كلمات كليدي : حرص، زياده خواهي، افزون طلبي، قرآن، حريص، آدم
نویسنده : محبوبه محجوب
حرص در لغت به معنای علاقه شدید[1] و زیاده روی در آزمندی و میل و اراده است.[2] و در اصطلاح، در واقع حالت و صفتی نفسانی است که انسان را به جمع آوری آنچه نیاز ندارد برمیانگیزد، بدون آنکه به حدّ و مقدار معینی اکتفا کند، چون حریص هرگز به حدی که در آنجا توقف کند، منتهی نمیشود.[3]
حرص در آینه قرآن:
کلمۀ حرص در برخی از آیات قرآن مستقیماً به کار رفته است و در برخی دیگر مفهوم آن بیان شده، حرص و زیاده خواهی از ابتدای خلقت دامنگیر بشر شد و تا کنون نیز ادامه دارد. آیات قرآن انسان را از زیاده طلبی نهی کرده و آن را یک صفت زشت معرفی میکند، که گاهی اوقات انسان به خاطر آن، حتی حاضر به ظلم کردن و یا رها کردن عبادت و یا مسخره کردن دیگران میشود، غافل از آنکه رزق و روزی به دست پروردگار متعال است.
الف) زیاده خواهی آدم و حوّا
«فَوَسوَسَ اِلَیْهِ الشَیْطانُ قالَ یآدَمُ هَلْ أدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الخُلْدِ و مُلکٍ لایُبلی. فَأکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَؤءتُهُما....» (طه/ 120 و 121)
«شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید و ملکی بی زوال راهنمایی کنم، سرانجام هر دو از آن خوردند و عورتشان آشکار شد.»
به خاطر حرص و افزون طلبی، حجابی در برابر چشمان آدم حوّا افتاد و به وسوسههای شیطان تن دادند و از همان زمان حرص و طمع و عشق به مواهب مادی عاملی برای ناراحتی نسل انسان شد.[4]
سید بن طاووس در بیان لطیفی میفرماید: شیطان ابتدا با اشعار راهنمایی به سراغ آدم آمد، «هَلْ أدُلکُ» و بعد او را وسوسه کرد.[5]
ب) حرص برای روزی
«وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً انفَضوا اِلَیها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُل ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهوِ وَ مِنَ التِجارَةِ وَ اللهُ خَیْرُ الرّازِقین » (جمعه/11)
«هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند، پراکنده میشوند و به سوی آن میرودن و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند، بگو آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خدا بهترین روزی دهندگان است.»
آیه اشاره به زمانی است که حضرت رسول (ص) در حال خواندن خطبهء نماز جمعه بودند که مردم به محض شنیدن صدای کاروان تجّار نماز را رها کرده بسوی آن کاروان شتافتند، آنها حریصانی بودند که به خاطر به دست آوردن مال، نماز را رها کردند.[6]
پ) حرص عامل انکار تعلیمات آسمانی
«وَ إلی مَدیَنَ أخاهُمْ شُعَیباً قالَ یا قَومِ اعبُدوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ إلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْکُمْ بَیّنَةٌ مِنْ رَبّکُمُ فَأفُواْ الکَیْلَ وَ المیزانَ وَ لا تَبخَسُوا الناسَ أشیاءَهُمْ وَ...» (اعراف/ 85)
«و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: ای قوم خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید و دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است. بنابراین حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید.»
قوم حضرت شعیب به دلیل حرص و آز و زیاده طلبی به مخالفت با پیامبر الهی و انکار تعالیم آسمانی او برخاستند و به خاطر حریص بودن کم فروشی میکردند.[7]
ت) حرص عامل ظلم
«إنَّ هذا أخِی لَهُ تسعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أکفِلنِیها وَ عَزَّنِی فی الخِطاب قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالٍ نَعجَتِکَ ألی نِعاجَةِ » (ص 23 و 24)
«این برادر من است، نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم، اما او اصرار میکند که این یکی را هم به من واگذار! و از نظر سخن بر من غلبه کرده است. داوود گفت: مسلماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن به میشهایش بر تو ستم کرده....»
برادری به علت حریص بودن و زیاده خواهی قادر به دیدن یک میش برادرش نبود و چون حرص بر او غلبه کرده بود، حتی به برادر ضعیف و ناتوانش نیز ظلم کرده و زور میگفت.[8]
ج) حرص یهود
«وَلَتَجِدَنَّهُمْ أحرَصَ النّاسُ عَلی حَیوةِ وَ مِنَ الَّذینَ أشرَکُوا یَوَدُّ أَحدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ ألفَ سَنَةٍ...» (بقره 96)
«آنها را حریص ترین مردم، حتی حریصتر از مشرکان به زندگی (این دنیا و اندختن ثروت) خواهی یافت. تا آنجا که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند.»
