1 اسفند 1389, 0:0
قطب نماي حركت جامعه
اگر بخواهیم بیانات رهبر معظم انقلاب در شهر مقدس قم و در جمع دانشجویان را مورد تحلیل و واکاوی دقیقتر قرار دهیم، باید به این نکته اشاره کنیم که ایشان شاه بیت و محور اصلی صحبتهایشان را بر این نکته متمرکز کردند که بصیرت قطب نما و نور افکنی است که به وسیله آن چالشها و موانعی که بر سر راه انسانها قرار دارد، آشکار شده و سره از ناسره تمییز داده میشود. با در نظر گرفتن این مقدمه ذکر چند نکته بسیار حائز اهمیت است:
الف)توجه دقیق به مفهوم: بعد از طرح مسئله بصیرت و تاکید ویژه ای که رهبر انقلاب بعد از اتفاقات سال 88 _ وقایع پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری _ روی آن داشتند، هر کس از هر محفلی چه علمی و چه غیر علمی تلاش کرد تا به نوع خود تعبیری را ارائه کند که در این میان بعضا تعابیر نادرست و ناقص نیز ارائه گردید. اما رهبر انقلاب در این سخنرانی به خوبی بصیرت را به دو سطح و لایه اصولی و زیرین و همچنین سطح وسیع و عمیق تقسیم کردند که توجه به آن در بازشناسی و موشکافی در مفهوم بصیرت بسیار مهم است.
ب)دقت در جهان بینی: نکته بعدی که باز به همان تبیین مفهوم بصیرت باز میگردد، توجه به مسئله جهان بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی است. نکته اینجاست که بسیاری بر این باور بودند که مقوله بصیرت یک امر سطحی و گذراست که صرفاً در یک چارچوب ساده و قواعدی ظاهری دست یافتنی است. در حالی که توجه به جهان بینی توحیدی و دوری کردن از نگاه و جهان بینی مادی که رهبر انقلاب در آن دیدار به آن اشاره کردند این موضوع را بر ما آشکار ساخت که باید برای شناخت این مقوله حساس و مهم از روبناها گذر کرد و به زیربناها توجه نمود.
ج)شرط لازم نه شرط کافی: اما یکی از محورهای مهم منشور بصیرتی که رهبر انقلاب در روز چهارم آبان ماه پیش چشم دانشجویان و جوانان کشورمان گشودند این بود که بصیرت شرط لازم برای موفقیت هست اما شرط کافی نیست. این فراز در واقع مبین خوبی برای این مسئله بود که در کنار بصیرت مولفههای دیگری هم وجود دارد که نباید از آن غافل شد:« البته برای موفقیت کامل، بصیرت شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. به تعبیر طلبگی ماها، علت تامه موفقیت نیست. برای موفقیت، شرایط دیگری هم لازم است... گاهی بصیرت هم وجود دارد، اما در عین حال خطا و اشتباه ادامه پیدا میکند؛ که گفتیم بصیرت شرط کافی برای موفقیت نیست، شرط لازم است. در اینجا عواملی وجود دارد؛ یکی اش مسئله نبود عزم و اراده است. بعضیها حقایقی را میدانند، اما برای اقدام تصمیم نمی گیرند؛ برای اظهار تصمیم نمی گیرند؛ برای ایستادن در موضع حق و دفاع از حق تصمیم نمی گیرند. البته این تصمیم نگرفتن هم عللی دارد: گاهی عافیت طلبی است، گاهی تنزه طلبی است، گاهی هوای نفس است، گاهی شهوات است، گاهی ملاحظه منافع شخصی خود است، گاهی لجاجت است. یک حرفی را زده است، میخواهد پای این حرف بایستد، به خاطر اینکه ننگش میکند از حرف خودش برگردد؛ که فرمود:
«لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادی هستند اطلاع هم دارند، واقعیت را هم میدانند؛ در عین حال کمک میکنند به جهت گیریهای مخالف، جهت گیریهای دشمن. خیلی از این کسانی که پشیمان شدند و راه را برگشتند، یک روزی به شکل افراطی انقلابی بودند؛ اما یک روز شما میبینید درست در نقطه مقابل آن روز ایستادهاند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفتهاند! این به خاطر همین عوامل است؛ هویهای نفسانی، شهوات نفسانی، غرق شدن در مطالبات مادی. عامل اصلی اینها هم غفلت از ذکر پروردگار، غفلت از وظیفه، غفلت از مرگ، غفلت از قیامت است؛ اینها موجب میشود که به کلی صد و هشتاد درجه جهت گیری شان عوض شود...»
د) دستور العمل بصیرت: نتیجه مهم رهبر معظم انقلاب و دستور العمل موجز و مفیدی که به همگان برای کسب بصیرت ارائه فرمودند نیز شاخص مهمی است که نباید به راحتی از کنار آن گذشت. ایشان با تصریح بر این نکته که مطالبه بصیرت، مطالبه یک امر دشوار و سخت نیست این گونه راهکارها و دستورالعملها را ترسیم نمودند که میتواند بهترین نقشه راه برای حرکت جامعه باشد:
«بصیرت پیدا کردن همین اندازه لازم دارد که انسان اسیر دامهای گوناگون، از دوستی ها، دشمنی ها، هوای نفسها و پیشداوریهای گوناگون نشود. انسان همین قدر نگاه کند و تدبر کند، میتواند واقعیت را پیدا کند. مطالبه بصیرت، مطالبه همین تدبر است؛ مطالبه همین نگاه کردن است؛ مطالبه چیز بیشتری نیست و به این ترتیب میشود فهمید که بصیرت پیدا کردن، کار همه است؛ همه میتوانند بصیرت پیدا کنند. البته بعضی نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهی، که گاهی غفلت میکنند. انسان با اینکه جان خودش را خیلی دوست دارد، اما گاهی ممکن است در حال رانندگی هم یک لحظه حواسش پرت شود، یک لحظه چرت بزند، یک ضایعهای پیش بیاید. لغزشهایی که در این زمینه پیش میآید، اینها را نمیشود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پیدا کند، این دیگر بی بصیرتی است، این دیگر غیر قابل قبول است...»
ه)مخاطب اصلی رهنمودهای رهبر: نکته مهمی که شاید به مراتب از موارد قبلی اهمیت بیشتری داشته باشد این است که چنین بیانات، محورها و اصولی در جمعی صورت میگیرد که بخش زیادی از آنها دانشجویان و جوانان فعال دانشگاهی هستند و ایشان در خلال کلام شان نیز روی این موضوع اصرار ویژه ای میورزند: «مخاطب عمده من در بسیاری از مباحث، از جمله در این بحثی که امروز مطرح میکنم، شما جوانها هستید؛ چون کار مال شماست، کشور هم مال شماست. ما مهمان چند روزه هستیم. نوبت ما، سهم ما، دوران ما سپری شده. از حالابه بعد دوران شماهاست؛ شما هستید که باید این کشور را اداره کنید؛ باید در سطوح مختلف، این اقتدار ملی را، این عزت ملی را با استفاده از دستاوردهایی که تاکنون وجود داشته، به کمال برسانید؛ این وظیفه ای است که در تاریخ متوجه به شماست. لذا مخاطب من شما هستید.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان