نویسنده: علی رضا اسلامی
قوم عرب
عربها در جنوب غربی ایران ساکنند و در کنار بختیاریها ، دزفولیها، شوشتریها، بهبهانیها و کولیها از ساکنان این منطقه به حساب میآیند. وقوع انقلاب اسلامی و فضای انقلابی موجب طرح گرایشهای ناسیونالیسم عربی و گسترش آن گردید. لکن جنگ تحمیلی مانع از بروز آنها شد و موجب انسجام ملی شد. بهبود وضعیت اقتصادی اعراب و تعلقات دینی آنها که غالباً شیعه هستند موجب کاهش فعالیت گسست شده است و عموماً با نظام ملی همسو میباشند. آسیبپذیری این قوم از عوامل ذیل موثر است:
1. همجواری این قوم با اعراب که تابع اصل گرایش اقلیت به اکثریت همسو میباشد؛
2. عدم بازگشت اعراب سرمایهدار به خوزستان در پی جنگ تحمیلی که باعث شده است جمعیت موجود وضع مالی ضعیفتری داشته باشند؛
3. مشکلات ناشی از جنگ و بیکاری و جوان بودن جمعیت عربی در مقایسه با وضعیت اقتصادی اعراب منطقه میتواند موجب احیای گرایشهای قومی در منطقه باشد.
از نظر تاریخی غیر از غائله شیخ خزعل (متأثر از ناسیونالیسم عربی با تحریک انگلستان)، پدیده خاص و مهمی در این قوم دیده نمیشود و شاهد احیای هویت ملی و مذهبی واحد و عدم فعالیت گسست عرب - فارس هستیم، به ویژه که آرمانهای شیعی و ملی جمهوری اسلامی بسیاری از شعارهای ناسیونالیستی را خنثی میکند.[1]
قوم ترکمن
ترکمانان در شمال شرق کشور (عمدتاً استان گلستان) و در همجواری جمهوری ترکمنستان ساکنند. در گذشته معارضه بین ترکمنها و دولت مرکزی از جمله معضلات بوده است، زیرا آنان با مقولات نوین مثل ملیت آشنایی نداشته و خواهان نوعی حیات مستقل بودهاند که حتی در سال 1881 میلادی حکام ایران طی قراردادی به نام «آخال»، بخشی از این مناطق را به روس میدهند و با خوشحالی هیچ گونه ادعای حقوقی را مطرح نمیسازند! این قوم ناسیونالیسم ترکمن را مطرح نکرده، لکن شورشهای مستمری علیه دولت مرکزی از جمله موارد ذیل داشته است:
الف. همدستی با مخالفان مشروطه جهت سرکوب مشروطهخواهان؛
ب. تأسیس شورای ده نفری در سال 1303 و فعالیت آشکار در مخالفت با حکومت مرکزی؛ علوم سیاسی » شماره 34 (صفحه 203)
ج. همکاری ترکمنهای ایران و ترکمنهای جمهوری و ترکمنستان و تشدید برخورد با دولت مرکزی؛ د. سوء استفاده از فضای بعد از انقلاب اسلامی و ظهور جنبش موسوم به خلق ترکمن که موجب درگیریهایی به ویژه در شهر گنبد کاووس در سال 1358 شد.[2]
5. وضع اقوام در ایران
بررسی پیشینه تاریخی اقوام در ایران نشان میدهد که گروههای قومی از قوانین تبعیضآمیز به ویژه در مورد زبان، مذهب و حقوق مدنی آزرده بودند. در انقلاب مشروطه حقوق این گروهها در نظر گرفته نشد و در زمان پهلوی نیز نشر و توزیع روزنامهها، مجلات و کتب زبانهای قومی به شدت منع شده و حتی درج اسم مغازهها و بنگاههای تجاری به زبان قومی ممنوع بود و پلیس در بعضی مناطق قومی حتی رفت و آمد اهالی را کنترل میکرد. تبعیض در اختصاص وام بانکها و ایجاد صنایع بین مناطق فارس نشین و مرکزی به نسبت مناطق قومی مشهود بود. مردم استانهای فارسنشین 80 درصد شهرنشین شدهاند، در حالی که مناطق مرزی مثل ایلام، کردستان و سیستان و بلوچستان حدود 20 درصد شهرنشین هستند. استانهای مرکزی و ترکزبان دارای رفاه هستند، اما کردستان و بلوچستان محرومند. - عمدتاً جنبشهای قومی ترک و کرد با تکیه بر حمایت شوروی و جنبشهای عرب و بلوچ با حمایت بریتانیا شکل میگرفتهاند. میزان ادغام جمعیتهای قومی در بطن جامعه ایرانی نسبتاً پایین است؛ برای مثال کردها با حداقل ادغام از بالاترین میزان همبستگی و قویترین سازمان سیاسی برخوردارند، در حالی که آذریها به میزان قابل ملاحظهای در جامعه ایران ادغام شدهاند.