یهود آنقدر به این دنیا دل بسته بودند که حتی پستترین زندگی این جهان را که در نهایت بدبختی باشد را بر سرای آخرت ترجیح میدادند.[9]یهود حریصترین و دنیاگراترین مردم دنیا هستند.[10]
البته در این آیه مقصود از هزار سال، عدد هزار نیست، بلکه کنایه از عمر بسیار طولانی است، تعدادی از مفسران معتقدند که: عدد هزار در آن زمان بزرگترین عدد نزد عرب بوده است، و لذا رساترین تعبیر برای فزونی محسوب میشده و این علاقه یهود برای عصر طولانی یا برای جمع آوری بیشتر بوده، یا به خاطر ترس از مجازات الهی بوده است. ولی این عمر طولانی آنها را از عذاب خدا باز نخواهد داشت.[11]
د) عوامل حرص
«...أنَّما الحَیوةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَزینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُم وَتَکاثُرُ فی الامْوالِ وَ الأولاد» (حدید 20)
«بدرستی که زندگی دنیا بازیچه و لهو و عیاشی و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزون مال و فرزندان است.»
این آیه عوامل حرص را در واقع، جمع آوری مال برای خوش گذرانی و عیاشی و تفاخر در بین مردم و زیاد کردن اولاد و ....میداند.
هـ) غرور ناشی از حرص
«وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةِ لُمَزَة، الذی جَمَعَ مالاً وَعَدَّدَه » (همزه 1و 2)
«و ای بر هر عیب جوی مسخره کنندهای، همان کسی که مال را جمع آوری و شماره کرده.»
آیه، افرادی را پشت سر دیگران غیبت کرده و دیگران را مسخره میکنند، تهدید کرده و سپس یه سرچشمۀ این عمل زشت غرور ناشی از جمع آوری مال است اشاره میکند و آنها را آنقدر حریص معرفی میکند که دائماً در حال جمع آوری و شمارش پول هستند و هر چه پول جمع آوری میکنند، حرص آنها بیشتر میشود.[12]
بنابراین طبق آیات قرآن حرص عاملی برای عشق به مال اندوزی و مواهب مادی است و در واقع نه تنها حرص باعث زیاد شدن ثروت نمیگردد، بلکه انسان حریص همواره در تلاش و تکاپو است و به هیچ جایی نمیرسد، چون به خاطر این کار زشت ممکن است از خداوند متعال بسیار فاصله بگیرد، با پیامبران الهی مخالفت کرده و به دیگران ظلم کند.
امام باقر (ع) در این رابطه میفرماید:
«آدم حریص نسبت به دنیا مانند کرم ابریشم است که هر چه به اطراف خود میتند، سختتر میتواند از آن خارج شود و سرانجام درون پیلۀ خود میمیرد.»[13]
حرص ممدوح
حرص همیشه هم مذموم و زشت نیست، بلکه گاهی ممدوح و مورد ستایش است و آن زمانی است که در مورد علاقه شدید به کارهای خیر
باشد، قرآن یکی از فضایل پیامبر اکرم (ص) را اینگونه بیان میکند:
«حَریصٌ عَلَیْکُمْ بالمومنین»
«حریص بر هدایت مردم و نجات آنها از گمراهی.»[14]
علاج حرص
حرص نیز مانند دیگر رذایل اخلاقی انسان را به پستی و انحطاط میکشاند، لذا باید برای نجات یافتن از عواقب شوم آن به درمان این رذیله پرداخت، برای علاج حص دو راه وجود دارد.
1- علاج علمی: در این مورد انسان باید خوبی و شرافت و عزت نفس و فضیلت و آزادگی را که در قانع بودن نهفته است به یاد آورد و بدی و پستی و تحمل خواری و ذلّت و پیروی از هوای نفس را نیز داشته باشد و ببیند که مال اندوزی چه آفات دنیوی و اخروی دارد و اینکه هر چه جمع کند، روزی گذارده و میرود.
2- علاج عملی: در زندگی میانه روی کند و درهای مخارج را تا هر جا که ممکن است ببندد و به اندازۀ ضرورت اکتفا کند و اهل و خانواده خود را نیز به این روش عادت دهد، تا اینکه بتواند قانع زندگی کند و صفت پست حرص را در وجودش ریشه کن کند.[15]