كلمات كليدي : قرآن، اطمينان قلب، اضطراب و پريشاني، آرامش اعتقادي، آرامش رواني، ذكر خدا، خوف و حزن
نویسنده : علی محمودی
"اطمینان" و طمأنینه در لغت به معنی آرامش خاطر بعد از بیتابی و اضطراب است.[1] اطمینان در علم اخلاق به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصیت آدمی گفته میشود و در اصطلاح فقهی به حالت استقرار نمازگزار اطلاق میشود.[2]
"اطمینان قلب" یعنی فکر انسان بر چیزی که باور دارد آرام گیرد و به خود تردید راه ندهد گاهی هدف از اطمینان قلب، اعتماد در کار و یا توقع امید فراوان به آن است.[3]
بشر در طول زندگی خویش همواره با نگرانیها و اضطرابها روبروست و همیشه تلاش کرده تا این عوامل را از بین ببرد، برای رسیدن به آرامش اکتشافات کرده، اختراعات نموده، خانواده تشکیل داد و.... آموزۀ بشارت و نجات از مهمترین راهکارهای انبیاء مخصوصاً پیامبران بنیاسرائیل بوده، بوجود آمدن مکاتب روان درمانی که هدف اصلیشان رهایی از اضطراب و ایجاد امنیت بود. اما از میان همۀ کوششهایی که برای رسیدن به آرامش، یا پیشگیری از ابتلا به نگرانی و افسردگی به عمل آمد، تأثیر دین و ایمان در سلامت روان از جمله رویکردهای جدید است که در میان روان شناسان مورد توجه قرار گرفته است.[4]
عوامل نگرانی و پریشانی:
1) گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آیندۀ تاریک و مبهمی است که در برابر فکر انسان خود نمایی میکند، احتمال زوال نعمتها، ضعف و بیماری و ناتوانی، درماندگی و احتیاج و... همۀ اینها آدمی را رنج میدهد.
2) گاهی گذشته تاریک زندگی فکر انسان را به خود مشغول میکند.[5]
3) گاهی ریشۀ نگرانی، احساس پوچی در زندگی و بیهدف بودن آن است
4) گاهی انسان زحماتی را متحمل میشود و خدماتی را انجام میدهد ولی کسی از او قدر دانی نمیکند، لذا مضطرب میگردد.[6]
عوامل اطمینان قلب:
1. اگر دل آدمی نسبت به حق یقین داشته باشد و گمان و دو دلی در آن راه نیابد و خوف و اندوه او را آشفته نسازد، با تمام آمال و آرزوهایش به سوی پروردگار خویش برود (پروردگاری که) چیزی قویتر و تواناتر از او نیست، این خود باعث اطمینان و پایداری میشود.[7]
2. ایمان به خدا و اینکه در آینده درمانده نیستیم و خدایی توانا و دانا و مهربان داریم، میتواند نگرانی ما را از آینده برطرف سازد.
3. اینکه خداوند غفار و توبه پذیر است و گذشتۀ ما را میبخشد نگرانی و اضطراب از گذشته را از بین خواهد برد.
4. هدف قرار دادن خداوند در زندگی و اعتقاد براینکه در عوض تلاشهایمان در آن دنیا پاداش خواهیم گرفت خود آرامش بخش است.[8] ترس و اضطراب اثر گرایش و دلبستگی به دنیاست، ناآرامی افراد عادی به دلیل اتکای آنان به چیزهایی است که خود تکیهگاهی ندارند، کسانی که در محبت دنیا عرق شدهاند هر لحظه احساس خطر میکنند و به این و آن متمسک میشوند تا از اضطراب برهند ولی نمیتوانند، توجه به این نکته که آرامش دلها در گرو ایمان به خداست[9] و نگرانی و اضطراب و سختیها، محصول فراموشی پروردگار،[10] باعث بیدار شدن انسان از خواب غفلت میشود و در اثر آن انسان به اطمینان قلب میرسد.[11]
انواع آرامش:
1- اعتقادی: ذهن انسان به طور طبیعی باورهای غیر محسوس را مانند باورهای محسوس نمیپذیرد و همواره پرسشهایی دربارۀ ماهیت و کیفیت آنها در پندار خویش میآفریند این پرسشها آرامش اععتقادی را از انسان میگیرد. از این روست که ابراهیم (ع) از خدا تقاضای مشاهدۀ نمونۀ کوچکی از زنده شدن مردگان را نمود تا به نوعی آرامش اعتقادی برسد.[12]
2- آرامش روانی: انسان همواره طالب رسیدن به مراحل تکامل است و همواره از حالی به حال دیگر در میآید و در هیچ مرحلهای به نهایت مطلوب خویش دست نمییابد و خواهان رسیدن به مرحلۀ دیگر است به همین خاطر همواره در نگرانی و اضطراب است. رسیدن به خداوند که مبدأ و مقصود جهان هستی است و جامع این کمالات است باعث میشود انسان به آرامشی بیکران دست یابد.[13]
3- آرامش طبیعی: خواب، شب، همسر و خانه، از جمله مواردی هستند که در این جهان به طور طبیعی به انسان آرامش میدهند.[14]
اطمینان قلب در قرآن:
احساس امنیت و آرامش در دین اسلام در سطحی گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و بخش وسیعی از آموزههای این دین مقدس به آن اختصاص یافته است، اسلام به راهکارهای روانی و رفتاری فراوانی برای دست یابی به ایننیاز اصیل بشری پرداخته است.[15]
«...قُلْ إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ.الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »[16]
«...بگو خداوند هر کس را که بخواهد گمراه و هر کس که باز گردد به سوی خویش هدایت میکند. آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (آرام) است. آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.»