- همزمانی جنبشهای قومی با تحولات مهم چون انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول (19 - 1914)، جنگ جهانی دوم، جنبشهای ناسیونالیست - دمکراتیک حزب توده و مصدق (53 - 1941)، قیام اسلامی امام خمینی (1963)، انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی قابل توجه است. شکافهای اساسی قومی در عصر پهلوی نوگرایی در ایران از عصر قاجار آغاز شد و در عصر انقلاب مشروطه و به ویژه در زمان حکومت پهلوی آهنگ آن شدت بیشتری یافت. نوگرایی در زمان رضاخان بر سه اصل مبتنی بود: سکولاریسم، توسعه صنعتی در مرکز و وابستگی به بیگانگان. این اصول موجب شکافهای اساسی در ایران گردید. روحانیت و جناح مذهبی در مقابل اقدامات رضاخانی که موجب تهدید ارزشهای دینی و تعرض به حریم شرع مقدس شد به ستیزه برخاست؛ صنعتی کردن کشور هم که اساساً در پایتخت و مراکز استانها صورت پذیرفت موجب نابرابریهای اقتصادی و تبعیض نژادی و قومی گردید و منشأ تحرکات سیاسی فراوان و متعددی گردید و ایران شاهد تکوین و بروز قیامهای قومی و نژادی متعددی شد. وابستگی به بیگانگان نیز موجب شکاف اقشار مختلف گردید که اعتقاد به هویت ملی داشتند. خواستههای گروههای اجتماعی بسیج شده که بیشتر رنگ و صبغه مذهبی داشت قابل مذاکره و گفت و گو نبودند، زیرا هیچ گروهی حاضر به مذاکره درباره هویت خود نیست، فلذا راهحلهای سیاسی به بنبست رسید و این شکافها به خشونت کشیده شد.[3]
6. پتانسیل تهدید اقوام علیه امنیت ملی کشور
مرزنشینی
موقعیت جغرافیایی اقوام معادله امنیت ملی را پیچیدهتر کرده است. اقوام مختلف و اقلیتهای مذهبی در حساسترین حوزههای راهبردی کشور و جدارههای مرزی اسکان یافتهاند که عقبه آنان در ورای مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثرگذاری حاکمیت ملی قرار دارد. متأسفانه شیب برخی از این حوزهها به خارج از کشور است و از ابعاد ذیل موجب تهدید و آسیبشناسانه تلقی میشوند:
1. به لحاظ ارتباط و پیوند حوزهها به خارج از مرزها، هر گونه چالش و بحران بیرونی نیز به سادگی به داخل مرزها سرایت میکند؛
2. امکان نظارت و تعهد حاکمیت ملی بر حوزهها به شدت تقلیل مییابد؛
3. دولت جمهوری اسلامی ایران را به صورت بالقوه با پدیده ایرردنتیسم (جنبش استقلال طلبانهای که خواستار الحاق به نیمه جدا شده خویش در آن سوی مرز است) مواجه خواهد ساخت.[4]
استقرار اقوام مشابه در مناطق همجوار کشورهای همسایه امروزه بخشی از اقوام ترک، کرد، بلوچ و عرب در ایران و بخشی از آنها در مناطق همجوار دیگر کشورها ساکن هستند. هر چند وجود این اقوام در همسایگی ایران میتواند موجب نفوذ فرهنگی ایران شود، اما به صورت معکوس موجب دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران شده است و معمولاً افکار ناسیونالیستی و تجزیهطلبی از همین مناطق وارد میشود، برای مثال میتوان به مقر گروههای تجزیهطلب کرد مثل حزب منحله دمکرات در مناطق کردنشین شمال عراق، جنبش ملی بلوچستان ایران موسوم به جمبا در بلوچستان، پاکستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان ترکیستها در جمهوری آذربایجان و ترکیه اشاره کرد.[5]
