كلمات كليدي : قرآن، استشراق، مستشرقان، اهداف خاورشناسان، فعاليت و شبهات مستشرقان
نویسنده : روحالله رضائی
از خاورشناسی یا شرقشناسی در عربی با "استشراق" و در انگلیسی با "Orientalism" یاد میشود. این واژه در ابتدا به دانشجوی اهل مشرق زمین اطلاق میشد، سپس در سال 1812م. در فرهنگ آکسفورد به معنای "شرقشناسی" به کار رفته است.[1]
"Orientalism" که به معنای مکتب خاورشناسی بوده، از سه واژه تشکیل یافته؛ "Orient" به معنای خاور، مشرق یا آسیا بوده، پسوند "al" برای ربط است، یعنی مسائل مربوط به مشرقزمین و خاورشناسیو پسوند "ism" به معنای مکتب است.[2]
تعریف اصطلاحی استشراق
از "خاورشناسی" تعریفهای بسیار مختلفی ارائه شده که تعریف کلی و سادهی آن یعنی، مطالعهی غربیها دربارهی امور مختلف شرق(از لحاظ جغرافیایی، نژاد، زبان، هنر، مذهب دین و...)؛[3] اما این تعریف مورد پسند همه نبود، از این رو برخی دانشمندان، خاورشناسی را جهتگیری علمی برای مطالعهی شرق و به هدف برتری و سیادت بر شرق دانستند.[4]
مناسبترین و جامعترین تعریف دربارهی استشراق، این است که خاورشناسی را دو نوع دانسته و برای هر کدام تعریفی خاص ارائه دهیم:
1. استشراق به معنای عام: مجموعه فعالیتهای پژوهشی غربیان دربارهی ابعاد مختلف کشورهای شرقی به جز بعد دینی آنها.
2. استشراق به معنای خاص: اسلام شناسی توسط غیر مسلمانان که این تعریف مصطلح حوزههای علمیه و جوامع فرهنگ دینی است.[5]
تاریخچهی استشراق
دربارهی نقطهی آغاز استشراق، اختلاف نظر بسیاری است و از قرن ششم قبل از میلاد[6] تا قرن نوزدهم میلادی[7] نزدیک به دوازده نظر مختلف وجود دارد.[8]
این اختلاف نظر شدید به این دلیل است که از خاورشناسی تعریف روشن و مشخصی در دست نیست و برخی آغاز یکی از پدیدههای فرهنگی را که قسمتی از شرق شناسی بوده، نقطهی آغاز استشراق دانستهاند.[9]
در بحث تاریخی شرقشناسی دورههایی وجود دارد که شرقشناسی طی آنها روند رشد خود را پشت سر گذاشته است:
1. دورهی استشراق دینی: این دوره پس از فتح اندلس، شام و سوریه به دست مسلمانان و شکوفایی حیات علمی در آن دیار و فتح جزایر دریای مدیترانه و جنوب ایتالیا آغاز شد. در این دوره، اروپائیان به ثروت عظیم علمی مسلمانان پی بردند و از این جهت به ترجمه و یادگیری علومی که نزد مسلمانان به خصوص در اسپانیا بود، پرداختند. این دوره از تاریخ شرق شناسی با جنگهای صلیبی پایان یافت.
2. دورهی استشراق نظامی: این دوره از زمان جنگهای صلیبی آغاز شد و تقریباً تا نیمهی قرن هجدهم میلادی ادامه یافت. در این دوره مسلمانان و طرف مقابل آنها، علاقهی بیشتری به شناسایی هم داشتند. غربیان با میراث اسلامی آشنا شدند و همراه مقابلهی نظامی، به مقابله تبلیغی نیز پرداختند که از خصوصیات این دوره، ترجمهی بسیاری از متون اسلامی است.
3. دورهی استشراق استعماری: این دوره تقریباً از نیمهی قرن هجدهم میلادی آغاز شد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت. در این دوره مستشرقان از آگاهیهای علمی استشراق برای استعمار سرزمینهای اسلامی بهره بردند.
استشراق در زمینهی قرآن با ترجمهی قرآن در سال 1143م. و به طور تخصصی توسط "گوستاو وایل Weil Gustav"آلمانی که از سال 1844 تا 1872م. در این زمینه اشتغال داشته، آغاز شد.[10]
اهداف مستشرقان
جریان خاورشناسی را از لحاظ انگیزه میتوان به سه گروه دستهبندی نمود که برخی از این دستهبندی به "مکاتب استشراق" نام میبرند:[11]
1. خاورشناسان منصف و حقیقتجو: کسانی هستند که واقعاً دنبال حقیقت هستند و از این جهت به همهی منابع اسلامی رجوع میکنند تا حقیقتی را بیابند و آن را بیان کنند. در میان آنان میتوان به افرادی همچون: "ادوارد سعید Edward Said"و "هانری کربن Henry Corbin" اشاره کرد.
