتَرَکَ إِن کاَنَ لَهُ وَلَدٌ...»[25]
«...و براى هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت. فرزندى داشته باشد...»
میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقهی اول و همردیف فرزندان بوده، سه حالت است:
1. اگرشخص متوفى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد، در این صورت به پدر و مادر او هر کدام یک ششم از اموال میت میرسد؛
2. اگر فرزندى در میان نباشد و وارث تنها پدر و مادر باشند، در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال و سهم پدر دو سوم است؛
3. اگر وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، ولى شخص متوفى برادران یا خواهرانی داشته باشد، سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مىیابد؛ البته درست است که برادران و خوهران میت، حاجب ارث مادر هستند، اما خودشان با وجود وارثان طبقهی اول، از ارث سهمی ندارند.[26]
3. همسر:
«...وَ لَکُمْ نِصْفُ مَاتَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِن لَّمْیکُن لَّهُنَّ وَلَدٌ...»[27]
«...و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند...»
1. شوهر از همسر خود نصف اموال او را به ارث میبرد و در صورتیکه فرزند داشته باشند، مقدار آن به یک چهارم تقلیل مییابد.
2. همچنین سهم زن از همسر خود یک چهارم است و اگر فرزندی داشته باشند، مقدار آن یک هشتم میشود.[28]
4. خواهر و برادر:
اگر برادری بمیرد که دارای فرزند و پدر و مادر نباشد، نصف اموالش به خواهرش تعلق میگیرد:
«...اِنِ امْرُؤٌاْ هَلَکَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَاتَرَکَ...»[29]
«...اگر مردى از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را که به جا گذاشته، از او ارث مىبرد...»
و در صورتیکه دو خواهر باشند، مقدار آن دو سوم میشود. در مقابل اگر خواهری بمیرد که تنها وارث وی برادرش باشد، تمام اموال او به برادرش میرسد. اما اگر میت(زن یا مرد)، هم خواهر و هم برادر داشته باشد، سهم برادر دو برابر سهم خواهر است.[30]
البته این حکم در آیه 12 سورهی نساء طور دیگری نیز بیان گردیده است:
«...وَ إِن کاَنَ رَجُلٌ یورَثُ کَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکلُِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ...»
«...و اگر مردى بوده باشد که کلاله [=خواهر یا برادر] از او ارث مىبرد،
یا زنى که برادر یا خواهرى دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر
برادران و خواهران مادرى باشند)...»
اگر برای میت فقط یک خواهر یا یک برادر باقی مانده باشد، یک ششم مال را به ارث میبرد؛ ولی اگر بیشتر از یک نفر باشند، سهم هرکدامشان یکسوم میشود. در این آیه بین خواهر و برادر از نظر مقدار سهم، فرقی وجود ندارد.[31]
گرچه هر دو آیه مورد بحث (نساء/12و 176)، از ارث "کلاله" (برادران و خواهران) سخن میگوید و به ظاهر، باهم سازگار نیستند، اما با دقت در مضمون دو آیه روشن مىشود که هر کدام دربارهی دستهای خاص از برادر و خواهر است و هیچ گونه تضادى در میان آنها نیست. آیهی 176 که سهم بیشتری برای آنان در نظر گرفته، مربوط به خواهران پدری و یا پدری و مادری میت است؛ ولی آیهی 12 فقط مربط به خواهر و برادر مادری وی میباشد. همانطور که سهم پدر در ارث، از مادر بیشتر است، فرزندان او نیز به نسبت فرزندان مادری، سهم بیشتری از ارث خواهر و برادر خود میبرند؛ و ارث بردن این طبقه در صورتى است که وارثى از طبقهی اول (پدر، مادر و فرزندان)، در کار نباشد؛ گواه این موضوع آیهی «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ»[32] است که بعضی خویشاوندان بر بعض دیگر در مقررات ارث ترجیح دارند؛ آنها که به میت نزدیکترند، در ارث نیز مقدم هستند.[33]
وصیت در ارث
خدای متعال به وصیت میت ارزش قائل است و تأکید دارد که در حین تقسیم ارث، به وصیت میت باید توجه داده شود؛ لذا در آیات شریفه بعد از بیان سهم وارثان، به این موضوع مهم پرداخته است:
«...مِن بَعْدِ وَصِیةٍ یوصىِ بهَِا أَوْ دَینٍ...»[34]
«بعد از انجام وصیتى است که او کرده، و بعد از اداى دین است...»
وارثان زمانی میتوانند ارث را میان خود تقسیم کنند که میت وصیتی از خود به جای نگذاشته و قرضی بر گردن او نباشد؛ پس اگر وصیت کرده یا به کسی بدهکار باشد، باید به این امور رسیدگی شود؛ سپس باقیماندهی اموال میان ورّاث تقسیم گردد.[35]
البته خداوند حکیم در آیهی بعد، این حکم را به «غَیرَْ مُضَارٍّ»[36] مقید کرده است؛ یعنی پرداخت دیون مشروط به ضرر نرسیدن به ورّاث بوده، بهطوریکه اگر میت به قصد ضرر زدن به وارثان خود، بیش از یک سوم اموال خود را به کس دیگر یا جای دیگری وصیت کرده باشد و یا آنچه را که وصیت کرده بر ذمّهی او نباشد، توجه و عمل به آن قبل از تقسیم ارث واجب نیست.[37]