وجود کانونهای فعال بحرانهای قومی و مذهبی در جدارههای همسایگان ایران مثل هندوستان، گرجستان، روسیه، لبنان، فلسطین اشغالی و دیگر نقاط خاورمیانه ممکن است کل منطقه را در شعلههای آتش فتنه غوطهور ساخته و به سرعت با بحرانهای واگرایی قومی، مذهبی مواجه سازد.[6]
دخالت بیگانگان
مسئله تکثر قومی و مذهبی کشور زمانی که با اهداف و مطامع استعماری بیگانه و دشمنان همراه شود از اهمیت و حساسیت فوق العادهای برخوردار میشود و تنوع و ناهمگونی فرقهها و اقلیتهای قومی و مذهبی از مهمترین ابزار آنها محسوب میشود. با نگاهی به حوادث و رخدادهای تاریخ معاصر کشور، ردپای نفوذ و مداخله بیگانگان را در آشوبهای قومی مشاهده میکنیم.[7] موازی بودن شکاف قومی با شکافهای مذهبی و زبانی (شکاف متراکم) شکافها و تعارض گروههای متنوع نقش مهمی در میزان ثبات با ایجاد بینظمی و ناامنی کشور دارد. این شکافها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازی، فعال یا غیر فعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروهها، موازی بودن آنها و فعال شدن شکافها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزی و در نتیجه بیثباتی و ناامنی میگردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومینشین کشور، تضاد قومی و نژادی با تضاد زبانی و تفاوت مذهبی همراه است، بالطبع اگر این تضادها فعال شود و شکافها عمیق گردد موجب ناامنی خواهد گردید.[8]
7. جامعه مدنی و گروههای قومی در ایران (قبل و پس از انقلاب اسلامی)
قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانی به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدی را تشکیل میدادند که هویت ایرانی بود. دولت برای بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تأمین امنیت مرزها متکی به گروههای قومی بود و گروههای قومی نیز در قدرت دولتی سهیم بودند و از آن منتفع میشدند و اگر تعادل میان آن دو به هم میخورد مجدداً این تعادل برقرار میشد. اقوام فارس، ترک، کرد و لر و ... به یگانگی تاریخی پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا میرسد. اختلاف لهجه و گویشهای زبانی نیز حاکی از آن اصل مشترک است. همراهی اقوام بختیاری در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تأکید کردها بر اصالت ایرانی خود و همراهی ایلات قشقایی در جریان ملی شدن صنعت نفت حاکی از این وحدت ایران است. پس از انقلاب اسلامی ایران فعالیت گروههای مخالف و تجزیه طلب در مناطق قومینشین بحرانهایی آفرید، لکن در جریان جنگ تحمیلی با رهبری امام خمینی (قدس سره) موجب همراهی اقوام برای دفاع از ایران گردید. در دوران بازسازی سعی در محرومیتزدایی و فعالیتهای عمرانی و گسترش زیربناهای اقتصادی شد و پس از آن جامعه مدنی شکل گرفت. با مطالعه قانون اساسی میتوان زیربناهای حقوق شهروندی را در اصول مختلف به شرح ذیل یافت:
- حق مشارکت در امور سیاسی در اصل هفتم.