آرامشی که در این آیه بدان توجه شده است، آرامش در برابر عوامل مادی است که غالب مردم را نگران میکند ولی مسلماً افراد با ایمان در برابر مسئولیتهای خویش نمیتوانند نگران نباشند، و نگرانیهای ویرانگر در آنها وجود ندارد اما نگرانی سازنده که انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و فعالیتهای مثبت زندگی وا میداد در وجود آنهاست و باید هم باشد. (منظور از خوف خدا نیز همین است).
منظور از ذکر خدا تنها نام او را بر زبان آوردن نیست و مکرر تسبیح و تهلیل و تکبیر گفتن نیست بلکه منظور آیه این است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد.[17] هر نعمتی از جانب خدای سبحان نازل میشود اما نقمتها و عذابها و ناراحتیها، هر چه باشد، چیزی نیست که از ناحیه او نازل شده باشد. و آن عبارتست از افاضه نکردن خدا و خودداری او از رساندن نعمت و تزول رحمت. وقتی مسلم شد که هیچ شری از ناحیۀ خدا نازل نمیشود و ترس هم همیشه از شری است که ممکن است پیش آید نتیجه میگیریم حقیقت ترس از خدا همانا ترس آدمی از اعمال زشت خویش است که باعث میشود خداوند از انزال رحمت و خیر خود خودداری نماید.
بنابراین هر وقت دل انسان به یاد خدا بیفتد اولین اثری که از خود نشان میدهد این است که متوجه گناهان خویش گشته و متأثر شود، دومین اثرش این است که متوجه پروردگارش شود که هدف نهایی فطرت اوست در نتیجه خاطرش سکون یافته و بیاد او آرامش مییابد.[18] توجه به این نکته بسیار ضروری است که خداوند در این آیه میفرماید با یاد خدا دل
آرامش مییابد ولی در آیۀ دوم از سورۀ انفال میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ...»[19]
«مؤمنان تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود دلهایشان ترسان میگردد.»
جمع این دو آیه اینگونه است که انسان با توجه به پاداش و نعمتهای بی حد الهی آرامش خاطر پیدا میکند ولی با توجه به کیفر و انتقام پروردگار خائف و پریشان خاطر میگردد در آنجا خداوند بندگان خود را تشویق میکند که دلهای خود را با توجه به این نعمات تسکین دهند زیرا وعدۀ خداوند حتمی است و هیچ چیز برای آرامش دلهای مضطرب بهتر از نویدهای صادق نیست.[20] ترس از خدا گاهی به خاطر درک مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظایف است و گاهی به خاطر درک عظمت مقام و
توجه به وجود بیانتها و پر مهابت (خدای متعال) است.[21]
«اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیْهمْ وَلا هُمْ یَحْزَنونَ»
«آگاه باشد (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند نه غمگین میشوند »
"اولیاء" جمع ولی به معنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آنهاست. به همین دلیل هر چیزی را که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد (خواه از نظر مکان، یا زمان، یا نسب، یا مقام) "ولی" گفته میشود، بنابراین اولیاء خدا کسانی هستند که فاصلهای میان آنها و خدا نیست، هیچ گونه شک و تردیدی به دلهایشان راه نمییابد و آنچه غیر از خداست در نظرشان کوچک و کم ارزش است.
از اینجا روشن میشود که چرا آنها ترس و اندوهی ندارند زیرا خوف معمولاً از احتمال فقدان نعمتهایی است که انسان در اختیار دارد و یا از خطراتی است که در آینده او را تهدید میکند، اولیاء خدا از هرگونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند. بنابراین غمهایی را که دیگران نسبت به گذشته و آینده دارند، در وجود اینان راهی نیست. به این ترتیب امنیت و آرامش واقعی بر وجود آنها حکم فرما است. غم و ترس معمولاً ناشی از روح دنیا پرستی است اولیای خدا از این رذیله به دورند و از غمهای مادی و دنیوی آزادند و وجودشان از خوف خدا مالامال است.[22]
اگر انسان بداند همه چیز ملک خداوند است و خود را، مالک چیزی نداند در این صورت دچار خوف و اندوه نمیگردد اولیای خدا نه در دنیا و نه در آخرت از چیزی نمیترسند مگر اینکه خدای تعالی اراده کند که آنان از چیزی بترسند یا اندوهناک شوند.[23]
مفهوم آرامش در قرآن از راه کلید واژههایی مانند، اطمینان (رعد/28)،
سکینه (فتح/4)، سکن (توبه/103)، اَمْنیت (ثین/3)، ثبات (فرقان/47) و... قابل پیگیری است.[24]