2. خاورشناسان تبشیری: اینان کشیشهای کلیساها هستند که برای دفاع از مسیحیت و پوشش نقایص آن به این نتیجه رسیدند که جلوی نور اسلام را باید گرفت؛ لذا از راه پژوهش در دین اسلام به ویژه قرآن روی آوردند و قرآن را فقط جهت "نقد"، ترجمه نمودند که "پطرس محترم" از جملهی اینهاست.
3. خاورشناسان استعماری: اینها مأمور دولتهای استعماری مانند: انگلیس، فرانسه و آمریکا بودند که دربارهی مشرقزمین و اهالی آن اطلاعاتی را به دست میآوردند تا نقاط قوت و ضعف را شناسائی کرده و به دست سفارت خانههای حکومتهای غربی بدهند تا از این راه زمینهی سلطهی غرب را بر شرق هموار سازند که "رژی بلاشر Régis Blachère" و "گیب Gibb" از این طیف بودند.[12]
"آیتالله مکارم شیرازی" انگیزهی مستشرقان را همراه با متغیرهای دیگر مورد بررسی قرار داده و مستشرقان را به پنج قسم تقسیم نموده و دو قسم به اقسام بالا اضافه کرده است:
4. خاورشناسان ناآگاه: مستشرقانی هستند که نه مأمورند و نه متعصب لجوج، اما ناآگاه که مایهی علمی نداشته و به خاطر جهلی که دارند، بسیار تخریب میکنند.
5. خاورشناسان یکسویه: مستشرقانی که مأمور، متعصب و لجوج و ناآگاه نیستند، امّا یک سویهاند؛ یعنی منابعشان همه منابع اهل سنت است و اصلاً از منابع شیعه خبری ندارند. طبیعی است اینها شاید به نفع اهل سنت کار کنند، ولی به زیان شیعیان تمام میشود.[13]
مستشرقان معروف
اکنون برخی از مستشرقین را که در زمینه قرآن کار کردهاند، معرفی میکنیم:
1. تئودور نولدکه Theodor Noeldke: خاورشناس آلمانی که در سال 1856م. کتابی با عنوان "تاریخ قرآن"[14] ارائه کرد. این کتاب به عنوان رسالهی دکترای وی بود و پس از آن تلاش خود را در زمینهی تاریخ قرآن ادامه داد.[15]
2. ایگناز گلدزیهر :Ignaz Goldziherخاورشناس مجارستانی که در زمرهی خاورشناسان یهودی به شمار میرود و نقش به سزایی در ترویج شبهات مربوط به اسلام، رسول خدا، قرآن و حدیث در جهان داشته است. وی در سال 1850م. متولد شده و در سال 1921م. (در سن 71 سالگی) از دنیا رفته است. او در پژوهشهای قرآنی خود وامدار نظریات "تئودور نولدکه" در کتاب تاریخ قرآن است.
از این خاورشناس آثار مختلفى به جا مانده و در میان آثار وى، با موضوع علوم قرآنی به کتاب گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، میتوان اشاره کرد.[16]
3. رژی بلاشر :Régis Blachèr مستشرق فرانسوی که در سال 1947م. "آستانهی قرآن" را نوشت و در سال 1953م. "محمد در مکه" را نوشت و در سال 1954م. ترجمهای از قرآن را تدوین کرد که مقدمهای مفصل داشت و شامل تفسیری خلاصه بود. این ترجمه در آغاز به ترتیبی اجتهادی از خود بلاشر چاپ شد و در چاپهای بعدی به ترتیب نزول چاپ گشت.[17]
4. ولیام مونتگمری وات :W. M. Wattمستشرق انگلیسی است که در سال 1969م. کتابی درباره وحی اسلامی نوشت.[18]
5. ریچارد بل :Richard Bellدر سال 1939م. ترجمهای از قرآن توسط وی چاپ شد و در سال 1991م. کتابی با عنوان "تفسیری بر قرآن" نوشت.[19]
فعالیتهای قرآنی مستشرقان
مستشرقان در زمینهی قرآن در عرصههای مختلفی کار کردهاند که اکنون به اهم آن میپردازیم:
عرصهی اول. ترجمهی قرآن کریم به زبانهای اروپایی و دیگر زبانهای دنیاست. نخستین ترجمهی قرآن توسط "پطرس مبجل محترم “Peter the Venerableدر سال 1143م. انجام گرفت. این ترجمه چهارصد سال نشر نیافت و در مخزن کتابخانه کلیسا قرار داشت تا نخست مبلغان و روحانیان مسیحی آن را از نزدیک بخوانند و به تبلیغ علیه "قرآن" در سطح دنیا بپردازند.[20]