- برخورداری از حقوق مساوی در اصل نوزدهم که با صراحت میگوید مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
- برابری همگان در مقابل قانون در اصل بیستم.
- مصونیت جان و مال همگان در اصل بیست و پنجم.
- ممنوعیت تفتیش عقاید مردم در اصل بیست و سوم.
- برخورداری همگان از امنیت فکری در اصل بیست و پنجم.
- حق ابراز عقیده به طرز عمومی در اصول بیست و چهارم و بیست و هفتم.
- آموزش و پرورش رایگان برای همه در اصل سیام.
- برخورداری همگان از مسکن مناسب با نیاز در اصل سی و یکم.
- برخورداری عموم مردم از امنیت قضایی و حقوقی در اصل سی و دوم.
- ابزارهای جامعه مدنی یا نهادهای میانجی دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.
- شوراها که در اصول هفتم و صدم تا یکصد و ششم آمده است و از ارکان تصمیمگیری و اداره امور کشور شمرده شده است.
- به رسمیت شناختن زبانهای محلی اقوام ایرانی در کنار زبان ملی یعنی فارسی در اصل پانزدهم.
- لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیر مسلمان در اصول سیزدهم و چهاردهم.
- آزادی فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم.
- حق تشکیل اجتماعات و راهپیماییها در اصل بیست و هفتم. لذا میتوان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان ایرانی منهای تمایزات قومی و مذهبی صاحب حق هستند.[9]
قومیت در سند چشمانداز بیست ساله
یکی از الزامات توسعه در جمهوری اسلامی ایران برای تحقق سند چشمانداز بیست ساله تکیه بر همبستگی ملی و مشارکت عمومی و یافتن راهکارهای مناسب برای همگرایی قومیتها، مذاهب، اقلیتها و گروههای مختلف و هوشیاری لازم به تحریکات سازمان یافته دشمن و دسیسهها و نقشههای آنها در جهت ایجاد تنش و بحران است.[10]
8. راهبردهای مناسب برای انسجام اجتماعی و جلوگیری از فعالیت گرایشهای قومی
1. ارائه طرح مفهوم شهروندی به جای ما - دیگری - قومیت و...
2. توسعه نهادهای مشارکتی و گشودن باب مذاکره.
3. پرهیز از سرکوب و تبدیل نقش سرکوبگرانه دولت به رأفت و رحمت.
4. جلوگیری از بسط محرومیت (در پستهای سیاسی، حمایتهای اقتصادی و...).
5. نفی الگوی دولت معیوب و رسیدگی به همه کشور.
6. خشکاندن فضای ذهنی محرومیت و محرومیتزدایی.
7. جامعهپذیری سیاسی کارآمد و هدایت نهادهایی چون خانواده و مدرسه برای آموزش نسل جدید و رفع شکاف.
8. عدم تحقیر در عرصه هنر و ادبیات و...
9. نفی صلح منفی (عاجز بودن افراد در مقابل یک کانون سیاسی مقتدر) و ایجاد صلح مثبت در برقراری نظام عادلانه و کسب رضایت افراد و پرهیز از خشونت.27
9. مهمترین تهدیدات، آسیبها و فرصتها در حوزه پاره فرهنگهای قومی و مذهبی برای امنیت سیاسی و فرهنگی ایران
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، چند نمونه از خرده فرهنگها را در جدول ذیل از جهت فرصت، تهدید و آسیب ارائه میکنیم.
پی نوشت:
-
[1]. اصغر افتخاری، پیشین.
-
[2]. حجت اللَّه ایوبی، پیشین.
-
[3]. حسین عصاریاننژاد، پیشین.
-
-
-
-
-
[8]. جعفر حقپناه، «جامعه مدنی و قومیتها در جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره دوم (1377).
-
[9]. مرتضی خسروی، «الزامات فرهنگ سند چشمانداز 20 ساله»، ماهنامه اطلاعات راهبردی، ش 39.
-