عرصهی دوم. چاپ قرآن کریم است که حدود سال 1530 میلادی در ایتالیا، نخستین بار توسط کلیسا چاپ شد و بسیاری از چاپهای بعدی قرآن و ترجمههای آن نیز به وسیلهی کلیسا بوده که همراه نقدهای حاشیهای یا به عنوان مقدمهای یا مؤخرهای بر قرآن، چاپ گردید.[21]
عرصهی سوم. بحث معجمنگاری است. گرچه نیاز حوزههای علمیه و قرآنپژوهان به معجم قرآن جهت به دست آوردن واژهها و آیات، از نیازهای جدی است؛ لکن این کار (معجم الفاظ قرآن) نخستین بار توسط آقای "فلوگل “Flügelمستشرق آلمانی انجام گرفت و آقای "ژول لاگون “Julius lagoonمستشرق فرانسوی در حدود 150 سال قبل وارد این عرصه شد و معجم موضوعی قرآن را نوشت.[22]
البته برخی معتقدند که اولین فهرست قرآنی با عنوان "نجوم الفرقان" توسط مصطفی ابن محمد در سال 1811م. در هند نگارش شده است.[23]
عرصهی چهارم. بحث دایرةالمعارف نویسی است. امروزه میتوان گفت که مشهورترین دائرةالمعارف قرآنی در سطح جهان، دائرةالمعارف قرآنی لیدن است که توسط مستشرقان غربی و شرقی نگارش یافت و با ویراستاری خانم "جین دمن مکاولیف Jane Dammen Mcauliffe"در شهر لیدن هلند در سال 2001م. اولین جلد آن چاپ شد. این کتاب مشتمل بر هزار مدخل در موضوعات و اعلام قرآن میباشد.[24]
برخی نقاط ضعف دائرةالمعارف لیدن:
1. تکرار تهمتهاى مستشرقان نسبت به قرآن؛
2. تناقض گویی درونى در دائرةالمعارف؛
3. نقل اسرائیلیات بدون نقد؛
4. نسبت دادن برخى مطالب غیرمناسب به پیامبران الهى؛
5. عدم استفاده از نویسندگان متخصص قرآن.[25]
مباحث علمی مستشرقان در زمینهی قرآن
مستشرقان در حیطههای علمی فراوانی به مباحث قرآنی پرداختهاند، اما بیشتر شبهات، نقد، بررسی و آراء آنها در مباحث علوم قرآن است؛ مانند: اعجاز ادبی، علمی و تشریعی قرآن؛ که بیشتر شبهاتشان در زمینهی اعجاز قرآن، مربوط به اعجاز ادبی و مصدر قرآن است که وحیانی بودن آن را نمیپذیرند، تاریخگذاری و نزول قرآن، نسخ در قرآن، جمع و تدوین قرآن، تاثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه، تأثیرپذیری قرآن از عهدین، و... که به تناسب مباحث مذکور در زمینهی علوم قرآن، وارد مباحث تفسیری نیز شده و در این راستا شبهات و نظریاتی را مطرح کردهاند.[26] اما بیان این مباحث و نقد آنها از ناحیهی علمای شیعه در مجال این نوشتار نمیگنجد و تنها به معرفی چند کتاب مفید که در این زمینه نوشته شده، بسنده میکنیم:
1. "شبهات و ردود" از آیتالله محمدهادی معرفت؛
2. "آراء المستشرقین حولالقرآن الکریم و تفسیره" از عمربنابراهیم رضوان؛
3. "شبهات حولالقرآن الکریم و تقنیدها" از قاضی عنایت؛
4. "نقدالخطاب الاستشراقی، الظاهره الاستشراقیه و اثرها فیالدراسات الاسلامیه" از ساسی سالم الحاج.
نقد کلی استشراق
مستشرقانی که در زمینهی قرآن دست به کار شدهاند، با نقدهای بسیاری روبرو هستند؛ در اینجا به اهم آنها اشاره میکنیم:
1. اولین مشکل مستشرقان این است که غالباً نمیتوانند بدون پیش فرض وارد بحث شوند. مستشرقان چون خودشان را مسیحی میدانند؛ اساساً اسلام را به عنوان دین آسمانی قبول ندارند؛ پس به طور طبیعی با این پیش فرض وارد مباحث قرآنی میشوند که کتابی غیرالهی را بررسی میکنند، نه کتابی که صددرصد کلام خداست.[27]
2. برخی از مستشرقان متعصب هستند و برای دفاع از مسیحیت دست به شناسایی اسلام و قرآن زدهاند یا مأمور استعمارند و برای استعمارگران راه درست میکنند که در نتیجه نمیتوانند صرفاً دیدی علمی داشته باشند.
3. جمعی از مستشرقان غالبا در نشر کتابها و معارف اسلامی به جست و جو و گزینش کتابها و موضوعاتی پرداختهاند که دارای یک نحوه ضعف بوده که در نتیجه، ضعفی را برای معارف اسلام درست کرده و ترویج دادهاند.[28]